در ادامه سلسله جلسات بررسی جایگاه روسیه در شکل گیری تاریخ جهان، جلسه علمی هفتگی تاریخ، در روز چهارشنبه 21 آذر ماه 1403 با سخنرانی جناب آقای دکتر محمد حسن مهدیان برگزار شد. اهم مطالب ارائه شده در این سخنرانی به شرح زیر است.
یکی از سردترین دوران روابط بین ایران و روسیه، در زمان ریاست جمهوری دیمیتری مدودف بود. یکسال و نیم بعد از سخنرانی تند پوتین علیه غرب در کنفرانس امنیتی مونیخ و حمله ناموفق گرجستان به اوستیای جنوبی، روسیه پیروز جنگ شد. دیمیتری مدودف تصمیم گرفت روابط با غرب را ترمیم کند و از این رو، روابط روسیه با ایران به سردی گرائید؛ سپس مدودف قرارداد اس 300 و قراردادهای نظامی قبلی با ایران را ملغی کرد، لذا دوره ریاست جمهوری وی که هم زمان با ریاست جمهوری احمدی نژاد بود دوره رکود و سکون در روابط دوطرف بود.
مدودف شخصیت کاریزماتیک پوتین را نداشت. هر دو از شهر سنپترزبورگ آمده بودند. مدودف سالهای سال رئیس دفتر پوتین بود، لذا ارتقای او در گرو همراهی با پوتین بود ولی نزدیکی مدودف به غرب به اندازهای زیاد بود که بیم آن میرفت که آقای پوتین دیگر به ریاست جمهوری روسیه نائل نشود.
یکی از شخصیتهای روسی که وجهه ملی خوبی داشت، یوری لوژکف شهردار روسیه بود و مدودف از او درخواست کرد که در انتخابات پیش روی از او حمایت کند، ولی لوژکف نپذیرفت. بار دیگر مدودف یکی از نمایندگان مجلس را فرستاد که حمایت آقای لوژکف را جلب کند. این بار هم او جواب رد داد. لذا روابط بین آنها به هم خورد و آقای مدودف گفت که شما باید از شهرداری استعفا دهید که لوژکف قبول نکرد.
آقای لوژکف کتابی نوشته به عنوان «مسکو و زندگی» که این وقایع را در آنجا میگوید که علت اینکه مدودف اصرار داشت که من از شهرداری مسکو استعفا دهم و شخص مورد نظرش به نام سرگئی سابیانین را به جای من بگمارد این بود که من حاضر نشدم از آقای مدودف حمایت کنم.
لوژکف در نهایت، به واسطه مواضع سنجیدهای که در این سالها داشت در سال 2016 بعد از انتخاب مجدد ولادیمیر پوتین نشان افتخار درجه 4 خدمت به روسیه را از پوتین دریافت کرد.
آقای لوژکف در نهم دسامبر 2019 همراه همسرش یلنا باتورینا برای جراحی قلب به مونیخ رفت و در دهم دسامبر همان سال و در سن 84 سالگی فوت کرد. او در گورستان مشاهیر مسکو دفن شد. رابطه لوژکف با ایران همیشه رابطه خوبی بود. در دیدار با آقای کرباسچی، شهردار وقت تهران، سال 1374 میگفت من خیلی علاقهمند هستم که روابط تجاری با ایران را گسترش دهم. ما سالیان سال از ایران سیر و سایر صیفی جات خریداری میکردیم.
پوتین دوباره در سال 2012 رئیس جمهور روسیه شد و به علت اینکه در دوران نخستوزیریاش و ریاست جمهوری دیمیتری مدودف دیده بود که دولتهای غربی چقدر کارشنکی انجام داده بودند که او نتواند دوباره به قدرت برسد، روابطش را با غرب کاهش داد و در ادامه کریمه را اشغال کرد. خروشچف کریمه را به اوکراین داده بود.
کشورهای غربی و سردسته آنها یعنی آلمان در دورههای مختلف؛ زمان کاترین دوم، الکساندر اول، نیکلای اول سعی میکردند که اوکراین و قسمتهایی از غرب روسیه را تصرف کنند، چون اوکراین دارای زمینهای چرنوزیوم (خاک سیاه) و مرغوب برای کشاورزی بود، ولی قدرت نظامی روسیه این اجازه را به آنها نمیداد و ما میبینیم که رهبران اروپایی از ناپلئون تا هیتلر یکی پس از دیگری در روسیه شکست خوردند.
