در ادامه سلسله جلسات بررسی جایگاه روسیه در شکل گیری تاریخ جهان، جلسه علمی هفتگی تاریخ، در روز چهارشنبه 25 مهر ماه 1403 با سخنرانی جناب آقای دکتر محمد حسن مهدیان برگزار شد. اهم مطالب ارائه شده در این سخنرانی به شرح زیر است:
در ارتباط با دوران بوریس یلتسین یکی از شرایط ناگوار در روسیه آغاز فعالیت قمارخانهها و کازینوها در شهرهای بزرگ و کوچک روسیه بود. بسیاری از رستورانها ، کافهها و بستنی فروشیها در خیابان مرکزی مسکو، به کازینو تبدیل شده بود. بعضی از مردم و مخصوصاً بعضی از افراد بازنشسته به محض اینکه حقوق میگرفتند، به این کازینوها میرفتند و با جیب خالی برمیگشتند. مردم کم درآمد غافل از این بودند که کازینوها یک تکنولوژی غربی است که در لاس وگاس و در جاهای دیگر آمریکا و در کشورهای اروپائی توسط سرمایهدارها برای جذب سرمایه مردم تأسیس شده است. در این مراکز هزینه نگهداری و سود صاحب کازینوها با دستکاریهایی که در سیستم قمار انجام میدهند تأمین میشود. کلاً ارگانی که بخواهد به این مسائل رسیدگی کند وجود نداشت.
در جلسه پیش اشاره شد که ظهور یک قشر سرخورده در جامعه روسیه موجب بروز گروههای افراطی طرفدار فاشیسم شد و مشکلاتی را برای مردم و خصوصاً دیپلماتها به وجود میآورد. مأمورین سفارت ایران نوجوانهایی داشتند که به مدرسه میرفتند. گاهی بین آنها و بچههای روس، درگیری پیش میآمد و چون روسها جمعیت بیشتری داشتند و اُرگانهای ذیربط روسی از آنها طرفداری میکردند، اگر طرف ایرانی شکایت هم میکرد این شکایتها به جایی نمیرسید. این دعواها نژادی و یا شخصی بود و در یک مورد، موجب شد که پسر پانزده ساله یکی از همکاران شاغل در نهاد ریاست جمهوری، در نزدیکی ساختمان دیپلماتیک جنب متروی آکادمیچسکایا کشته شود. شکایتهای ما هم به جایی نرسید و در مدت چند سال که ما این قضیه را پیگیری میکردیم، مقامات قضائی روسیه جواب میدادند که در حال بررسی است و سرانجام هم مشخص نشد. این موارد حتی برای سفرا هم رخ میداد. روسیه یک کشور لجام گسیخته بود که هیچکس جوابگوی هیچ کاری نبود. پلیس هم درگیر مسائل فساد بود و هم اینکه چون حامی نداشت لذا خودش را وارد این مسائل نمیکرد.
در آن سالها از وزارتخانههای مختلف ایران هیاتهای زیادی به روسیه میآمدند و برای اینکه نمایندگان مجلس از طرحهای آنها حمایت کنند، در قالب هر هیات عالی رتبهای معمولاً دو سه نفر از نمایندگان مجلس هم بودند و برای بازدید از مؤسسات شاخص هوا- فضا مثل انستیتوی آیروهیدرودینامیک "ساگی" یا انستیتویهای دیگر که در آنجا تأسیسات بسیار بزرگ تست هواپیماها ، تونلهای باد و مسائل دیگر وجود داشت، میرفتیم. این بازدیدها توجه آمریکاییها را به خود جلب کرده بود که ایران چه کاری میخواهد انجام دهد. در نهایت، در مورد صنایع هوایی کار ملموسی صورت نگرفت. بعد از مدتی با فشار آمریکاییها بسیاری از دانشجویان ایرانی، ازجمله پسر خود من، که در رشتههای هوا- فضا تحصیل میکرد، از دانشگاه اخراج شدند. در سالهای ا 1995 تا 1999 اخراج دانشجویان ایرانی آغاز شد و بعد از آن حتی در زمان ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین هم ادامه داشت. دانشجویان ایرانی اذیت میشدند چه کسانی که از طریق دولت ایران آمده بودند، و چه کسانی که شهریه میدادند.
در آن زمان سر و صدای زیادی در ارتباط با صنایع موشکی ایران به راه افتاده بود و هر جا که میرفتیم میپرسیدند که شما چرا اینقدر اصرار دارید که صنایع موشکی کشورتان را گسترش دهید. یکی از این افراد رجب صفرف بود که اکنون گاهی در بعضی از کانالهای تلویزیونی بینالمللی سخنرانی میکند او شرکت رسانهای "ایران رو" را ایجاد کرده و از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران دفاع میکند. آن زمان فکر میکرد اگر مسئله موشکی را در رسانههای گروهی و در مصاحبهها با مقامات ایرانی مطرح کند، موضوع جالبی است و مورد توجه قرار میگیرد. به یاد دارم که آقای صفری، سفیر وقت در ملاقات با نامبرده میگفت که آقای صفروف شما چه کار به این کارها دارید؟ صفروف هم فهمیده بود که چه مسائلی را مطرح کند.
پس از سال 2000 و همینطور در زمان آقای پوتین هم یکسری خریدهای نظامیبا قراردادهای رسمی از روسیه انجام میشد. آنجا هم مانند کشور ما بین ساختارهای قدرت رقابتهایی وجود داشت. بعضی از این تجهیزات را با کامیون به سفارت میآوردند ولی نیروهای امنیتی روسیه به دربانهای سفارت ما که معمولاً تاجیک بودند زنگ میزدند و میگفتند که در ورودی به سفارت را نباید باز کنید. آنها محمولهها را تعقیب میکردند و وقتی کامیون میخواست وارد سفارت شود جلویش را میگرفتند و میگفتند کامیون را طوری پارک کنند که جلوی در ورودی سفارت کاملاً مسدود شود. من به این افراد میگفتم میخواهم با مسئول شما صحبت کنم. نیروهای امنیتی روسیه اول جواب نمیدادند بعد کسی میآمد و میگفت که من ارشد اینها هستم و من میگفتم شما به چه مجوزی با کامیون جلوی در ورودی سفارت را مسدود کردهاید؟ من الان به وزارت خارجه زنگ میزنم. که نیروهای امنیتی روسیه در ورودی سفارت ایران را مسدود کرده و عبور و مرور وسایل نقلیه سفارت متوقف شده است . این برخورد من موثر واقع میشد و کامیون را جابجا میکردند ولی اجازه نمیدادند که محمولههای آن خالی شود. به این شکل مانع جلوی در سفارت برطرف میشد و تردد انجام میگرفت.
در آن سالها معمولاً وقتی روسای جمهور و یا افراد دیگر به جمهوری اوکراین میرفتند من از مسکو مأمور میشدم که برای ترجمه مذاکرات شخصیتهای ایرانی با مقامات اوکراینی به کییف بروم. موقع ورود به اوکراین من شاهد بودم که تعداد زیادی از اتباع ایرانی را در فرودگاه کییف دیپورت میکردند. بعضیها به کییف میرفتند تا از آنجا به اروپا بروند و بعضیها هم میخواستند در اوکراین بمانند. گاهی بیست - سی نفر از یک هواپیما را دیپروت میکردند. مثلاً خود من یکبار با پاسپورت خدمت برای ترجمه رفته بودم. برخوردی توهین آمیز داشتند. گفتند جیبهایم را خالی کنم. من انجام دادم ولی بعد از آن با مسئولشان صحبت کردم.
میخواهم بگویم که برخورد مأمورین مرزبانی و گمرکی اوکراین نسبت به ایرانیها اصلاً خوب نبود. دیپلماتها با پاسپورت خدمت و یا سیاسی میآمدند مأمور مرزبانی بیجهت آنها را معطل میکرد.
در مورد سازمان انرژی اتمی چون قطعات انرژی اتمی در شوروی در جمهوریهای مختلف تولید میشد، لذا توربینهای نیروگاه بوشهر را به اوکراین به مبلغ چهل میلیون دلار سفارش داده بودند، ولی در اثر فشار آمریکاییها ومادلن آلبرایت- وزیر خارجه دولت کلینتون، اوکراینیها این قرارداد ساخت توربین را انجام ندادند و ملغی اعلام کردند. دولت ایران هم فرصت را مغتنم شمرد و میگفت توربینها باید ساخت کره جنوبی باشند، کره جنوبی هم قبول نمیکرد برای ایران توربین بسازد و لذا دولت روسیه ناچار شد که در قلمرو روسیه کارخانجات ساخت توربین ایجاد کند، ضمن اینکه این توانمندی را روسیه از لحاظ صنایع سنگین داشت ولی مدتی طول کشید و کار را به تعویق انداخت.
