جلسه علمی هفتگی تاریخ روز چهارشنبه یازدهم مهر ماه 1403 با سخنرانی جناب آقای دکتر محمد حسن مهدیان برگزار شد. موضوع سخنرانی ایشان "جایگاه روسیه در شکل گیری تاریخ جهان" بود. اهم مطالب ارائه شده در سخنرانی به شرح زیر است:
میخائیل گورباچف از هفتم تا دهم دسامبر 1987 به واشنگتن سفر کرد که در جریان آن، موافقتنامه حذف موشکهای اتمیبا برد متوسط را با مقامات آمریکائی امضاء کرد. در کنار این اقدامات و در راستای گلاسنوست (آزادی بیان و اندیشه ) در سال 1988 رمان بوریس پاسترناک "دکتر ژیواگو" و داستانهای شالامف در مورد اردوگاههای کار اجباری، خاطرات نابوکف و تعداد دیگری از آثار ممنوعه نویسندگان شوروی انتشار یافت.
در همین سال از برخی از رهبران حزبی مانند بوخارین، ریکف و رادکوفسکی که استالین آنها را بیگناه تیرباران کرده بود، اعاده حیثیّت شد و در این راستا، با بررسی مدارک موجود در ارگانهای امنیتی اتحاد شوروی مشخّص شد که در بازه زمانی 1930- 1953 سه میلیون و هفتصد و هفتاد هزار و دویست و سی و چهار نفر مورد مجازات و تصفیههای استالینی قرار گرفتند و از بین آنها هفتصد و هشتاد و شش هزار و نود و هشت نفر تیرباران و بقیه به زندانهای طویلالمدت محکوم شدند.
تشنج و درگیری در جمهوریهای اتحاد شوروی
در 28 فوریه سال 1988 در شهر سومگائیت آذربایجان شوروی، کشتار ارامنه اتّفاق افتاد. علّت آن، مناقشه آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه ناگورنی قره باغ بود. در این حوادث جمعیت زیادی از ارامنه ساکن شهر سومگائیت جان خود را از دست دادند، اموال آنها به تاراج رفت و خانههایشان به آتش کشیده شد. حتی نیروهای اعزامی وزارت کشور که از مسکو به آن منطقه اعزام شده بودند نیز مورد حمله مردم محلی قرار گرفتند. جامعه شوروی در این سالها به دو بلوک طرفداران اصلاحات گورباچف و مخالفین آن تقسیم شده بود. مخالفین، طرفدار مکتب استالینیسم بودند، از ایدههای سوسیالیسم دفاع میکردند و بهدنبال احیاء ایدئولوژی گذشته بودند.
موافقتنامه خروج نیروهای شوروی از افغانستان در چهاردهم آوریل سال 1988 در شهر ژنو امضا شد. خروج نیروهای شوروی از افغانستان از پانزدهم می سال 1988 آغاز شد و تا پانزدهم فوریه 1989 به پایان رسید.
متعاقب آن در 28 آوریل ملاقات میخائیل گورباچف با پاتریارک (اسقف اعظم) مسکو انجام شد و طی آن برخی از ساختمانها و اماکن کلیسائی که درسالهای گذشته ضبط شده بود، برگردانده شد.
از 29 ماه می تا دوم ژوئن سال 1988 رئیس جمهور آمریکا، رونالد ریگان به مسکو سفر کرد. وی از خیابان معروف آربات بازدید و برای دانشجویان دانشگاه دولتی مسکو سخنرانی کرد. در ششم ژوئن سال 1988 مراسم کلیسائی که در طول سالیان طولانی در اتحاد شوروی ممنوع شده بود به مناسبت هزاره ورود مسیحیت ارتدوکس به روسیه آغاز شد. روند اعاده حیثیت از عده دیگری از رهبران گذشته شوروی که بیگناه تیرباران شده بودند مانند: زینوویف، کاِمِنف، پیاتاکف و رادک در سیزدهم ژوئن 1988 انجام گرفت.
بوریس یلتسین در کنفرانس نوزده حزبی شرکت کرد، که از 28 ژوئن تا اول ژوئیه سال 1988 برگزار شد و یکبار دیگر محبوبیت او را افزایش داد، اظهار داشت: "اگر در جامعه سوسیالیستی ما کم و کاستی وجود دارد، این کمبودها را همه اقشار جامعه باید بهصورت برابر احساس کنند، لذا جیره غذائی ویژه برای نومنکلاتورها (افراد برجسته حزبی و دولتی) باید متوقف شود. در جامعه ما لفظ مخصوص و ویژه باید منسوخ شود، زیرا ما دارای کمونیستهای ویژه نیستیم و همه باید با هم برابر باشند".
شرایط نامطلوب اقتصادی و سیاسی در کشور، بحران داخلی را افزایش داد. در هفتم دسامبر 1988 زلزلهای به قدرت 01/5 ریشتر در ارمنستان اتفاق افتاد که چند شهر این جمهوری را با خاک یکسان کرد. در پانزدهم فوریه 1989 خروج نیروهای شوروی از افغانستان پایان یافت و در یازدهم ماه می 1989 میخائیل گورباچف اعلام کرد که دولت شوروی تعداد 500 کلاهک هستهای را از اروپای شرقی خارج میسازد.
از حوادث مهم این دوران، سفر میخائیل گورباچف به جمهوری خلق چین در تاریخ پانزدهم تا هجدهم ماه می 1989 بود. در چین هم یک اصلاحطلب دیگر مثل دن شیائو پینگ به قدرت رسیده بود. سفرگورباچف به چین بعد از یک وقفه سی ساله انجام گرفت. دن شیائو پینگ به گورباچف گفت: "ما باید اختلافات گذشته را کنار گذاشته و روابط دو کشور را گسترش دهیم". اختلافات چندین دهه بین شوروی و چین منشأ ایدئولوژی داشت و اوج آن در زمان بیان کیش شخصیت استالین توسط نیکیتا خروشچف اتفاق افتاد. این کار خروشچف به مذاق چینیها خوش نیامد و آنها از آن به بعد به اتفاق انور خوجه رهبر آلبانی ارتباط با شوروی را متوقف کردند. سفر گورباچف به چین با تظاهرات گسترده دانشجویان چینی همراه بود و عدهای از آنها در میدان تیانان مین پکن کشته شدند، لکن دولت چین کنترل اوضاع را در دست گرفت. با همه مشکلات اقتصادی شوروی، سفرهای میخائیل گورباچف به کشورهای خارجی از جمله به انگلستان در سالهای 1989 و 1991 قطع نشد.
یازدهم مارس 1990 پارلمان جمهوری لیتوانی استقلال این جمهوری از اتحاد شوروی را اعلام نمود. با این اقدام لیتوانی، فروپاشی اتحاد شوروی شکل واقعی به خود گرفت. در دوازدهم تا پانزدهم ماه مارس 1990 کنگره نمایندگان مردمی تغییراتی را در قانون اساسی کشور اعمال کردند و سیستم سیاسی کشور چند حزبی شد. پست ریاست جمهوری تصویب و از قانون اساسی بند شش آن در مورد نقش اصلی حزب کمونیست در اداره کشور حذف شد.
تغییرات در سیستم سیاسی کشور کاری از پیش نبرد. در چهاردهم ماه مارس 1990 میخائیل گورباچف بهعنوان رئیس جمهور و آناتولی لوکیانف بهعنوان صدر هیأت رئیسه شورای عالی اتحاد شوروی انتخاب شدند. در تظاهرات اول ماه می 1990 مردم طرفدار اصلاحات اساسی بودند و دیگر نیازی به حضور میخائیل گورباچف در رأس قدرت حاکمه نمیدیدند. در این تظاهرات مردم فریاد میزدند: "مرگ بر حزب کمونیست شوروی" ."دفتر سیاسی باید استعفا دهد". " کشور ما 73 سال در مسیری قرار گرفت که هیچ ثمرهای برای مردم نداشت". "مرگ براین سیستم".
گورباچف در ابتدا لبخند میزد و برای تظاهرکنندگان دست تکان میداد، ولی بعد همراه با اعضاء دفتر سیاسی حزب، تریبون را ترک کرد. در همان ماه رهبر دموکراتها یعنی بوریس یلتسین بهعنوان رئیس شورای عالی روسیه سوسیالیستی انتخاب شد و پس از این واقعه معلوم بود که میخائیل گورباچف به زودی از صحنه سیاسی کشور خارج خواهد شد. بعد از انتخاب بوریس یلتسین بهعنوان رئیس شورای عالی روسیه سوسیالیستی در 29 ماه می 1990، روند تغییرات بهطرف دموکراتیزه کردن کشور شدت گرفت. در کنار این واقعه ، در 23 ماه می آناتولی سابچاک نماینده شورای عالی اتحاد شوروی بهعنوان شهردار سن پترزبورگ انتخاب شد. سابچاک فردی فعال و سخنوری توانا بود، بهطوری که در مدت کوتاهی روند حوادث کشور در مسیر اصلاحات را بیشتر تغییر داد.
اولین کنگره نمایندگان روسیه سوسیالیستی شوروی در دوازدهم ژوئن 1990 بیانیه استقلال فدراسیون روسیه را اعلام کرد که در آن 907 نفر رأی موافق و سیزده نفر رأی مخالف دادند. متعاقب آن از دوم تا سیزدهم ژوئیه همان سال آخرین کنگره حزب کمونیست شوروی برگزار و میخائیل گورباچف بهعنوان دبیرکل حزب انتخاب شد. آئیننامه جدید حزبی تدوین و دفتر سیاسی از بسیاری از اختیارات محروم شد. در عین حال، بوریس یلتسین اعلام نمود که از حزب کمونیست خارج میشود و بعد از مدت کمیگاوریل پاپف شهردار مسکو و آناتولی سابچاک شهردارسن پطرزبورگ از او در این کار تبعیت کردند.
از چهاردهم تا شانزدهم ژوئیه سال 1990 هلموت کهل صدراعظم آلمان به شوروی سفر کرد و دولت شوروی موافقت خود را با الحاق آلمان واحد به بلوک نظامی ناتو اعلام داشت. این موضوع در شرایطی اتفاق افتاد که تناسب قوای نظامی در سال 1988 بین نیروهای پیمان ورشو و بلوک ناتو از لحاظ کمیت سلاح مانند: هواپیما، هلیکوپتر، توپخانه، زیردریائی، تانک و سایر تسلیحات به نفع پیمان ورشو بود. نزدیکی اتحاد شوروی دوره گورباچف به ایالات متحده آمریکا روز به روز بیشتر میشد. در سوم ماه اوت 1990 در مسکو وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا – بیکر وزیر خارجه اتحاد شوروی– ادوارد شواردنادزه اعلام کردند که ضروری است در برابر عراق که کویت را اشغال کرده اقدامات عملی صورت گیرد.َ این تصمیمگیری اتحاد شوروی در شرایطی صورت گرفت که این کشور همواره یکی از متحدین اصلی رژیم صدام حسین به شمار میرفت و در جنگ عراق علیه ایران از تأمین کنندگان اصلی سلاح و سایر امکانات برای ارتش عراق بود.
در ماه اکتبر بهخاطر کمبود مواد غذائی در مسکو و سایر شهرهای بزرگ شوروی، سیستم کوپن برای قند، ودکا و سیگار رایج شد. از این زمان به بعد در شوروی اقتصاد در سایه آغاز شد، یعنی قسمتی از بودجه دولتی در مسیر غیر قانونی مصرف میشد و این خود موجب شده بود که اموال دولتی خارج از کنترل باشد. در پانزدهم اکتبر سال 1990 به میخائیل گورباچف جایزه نوبل اهداء شد و در 29 اکتبر اتحاد شوروی در شورای امنیت سازمان ملل متحد به کاربرد قوه قهریه علیه عراق رأی داد. همراهی اتحاد شوروی با آمریکا در مورد مسائل بینالمللی موجب شد که ایالات متحده آمریکا یک وام یک میلیارد دلاری برای خرید مواد غذائی در اختیار شوروی قرار دهد. همزمان با آن آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپائی نیز وامهای قابلتوجهی دراختیار شوروی قرار دادند.
کمونیستهای قبلی اتحاد شوروی مانند ادوارد شوارد نادزه که در ساختار کمونیستی گذشته از همه مواهب اقتصادی و اجتماعی برخوردار بودند، در این زمان بیش از حد طرفدار دموکراسی شده بودند و اصلاحات اعمال شده تا آن زمان در شوروی را کافی نمیدانستند. این مسائل موجب شد ادوارد شوارد نادزه به وجود دیکتاتوری در هیأت حاکمه این کشور اعتراض کند و در تاریخ بیستم دسامبر 1990 از سمت وزیر خارجه استعفا دهد.
تب استقلال خواهی تقریباً همه جمهوریهای شوروی را فرا گرفته بود، لذا در 27 دسامبر1990 رژه استقلالخواهی جمهوریهای لیتوانی، استونی، لتونی، جمهوری سوسیالیستی فدراتیو روسیه، بلاروس، ترکمنستان، ارمنستان، تاجیکستان، قزاقستان و اوکرائین برگزار شد.
سال 1991 برای اتحاد شوروی سال سرنوشت ساز بود، زیرا در این سال گامهای نوینی در روند خصوصی سازی اقتصاد این کشور برداشته شد. در پنجم ژانویه اجازه راهاندازی کشاورزی خصوصی با شرایط اجاره زمین داده شد. برخی تغییرات در سیستم سیاسی کشور برای مردم کم درآمد و فقیر کشنده بود. در چهاردهم ژانویه پاولف بهجای ریژکف بهعنوان نخست وزیر جدید انتخاب شد و در 22 ژانویه به دستور نخست وزیر جدید قرار بر این شد که همه اسکناسهای 50 و 100 روبلی قدیم تعویض و بهجای آنها اسکناسهای جدید رایج شوند. برای تعویض اسکناسهای قدیم با اسکناسهای جدید فقط سه روز وقت تعیین شده بود. این خود موجب شد که در برابر شعبات محدود بانکها صفهای طولانی تشکیل شود. در نتیجه، اکثریت مردم کم درآمد همه پس اندازهای خود را از دست دادند، در حالیکه بسیاری از الیگارشیهای یهودی که در اطراف اصلاحطلبان جمع شده بودند از قبل در مورد این تغییر و تحولات مطلع بودند و در این روند نه تنها متضرر نشدند که سودهای سرسامآوری هم بهدست آوردند.
نوزدهم فوریه 1991 بوریس یلتسین در تلویزیون استعفای گورباچف را درخواست کرد و در این شرایط، با توجه به اوضاع کشور، وجهه و موقعیت گورباچف تنّزل یافت. متعاقب آن در 24 فوریه تظاهرات چندین هزار نفری در حمایت از بوریس یلتسین برپا شد، لکن این حمایت از یلتسین یکی دو سال بعد به علت ناکار آمدی او و اطرافیانش به یأس تبدیل گردید. در هفدهم مارس رفراندوم سراسری در مورد آینده اتحاد شوروی برگزار و در آن هشتاد درصد افرادی که حق رأی داشتند شرکت کردند و 76 درصد آنها به حفظ اتحاد شوروی رأی دادند.
در اول آوریل 1991 ساختارهای نظامیپیمان ورشو به طور رسمی منحل شدند و در این شرایط در شانزدهم آوریل میخائیل گورباچف به سفر رسمی ژاپن رفت. موضوع مذاکرات دو طرف سرنوشت جزایر کوریل جنوبی بود که به سرانجام نرسید، زیرا گورباچف با آنهمه مخالفینی که در داخل کشور داشت قادر نبود در مورد یک چنین مسئله مهمی تصمیم بگیرد، لکن تحت هر شرایطی از سفر کردن به خارج امتناع نمیکرد. پس از آن در دوازدهم ژوئن اولین انتخابات سراسری روسیه برگزار شد و سه چهارم افراد دارای حق رأی در آن شرکت کردند. بوریس یلتسین با بیش از 57 درصد آرا بهعنوان رئیس جمهور انتخاب شد و شهردار مسکو، گاوریل پاپف و شهردار سن پترزبورگ، آناتولی سابچاک دوباره به این سمتها انتخاب شدند.
در 28 ژوئن 1991 در بوداپست بهطور رسمیبلوک اقتصادی کشورهای سوسیالیستی (کومکون) ملغی اعلام شد که این واقعه پایان همگرائی سوسیالیستی و فروپاشی بازار مشترک کشورهای اروپای شرقی بود. بیست روز بعد از این واقعه یعنی در نوزدهم ماه اوت 1991 در شرایطی که گورباچف به همراه خانوادهاش در شبه جزیره کریمه استراحت میکرد در مسکو کودتا رخ داد و رهبران کودتا میخائیل گورباچف را برکنار کردند، ولی بوریس یلتسین از مردم دعوت کرد که در برابر کودتاچیان مقاومت کنند. این کودتا دو روز بعد در اثر عدم حمایت مردم به شکست انجامید و رهبران آن دستگیر شدند. این حادثه یکبار دیگر یادآور توطئه رهبران حزبی به ریاست لئونید برژنف علیه نیکیتا خروشچف بود که او نیز همراه با خانوادهاش در کریمه استراحت میکرد و با یک صحنهسازی از قبل تعیین شده از او دعوت شد که برای تصمیمگیری در مورد یک مسئله بسیار مهم، استراحتگاه خود را ترک کرده و به مسکو بیاید. طرح کودتا علیه خروشچف از چند ماه قبل تدارک داده شده بود و افرادی مبتکر آن بودند که توسط خروشچف به مقامهای بالای حزبی رسیده بودند مانند: لئونید برژنف، نیکلای پادگورنی، الکسی کاسیگین، ولادیمیر سمی چاستنی، رئیس کا. گ. ب. و عدهای دیگر که خروشچف هرگز فکر نمیکرد که این افراد بر علیه او توطئه کنند.
در 22 ماه اوت میخائیل گورباچف دوباره به قدرت برگشت، لکن گروههای افراطی که خواهان انحلال اتحاد شوروی بودند جان تازهای گرفتند و در این شرایط، بوریس یلتسین فعالیت حزب کمونیست اتحاد شوروی را متوقف کرد و در نتیجه، از هم پاشیده شدن این ساختار نوزده میلیون نفری در یک چشم بههم زدن اتفاق افتاد. جنگ قدرت در روسیه شوروی، با روی کار آمدن بلشویکها و زد و بندهای سیاسی در مقایسه با دوران حکومت تزاری در این کشور بیشتر شده بود. این واقعه در شرایطی به وقوع پیوست که در این کشور از زمان ولادیمیر لنین همواره گفته میشد که مدیریت کشور بهصورت گروهی انجام میشود، لکن چنین نبود و از زمان لنین و مخصوصاً استالین در کشور شوروی یک نفر تصمیم میگرفت و لذا بسیاری از کشتارها و تصفیههای استالین بهخاطر ترس از رقبا بود که این موضوع مخصوصاً بعد از پایان جنگ جهانی دوم و سالهای آخرعمراستالین به اوج خود رسید. استالین تقریباً همه رقبای خود را در سالهای دهه سی قرن گذشته از بین برده بود، لکن در اواخر عمر شک و تردید او در مورد توطئهگران افزایش یافت و شبح تیرباران شدگان که اغلب آنها بیگناه بودند را در برابر خود میدید.
در 24 ماه اوت 1991 میخائیل گورباچف از سمت دبیرکلی حزب کمونیست شوروی استعفا داد و کمیته مرکزی حزب انحلال حزب کمونیست را اعلام کرد. یک روز بعد یعنی در 25 ماه اوت همه اموال حزب کمونیست در قلمرو فدراسیون روسیه ملی اعلام شد و در ششم ماه سپتامبر میخائیل گورباچف استقلال جمهوریهای بالتیک را به رسمیت شناخت.
در هفتم سپتامبر نام قدیمیشهر لنینگراد یعنی سن پترزبورگ به این شهر بازگردانده شد. همچنین نامهای قدیمی چند شهر دیگرمانند: اسوردلوفسک به (یکاترین بورگ) و زاگورسک به (سرگی یف پاساد) تغییر یافت. در 27 سپتامبر کنگره 22 کامسامول اعلام داشت که این سازمان دیگر به فعالیت و موجودیت خود ادامه نمیدهد. در طول این سالها از بسیاری از افرادی که درسالهای دهه سی، کشته و یا زندانی شده بودند اعاده حیثیت شد.