آخرین باری که روسیه کریمه را از دست داد، موقعی بود که انگلستان و فرانسه متحد عثمانی شدند و در جنگ سالهای 1856- 1853در زمان نیکلای اول با ائتلافی که انجام داده بودند کریمه را از دست روسیه خارج کردند. البته روسیه پس از آن دوباره کریمه را به تصرف درآورد. در آن سالها امپراتوری روسیه فرمانروای بیچون و چرای قاره اروپا بود و حتی در زمان الکساندر دوم که قدرت روسیه کاهش پیدا کرده بود در بالکان متصرفانی را به دست آورد، لکن برخی از آن مناطق را به خاطر کنفرانس برلین و تهدید کشورهای اروپایی مجبور شد از دست بدهد، ولی در همان سالها ، روسیه در آسیای میانه خیوه و بخارا و قسمتی از مناطق متعلق به ایران در زمان ناصرالدین شاه که مصادف با فرمانروایی الکساندر دوم بود را تصرف کرد، از جمله مناطق فیروزه و بعضی مناطق دیگر را که از همان زمان باعث بحث و جدل بین ایران و روسیه و ایران و اتحادجماهیر شوروی شد و سر انجام، به جای آنها، مناطق دیگری را به ایران دادند.
پس از فروپاشی، جناحهای مختلف سیاسی- عقیدتی در روسیه به وجود آمدهاند که میتوان از دو جناح عمده آنها نام برد. یک جناح یوگنی اسپیتسین معتقد است مورخینی هستند که معتقدند که همه کارهایی که در زمان اتحاد شوروی در روسیه بلشویکی انجام شده کار درستی بوده و اگر هم که جمعیت زیادی از مردم شوروی قتل عام شدهاند به خاطر این بوده که اهداف و امیال رهبران بلشویکی جامعه عمل بپوشد. همینطور در کنار ایشان بعضی از انستیتوهای تحقیقاتی مثل انستیتوی تاریخ روسیه که ژوکف رئیس این انستیتو است و بعضی از دانشمندان نظامی مانند لئونید ایواشف ، از این قبیل افراد میباشند که فروپاشی شوروی را برای مردم شوروی فاجعه میدانند.
جناح دیگر برگرفته از بعضی از نویسندگان ناراضی اتحاد جماهیر شوروی هستند مثل الکساندر سالژنیتسین و برخی دیگر. کتابهای این نویسندگان در زمان شوروی اجازه چاپ نداشتند. آثار این نویسندگان در زمان شوروی یا به صورت محرمانه تکثیر میشدند و یا در خارج از شوروی چاپ و بهطور مخفیانه به داخل روسیه آورده میشدند. تنها کسی که جرأت کرد و اجازه داد که یکی از این کتابها رادر مجله " نووی میر"به چاپ برسد نیکیتا خروشچف بود که اثر الکساندر سالژنیتسین تحت عنوان : "یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ" را اجازه چاپ داد. در این کتاب شرایط غیر انسانی نگهداری زندانیان در اردوگاههای کار اجباری زمان استالین به تصویر کشیده شده است که تا قبل از انتشار این کتابها مردم شوروی از آن اطلاعی نداشتند و استالین را مقدس میشمردند .
کتاب دیگر الکساندر سالژنیتسین تحت عنوان " در دایره اول " مربوط به دانشمندان طراز اول شوروی است که که در زندان بسر میبردند . این افراد از لحاظ سیاسی و ایدئولوژیکی مورد قبول استالین نبودند، لکن دانش و اختراعات آنها مورد نیاز شوروی بود. مضامین این آثار هیچوقت در تاریخ نگاری روسیه منعکس نشد، لذا آنها را هرروز از زندان به محل کار میبردند و شبها دوباره به زندان برمیگرداندند. کسانی مانند کارالیف، سیالکوفسکی، ایلوشین ، توپولف و دیگران در زمره این افراد بودند. متأسفانه بسیاری از بیقانونیهای زمان استالین به اطلاع مردم نمیرسید و این وضعیت تا فروپاشی اتحاد شوروی ادامه داشت.
در زمان لنین از دانش بسیاری از ژنرالهای دوره تزاری استفاده میکردند. بسیاری از ژنرالهای دوره تزاری بعداً برای بلشویکها خدمت میکردند و آنها را مجبور میکردند، دانش خود را در اختیار نسل جوان قرار دهند. در سالهای بعد برخی از این افراد را با اتهامات اثبات نشده اعدام کردند.
یکی دیگر از سرکردگان ناراضی، آندری ساخاروف مخترع بمب هیدروژنی شوروی بود که بعدها از این کار خود پشیمان شد و سیستم شوروی را مورد انتقاد قرار میداد. در نتیجه، یوری آندروپف او را به شهر گورکی ( نیژنی نوگورود) تبعید کرد و او تا زمان گورباچف در تبعید بود.
دوران طلایی روسیه در مقطع بین سالهای 2006 تا 2014 بود یعنی تا سالهایی که روسیه به این نتیجه رسید که دولتهای غربی تلاش میکنند تا روسیه ضعیف شود. پس از آن، روسیه سیاستش را تغییر داد؛ ابتدا شبه جزیره کریمه را به خاک خود ملحق کرد، چند سال بعد به اوکراین حمله کرد.
من معتقدم که تحریمهای اقتصادی غرب به سرکردگی ایالات متحده آمریکا با در اختیار داشتن اهرمهای اقتصادی و مالی جهانی از هر حمله نظامی مؤثرتر است. نمونههای آن را ما در زمان اتحادشوروی به یاد داریم که کمر اقتصاد شوروی را شکست.
نسرین حکیمی، کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی