جمعه 23 خرداد، جمهوری اسلامی ایران با تجاوز وحشیانه رژیم اسرائیل به تأسیسات هستهای و نظامی و محلات مسکونی و مجموعهای از حملات و عملیاتهای ترور مواجه شد که طی آن جمعی از فرماندهان نظامی، اساتید دانشگاه و شهروندان عادی از جمله زنان و کودکان به شهادت رسیدند. این اقدامات تجاوزکارانه در روزهای پس از آن نیز تکرار شد. اقدام وقیحانه و متجاوزانه اسرائیل و تروریسم دولتی آن که با دستاویز حمله پیش دستانه انجام شد، از رژیم اسرائیل که در شرایط بیکیفری کامل در یک سال و نیم اخیر حدود 100 هزارشهروند فلسطینی را در غزه به خاک و خون کشیده تعجبی نداشت. این تجاوز در شرایطی صورت گرفت که جمهوری اسلامی ایران در میانه مذاکرات دیپلماتیک غیرمستقیم با آمریکا با هدف حل و فصل اختلافات بر سر برنامه هستهای بود و مقرر بود روز یکشنبه 25 خرداد دور بعدی مذاکرات در مسقط برگزار شود.
تجاوز اسرائیل به تمامیت ارضی و حاکمیت ایران که هم نقض آشکار منشور ملل متحدد و قاعده آمره منع توسل به زور و هم نقض رژیم پادمانهای پیمان عدم اشاعه هستهای در خصوص ایمنی تأسیسات و مواد هستهای بود، نظام حقوقی بینالمللی و نظام عدم اشاعه را با چالشهای بزرگی مواجه ساخته و پیمان عدم اشاعه را در آستانه فروپاشی قرار داد. حمله به تأسیسات هستهای ایران بهعنوان کشوری عضو پیمان عدم اشاعه هستهای که برنامههای صلحآمیز هستهای آن تحت نظارت کامل آژانس بینالمللی انرژی هستهای قرار داشت، نه تنها جان شهروندان ایرانی را در مخاطره قرار داد بلکه خطر فاجعه آلودگی تشعشعات رادیواکتیو را ایجاد کرد که اقدامی وقیحانه و نقض فاحش کنوانسیون حفاظت فیزیکی از مواد هستهای به شمار میرود. این تجاوز همچنین امکان ایفای تعهد جمهوری اسلامی ایران تحت موافقتنامه جامع پادمان را با چالش جدی مواجه ساخت.
قبل از این اقدام تجاوزکارانه، گزارش دوپهلو و غیرصادقانه رافائل گروسی دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمیکه دستاویز صدور قطعنامه شورای حکام در تاریخ 12 ژوئن گردید و نیز چراغ سبز آمریکا به این حملات که بعداً با حمله تجاوزکارانه خود آمریکا به تأسیسات هستهای فردو عیانتر و کاملتر گردید، زمینههای لازم برای این اقدام شنیع را فراهم آورده بود. در ادامه عملکرد سیاسی، غیرحرفهای و غیرصادقانه شخص دبیرکل، نه تنها وی و آژانس، تجاوز به تأسیسات هستهای ایران و کشتن دانشمندان ایران را محکوم نکردند، بلکه پس از حملات اسرائیل و آمریکا به این تأسیسات، با عملکرد سؤالبرانگیز و اظهارات تحریکآمیز خود، همچنان مسیر تنشزایی بیشتر را دنبال میکند. در شرایطی که عضویت و تعهد کامل به پیمان عدم اشاعه و همکاری گسترده با آژانس قادر به محافظت از تأسیسات هستهای صلحآمیز ایران در برابر حملات تجاوزکارانه نبودهاند، اکنون این سؤال در افکار عمومی ایران مطرح است که عضویت در پیمان عدم اشاعه که مجموعهای از حقوق و تعهدات را با هم شامل میباشد، چه منطقی برای ایران دارد؟ مطابق ماده 4 پیمان عدم اشاعه هستهای، ایران حق دسترسی کامل به انرژی صلحآمیز هستهای و از جمله چرخه سوخت را دارا میباشد. در حالی که ایران تنها 3 درصد تأسیسات هستهای صلحآمیز جهان را دارد، تاکنون 23 درصد بازرسیهای کل تاریخ آژانس به ایران اختصاص داشته است که پدیدهای عجیب در تاریخ پیمان عدم اشاعه قلمداد میشود. عدم رعایت توازن میان حقوق ایران و تعهدات آن ذیل پیمان، هم اعتبار و هم کارایی آن را به طور جدی زیر سؤال برده است.
حمله یک قدرت هستهای عضو پیمان عدم اشاعه که تعهداتی ذیل این پیمان دارد و نیز یک رژیم غیرعضو در پیمان که دارای سلاح هستهای است به کشوری عضو پیمان که همکاری کاملی با سازوکارهای پادمانی داشته، یک بدعت زشت و خطرناک در نظام بینالملل به شمار میرود. هم آمریکا و هم رژیم اسرائیل در برابر این اقدامات مسئولیت بینالمللی دارند و نه تنها باید به شدیدترین وجه محکوم شوند بلکه باید نسبت به پرداخت غرامات و خسارات ناشی از حمله به اماکن و تأسیسات و نیز کشتن بیش از 600 شهروند ایرانی قبول مسئولیت کنند. فروپاشی نظم حقوقی بینالمللی برای همه جهان فاجعهبار خواهد بود و بازیگرانی که با رفتارهای قانونشکنانه و ویرانگر خود، عامل این فروپاشی هستند، خود قبل از همه تاوان آن را خواهند داد.
در حالی که رژیم اسرائیل با عبور از تمام موازین بینالمللی، به شدیدترین وجه، صلح و امنیت بینالمللی را به مخاطره افکنده و ایالات متحده هم با چراغ سبز به این رژیم و هم حمله به تأسیسات هستهای ایران در فردو، بخشی از این جنگ تجاوزکارانه بوده؛ تناقضات در اظهارات بعدی مقامات آمریکایی نیز روشن ساخت که دولت ترامپ به دنبال مذاکرهای صادقانه نبوده و به دیپلماسی خیانت کرده است.
ایران که هرگز آغاز به جنگ و تجاوز نکرده و میز مذاکرات را ترک نکرده بود، بر اساس ماده 51 منشور ملل متحد، حق قانونی و مشروع دفاع از خود را داشته و در این راستا با تمام توان و متکی بر ظرفیتهای بزرگ ملی، به دفاع در برابر این تجاوز پرداخت و ضربات سنگینی را به رژیم اسرائیل وارد کرد؛ تا جایی که این رژیم ناگزیر شد از طریق آمریکا و برخی کشورهای دیگر، موضوع آتش بس را مطرح نماید. مقاومت ایران در برابر تجاوزات رژیم اسرائیل و نیز پاسخ ایران به حمله آمریکا به تأسیسات فردو ثابت کرد که ایران هرگز هیچ ضربهای را بیپاسخ نمیگذارد و دشمنان خود را ناگزیر به درک این واقعیت میکند که هرگز سرخم نکرده و در مقابل هیچ دشمنی تسلیم نمیشود.
جمهوری اسلامی ایران بارها در برابر اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی مراتب خویشتنداری خود را به اثبات رسانده و مسیر دیپلماسی را تعقیب کرده بود. اکنون نیز مسیر دیپلماسی که از سوی برخی مقامات آمریکایی مطرح میگردد در صورتی قابل پیگیری است که ایالات متحده صداقت خود را نشان داده و قبل از هر چیز درباره آنچه در تجاوز 12روزه به ایران رخ داد قبول مسئولیت نماید. دکترین هستهای جمهوری اسلامی ایران همچنان معطوف به استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای است و هیچ نیتی برای تولید سلاح هستهای در آن وجود ندارد. بنابراین اگر طرفهای مدعی، صداقت و جدیت در حرف خود درباره عدم تجهیز ایران به سلاح هستهای دارند، دیپلماسی بنبستی نخواهد داشت. در حالی که گمانهزنیها و بحثها در محافل سیاسی آمریکا بر سر میزان آسیب وارده به تأسیسات هستهای ایران مطرح است، فارغ از گستره آسیبهای وارده، دانش بومی را نمیتوان نابود کرد و طرفهای مقابل باید به این واقعبینی برسند که نمیتوان یک ملت را به بهانههای واهی از حقوق حقه خود ذیل کنوانسیونهای بینالمللی محروم کرد.
کشورهای منطقه غرب آسیا و حوزه خلیج فارس باید بدانند که رژیم صهیونیستی در چارچوب راهبرد نظم اسرائیل-محور در منطقه و تضعیف تمام رقبا یا دشمنان بالقوه و بالفعل، تلاش دارد تمام کشورهای منطقه را به کشورهایی ضعیف و چندپاره تبدیل کند که چارهای جز همراهی با این نظم هژمونیک به نفع کیان صهیونیستی نداشته باشند. پیامدهای رفتارهای توسعه طلبانه و تجاوزگرانه این رژیم برای کل منطقه بسیار خطرناک و هشدارآمیز است و اگر کشورهای منطقه عمق این تهدید را درک نکرده و برای مواجهه با آن وارد همکاری نشوند، در آینده هزینههای گزاف خوی تجاوزطلبی اسرائیل را خواهند پرداخت. شرایط موجود بهترین زمان برای کشورهای مسلمان منطقه جهت کنار گذاشتن اختلافات و ایجاد یک نظام امنیتی دسته جمعی مبتنی بر ظرفیتهای درون منطقهای است
خلیل شیرغلامی، معاون پژوهشی و مطالعاتی مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)