مانموهان سینگ: معمار اقتصاد هند نوین

به مناسبت درگذشت نخست وزیر سابق هند
۸ دی ۱۴۰۳
مشاهده ۴۵۶
امید بابلیان

به مناسبت درگذشت نخست وزیر سابق هند

 مانموهان سینگ (۲۶ سپتامبر ۱۹۳۲ – ۲۶ دسامبر ۲۰۲۴) شخصیتی است که تاریخ هند معاصر بدون تحلیل جایگاه او در بازسازی گفتمان‌های اقتصادی و سیاسی نمی‌تواند به درک کاملی از تحولات دهه‌های پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیست‌ویکم برسد. از منظر نظریه گفتمان لاکلائو و موفه، سینگ نه صرفاً یک سیاستمدار تکنوکرات، بلکه یک «مفصل‌بند» (articulator) گفتمان جدید در هند بود که توانست بحران اقتصادی ۱۹۹۱ را به یک «لحظه تفکیک‌گرانه» تبدیل کند. این لحظه نه‌تنها گفتمان اقتصادی حفاظت‌گرایانه کنگره را به چالش کشید، بلکه ساختار معنایی سیاست هند را دستخوش تغییرات بنیادی کرد. با این حال، تضادهای ساختاری در گفتمان سینگ، که ریشه در بازنمایی نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی داشت، به تدریج فضایی برای شکل‌گیری «دیگری بزرگ از منظر گفتمانی» (The Big Other) فراهم کرد؛ دیگری که در قالب نارندرا مودی و حزب بی‌جی‌پی، با بهره‌گیری از همین تضادها، توانست گفتمان کنگره را به حاشیه براند.

۱) ۱۹۹۱: لحظه بحرانی و بازتعریف «دال مرکزی» اقتصاد هند

از منظر لاکلائو، هر بحران هژمونی به‌عنوان فرصتی برای «شناوری» دال‌های مرکزی عمل می‌کند. بحران اقتصادی ۱۹۹۱، با کاهش شدید ذخایر ارزی و فروپاشی نظام اقتصادی مبتنی بر برنامه‌ریزی دولتی، نه‌تنها یک بحران مالی بلکه یک «بحران مشروعیت» برای حزب کنگره ایجاد کرد. در این لحظه، مانموهان سینگ به‌عنوان وزیر دارایی، از نظریه «مفصل‌بندی گفتمانی» بهره برد تا دال مرکزی جدیدی را معرفی کند: رشد اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد. سینگ توانست سه عنصر کلیدی را در گفتمان جدید خود مفصل‌بندی کند:

  1. جهانی‌سازی: به‌عنوان ابزاری برای ادغام هند در نظم بین‌المللی.
  2. خصوصی‌سازی: با حذف صنایع دولتی از چرخه سیاست، سرمایه‌گذاری بخش خصوصی را تسهیل کرد.
  3. آزادسازی تجاری: که نه تنها محدودیت‌های داخلی را کاهش داد، بلکه هند را از اقتصاد بسته به اقتصاد باز تبدیل کرد.

این تغییرات، از منظر نظریه لاکلائو، با تثبیت دال مرکزی «رشد اقتصادی»، موجب شد گفتمان اقتصادی پیشین به‌عنوان «دیگری حاشیه‌ای» تعریف شود. اما این گفتمان جدید، همان‌طور که موفه هشدار می‌دهد، به‌دلیل حذف برخی مطالبات (مانند کشاورزان و طبقات محروم) به بحران درونی دچار شد.

2) نخست‌وزیری سینگ: تناقض‌های گفتمانی و ظهور «دیگری»

در دوران نخست‌وزیری سینگ (۲۰۰۴-۲۰۱۴)، گفتمان اقتصادی سیاسی او از یکسو توانست طبقه متوسط شهری را به‌عنوان «موضوع دال مرکزی» تقویت کند، اما از سوی دیگر، به‌دلیل ناتوانی در ادغام مطالبات روستایی و مناطق محروم، به‌تدریج تضادهایی ایجاد کرد که در فضای گفتمانی هند بحران‌آفرین شدند.

الف) طبقه متوسط به‌مثابه سوژه گفتمانی جدید: سینگ توانست با رشد اقتصادی بالا و ایجاد زیرساخت‌های کلان، طبقه متوسط هند را به‌عنوان یکی از سوژه‌های کلیدی گفتمان خود تعریف کند. این طبقه، نماد موفقیت سیاست‌های سینگ بود، اما در عین حال، به «دیگری» کشاورزان و کارگران حاشیه‌نشین تبدیل شد.

ب) بحران مشروعیت از منظر نظریه لکان: لکان مفهوم «دیگری بزرگ» را به‌عنوان ساختاری می‌شناسد که فقدان‌های ذاتی در نظم گفتمانی را آشکار می‌کند. در دولت دوم سینگ، رسوایی‌های گسترده فساد، مانند تخصیص منابع زغال‌سنگ و طیف مخابراتی، به نقطه‌ای رسید که دیگری بزرگ از منظر گفتمانی (بی‌جی‌پی) توانست از این فقدان‌ها بهره‌برداری کند. این فسادها، شکاف میان دال مرکزی گفتمان کنگره (رشد اقتصادی) و دال‌های شناور (شفافیت و عدالت اجتماعی) را آشکار ساخت.

ج) ناتوانی در بازنمایی مناطق روستایی: برنامه‌هایی نظیر «گاندی نریگا» (MGNREGA)، هرچند در حمایت از کشاورزان طراحی شدند، اما در تغییر واقعیت‌های اقتصادی و اجتماعی مناطق محروم ناکام بودند. از منظر موفه، این ناتوانی در مفصل‌بندی گفتمان جدید برای مناطق روستایی، باعث شد که بی‌جی‌پی بتواند این مطالبات را به گفتمان خود پیوند دهد.

3) روابط مانموهان سینگ و ایران: مفصل‌بندی تضادهای گفتمانی

در دوران نخست‌وزیری مانموهان سینگ، روابط ایران و هند واجد دو سطح موازی بود: از یک سو، پیوندهای تاریخی و اقتصادی میان دو کشور، و از سوی دیگر، فشارهای نظم بین‌المللی تحت هدایت ایالات متحده. این روابط در چارچوب گفتمانی دولت سینگ، بیش از هر چیز به‌عنوان یک «دال شناور» (floating signifier) عمل می‌کرد که باید میان دو نیروی متضاد مفصل‌بندی می‌شد: استقلال استراتژیک و همسویی با قدرت‌های جهانی.

سینگ تلاش کرد ایران را در گفتمان سیاست خارجی هند به‌عنوان منبع انرژی و شریک ژئواستراتژیک تثبیت کند. توسعه بندر چابهار، با هدف تقویت دسترسی هند به افغانستان و آسیای مرکزی، و حمایت از پروژه خط لوله گاز ایران-پاکستان-هند (IPI)، نمودی از این مفصل‌بندی بود. از منظر نظریه لاکلائو و موفه، این تلاش‌ها در پی آن بود که دال مرکزی «استقلال استراتژیک» تقویت شود و ایران به‌عنوان بخشی از «زنجیره تعادل‌بخش» هند در برابر چین و پاکستان عمل کند.

با این حال، فشارهای بین‌المللی به‌ویژه پس از تحریم‌های گسترده علیه ایران، موجب شد که این مفصل‌بندی در لحظاتی دچار بحران شود. رأی هند علیه ایران در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، که تحت تأثیر روابط هند و آمریکا پس از توافق هسته‌ای ۲۰۰۸ قرار داشت، یک «لحظه تفکیک‌گرانه» بود که تضادهای گفتمانی سینگ را برجسته کرد. این تصمیم، هرچند در ظاهر به نفع تثبیت جایگاه هند در نظم بین‌المللی عمل کرد، اما به تضعیف گفتمان استقلال استراتژیک در فضای داخلی انجامید و از منظر لکان، نوعی «آشکارسازی فقدان» در نظم نمادین دولت سینگ به شمار می‌رفت.

4) ظهور نارندرا مودی: بازتعریف گفتمان از حاشیه

مودی و بی‌جی‌پی، با بهره‌گیری از بحران مشروعیت و شکاف‌های درونی گفتمان کنگره، توانستند با مفصل‌بندی مجدد دال مرکزی، نظم گفتمانی جدیدی ایجاد کنند.