آنهایی که به مسکو آمده و از مسکو بازدید کردهاند می دانند منطقهای در شمال مسکو به نام : و- د- ان – خا مخفف "نمایشگاه دستاوردهای اقتصاد ملی شوروی" وجود دارد. محوطه بزرگی در شمال شرق مسکو و در نزدیکی باغ گیاه شناسی و مرکز تلویزیون مسکو، نزدیک برج تلویزیونی مسکو به ارتفاع 540 متر، که در دهه شصت قرن گذشته میلادی ساخته شده است. این منطقه یکی از طرحهای بیمانند در معماری و ساخت برجها و دکلهای مرتفع به شمار میرفت. در منطقه بسیار بزرگی به مساحت صدها هکتار نمایشگاه دستاوردهای اقتصاد ملی شوروی ساخته شده بود. ساخت و ساز غرفههای این نمایشگاه از سال 1939 تا سال 1959 به مدت بیست سال ادامه داشت. غرفههای نمایشگاه متعلق بود به صنایع مختلف کشاورزی، دامداری، فضایی، هواپیماسازی، انرژی اتمی، ساخت موشک و انواع و اقسام زمینههای اقتصاد ملی در شوروی. علاوه بر آن، برای هر کدام از پانزده جمهوری شوروی غرفه جداگانهای با معماری سنتی آن منطقه ساخته شده بود، لکن روسها ایدئولوژی را هم در معماری دخالت داده بودند، یعنی سبک ساخت این غرفهها بر اساس رئالیسم سوسیالیستی بود؛ با ساختمانهای عظیم و پر ابهت دوره استالینی و این نمایشگاه در زمان شوروی افتخار این کشور بهشمار میرفت، بهطوری که برای بازدید غرفههای این نمایشگاه چند روز باید وقت صرف میشد. یعنی منطقه بسیار بزرگی با امکانات تفریحی و انواع و اقسام رستورانها، کافهها و غرفهها که مکان بسیار مناسبی برای استراحت بود. در دوران دانشجویی ، ما به این منطقه نمایشگاه دستاوردهای اقتصادی ملی میرفتیم. از ساختمانهای به یاد ماندنی این نمایشگاه، سردر این نمایشگاه است که شباهت بسیار زیادی به دروازه برادنبورگ برلین دارد. دروازه برادنبورگ برلین در سال 1791 میلادی به عنوان طاق نصرت توسط رهبران آلمان به خاطر اتحاد سرزمینهای پروس و آلمان ساخته شد.
در زمان حکومت یلتسین، همه این غرفههای عظیم و پر ابهت را به تجار خردهپا از چین، ویتنام، هند، بنگلادش، افغانستان، پاکستان و سایر کشورهای آسیایی اجاره دادند. دستور داده شد که همه تجهیزاتی که در این غرفهها بود را خارج و در جایی که مشخص نبود انبار کردند و این غرفهها را برای فروش لوازم برقی، ویدیو، تلویزیون و انواع و اقسام لوازم مصرفی به این تجار اجاره دادند.
از بعضی استانهای ایران مثل آذربایجان شرقی بیست کامیون کالا به این نمایشگاه آورده بودند. کالاهای ایرانی شامل فرش، قالی و مبل از این قبیل موارد بود. روسها گفته بودند که در بین کالاها نباید مواد غذایی وجود داشته باشند ولی وقتی مأموران گمرک روسیه کالاها را بررسی میکردند مقدار زیادی مواد غذایی بین کالاها پنهان شده بود.
در این سالها کلاً اوضاع به هم ریخته بود. کار در سفارت بسیار سخت بود با توجه به مسائلی که قبلاً اشاره شد یعنی فشار طرف ایرانی، به هم ریختگی طرف روسی، مردد بودن وزارتخانهها و شرکتهای روسی در انعقاد قرارداد با طرف ایرانی و این که آیا این قراردادها به سرانجام میرسد یا خیر؟ کار مشکل شده بود. همچنین کار برای راه اندازی همکاریهای نفتی با شرکتهای نفتی روسیه نیز نتیجه مثبتی نداشت. شرکتهای زیادی از آمریکا و اروپا سهام شرکتهای روسی را خریده بودند و میخواستند صنایع نفت و گاز روسیه را در کنترل خودشان در آورند. برای مثال شرکت گاز پروم سرمایه آمریکائی داشت. بر همین اساس، همکاریهای نفتی ما با طرف روسی به سرانجام نمیرسید. شرکتهایی که سهام آمریکایی داشتند، حاضر به همکاری با ایران نبودند. مثل "لوک اویل" و از این قبیل. شرکتهای دولتی هم علاقهمند به همکاری با ایران نبودند و قوانین ایران را دست و پا گیر میدانستند.
نسرین حکیمی، اداره تاریخ شفاهی و مطالعات تاریخی