تحول ساختاری نظام بینالملل در دو دهه اخیر به تدریج موجب دگرگونی در مبانی مادی و هنجاری قدرت شده است. روند تمرکززدایی از غرب و افزایش نقش بازیگران آسیایی در شکلدهی به اقتصاد جهانی، قواعد حکمرانی بینالمللی و شبکههای فناوری، از نشانههای بارز این تغییر است. در نتیجه، مفهوم شرق دیگر صرفاً یک جهت جغرافیایی نیست، بلکه بهمثابه یک حوزه تمدنی و راهبردی با ظرفیتهای معرفتی، اقتصادی و نهادی جدید مطرح میشود. در چنین بستری، سیاست نگاه به شرق در جمهوری اسلامی ایران را میتوان بهعنوان بخشی از فرایند تطبیق راهبردی با نظم نوظهور آسیایی تحلیل کرد؛ نظمیکه در آن توزیع قدرت و معنا هر دو از الگوی غربمحور فاصله میگیرند و اشکال متکثر توسعه و همکاری درونقا...