الف) بازتعریف دال مرکزی؛ توسعه‌گرایی برای همگان: مودی با شعار «سابکا سات، سابکا ویکاس»، دال مرکزی «توسعه» را نه برای طبقه متوسط، بلکه برای تمام طبقات بازتعریف کرد. این حرکت، از منظر نظریه گفتمان، به معنای تبدیل «دیگری» حاشیه‌نشینان به «سوژه» گفتمان بی‌جی‌پی بود.

ب) هویت‌سازی گفتمانی از طریق دیگری‌سازی: مودی و بی‌جی‌پی با تأکید بر هندوتوا، توانستند اقلیت‌های مسلمان و لیبرال‌های حامی‌کنگره را به‌عنوان «دیگری» بازنمایی کنند. این استراتژی، از منظر لاکلائو، توانست انسجام جدیدی در پایگاه‌های مردمی‌بی‌جی‌پی ایجاد کند.

ج) پاسخ به بحران روستایی: مودی با اصلاحات کشاورزی و برنامه‌هایی نظیر «ساخت هند»، توانست جایگاه گفتمانی خود را در مناطق روستایی که قبلاً به کنگره وفادار بودند، تقویت کند.

5) تحلیلی بر شکاف‌های گفتمانی سینگ از منظر لکان و لاکلائو

از دیدگاه لکان، شکست گفتمان کنگره نتیجه عدم توانایی در پوشاندن فقدان‌های ذاتی در نظم گفتمانی بود. به عبارت دیگر، سینگ نتوانست در بازنمایی تمامی مطالبات، «امر واقعی» را به «امر نمادین» تبدیل کند.

از منظر لاکلائو و موفه، این شکست به سه عامل بازمی‌گردد:

  1. بحران در مفصل‌بندی جامع: عدم توانایی در ادغام مطالبات متناقض کشاورزان و طبقه متوسط.
  2. فساد به‌عنوان نقطه شکاف گفتمانی: فساد به ابزاری برای تولید بی‌اعتمادی و مشروعیت‌زدایی از گفتمان کنگره بدل شد.
  3. پاسخ ناکافی به دال‌های شناور: کنگره نتوانست دال‌های شناور نظیر عدالت اجتماعی و شفافیت را در چارچوب گفتمان خود تثبیت کند.

نتیجه‌گیری: میراث سینگ در افق تحولات گفتمانی هند

مانموهان سینگ، هرچند در جایگاه یک اصلاح‌گر تاریخی توانست هند را از بحران ۱۹۹۱ نجات دهد، اما تضادهای درونی گفتمان او، در نهایت، به فرصتی برای بی‌جی‌پی و مودی تبدیل شد. تحلیل گفتمان او از منظر نظریه‌های لاکلائو، موفه و لکان نشان می‌دهد که موفقیت یک گفتمان تنها به قدرت مفصل‌بندی آن وابسته نیست، بلکه توانایی آن در مدیریت تضادها و بازنمایی مطالبات مختلف، عامل اصلی بقا یا شکست آن است. مودی، با بهره‌گیری از این شکاف‌ها، توانست یک گفتمان بدیل بسازد که هژمونی حزب کنگره را در هم شکست. این امر، به‌خوبی نشان‌دهنده پویایی گفتمان‌های سیاسی در هند معاصر است، جایی که موفقیت یا شکست یک گفتمان، به توانایی آن در مدیریت تضادها و شکاف‌ها بستگی دارد.

امید بابلیان، کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

 (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست)

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است
اصطلاح چِبُول‌ (재벌-Chaebols) از کلمات کره‌ای (chae-ثروت) و (bol-خانواده) گرفته شده که نشان‌دهنده ماهیت خاندان ‌محور این‌گونه مجموعه‌ها است. چبول‌ها معمولاً از ی...
یازدهمین نشست سران سازمان همکاری میان هشت کشور مسلمان در حال توسعه موسوم به دی -هشت روز پنج شنبه ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۳ با شرکت سران ۸ کشور عضو و مقارن با پیوستن یک ع...