بوریس یلتسین در روند تغییر در جامعه روسیه در ششم نوامبر فرمانی را صادر کرد که بر اساس آن فعالیت حزب کمونیست در قلمرو روسیه ممنوع اعلام شد. در ادامه این تغییرات، در اول دسامبر 1991 با برگزاری رفراندوم در اوکرائین در مورد استقلال از اتحاد شوروی، اغلب رأی دهندگان آنرا تأییدکردند.
سرانجام سرنوشت موجودیت اتحاد شوروی در هشتم دسامبر 1991 تعیین شد. در این تاریخ در منطقه بلاوژ بلاروس رهبران فدراسیون روسیه – بوریس یلتسین؛ شوشکه ویچ رئیس شورای عالی بلاروس و لئونید کراوچوک رئیس جمهور اوکراین اعلامیه انحلال اتحاد شوروی را امضاء کردند. علت اینکه این سه کشور قادر بودند موجودیت اتحاد شوروی را منحل اعلام کنند به این علت بود که اتحاد شوروی در سال 1922 توسط این سه کشور بهوجود آمده بود و آنها خود را در این زمینه صاحب اختیار میدانستند.
در 21 دسامبر در شهر آلما آتای قزاقستان، اعلامیه و پروتکل تشکیل کشورهای مستقل مشترک المنافع امضاء شد و در 25 دسامبر 1991 رئیس جمهور اتحاد شوروی، میخائیل گورباچف در تلویزیون استعفای خود را اعلام کرد. متعاقب آن در 26 دسامبر شورای عالی جمهوریهای شوروی آخرین جلسه خود را در کاخ کرملین برگزار کرد و در آن اعلامیه قطع موجودیت اتحاد شوروی پذیرفته شد.
مدتی بعد از فروپاشی شوروی، برنامههای اقتصادی میخائیل گورباچف شکست خورد. دولت بوریس یلتسین هم با وجود طرحهای ایدهآلیستی متکی به کارشناسان غربی و امید به ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپائی موفقیتی کسب نکرد و اوضاع اقتصادی روسیه بهبود نیافت. در این شرایط مردم روسیه گناه زندگی فلاکت بار خود را به گردن میخائیل گورباچف و بوریس یلتسین میانداختند و امروزه نیز درجامعه روسیه یک چنین عقیدهای وجوددارد، ولی باید در نظر داشت که در همین سالها در جمهوری خلق چین دن شیائوپینگ اصلاحاتی را آغاز کرده بود. اصلاحات اقتصادی در چین با حفظ ایدئولوژی همراه شد و کشور به دست سیاستمداران چینی اداره میشد. در حالیکه در شوروی تغییر شرایط سیاسی بهصورتی که غرب طالب آن بود در اولویت اول قرار گرفت و سرانجام آن، بههم ریختگی کشور در همه امور بود و رهبران این کشور نتوانستند آن را کنترل کنند.
میخائیل گورباچف برخلاف بوریس یلتسین نمیخواست که سیستم سیاسی کشور از هم بپاشد و معتقد بود که در جامعه شوروی باید سوسیالیسم با چهره انسانی حاکم شود، در حالی که بوریس یلتسین و اطرافیان او افکار دیگری در سر میپروراندند و در نهایت، کشور را به ورشکستگی سوق دادند. اگر منصفاتهتر قضاوت کنیم در فروپاشی شوروی تنها این دو نفر مقصر نبودند، بلکه همه رهبران شوروی از لنین گرفته تا چرنینکو مقصر بودند، زیرا حکومتهای آنها براساس ایدئولوژی تهاجمیبود و ایدئولوژیهای تهاجمیبا گذشت زمان و تغییر نسلها محکوم به شکست هستند. استالین بعد از جنگ جهانی دوم و موقعیت ویژه اتحاد شوروی با پیروزی بر آلمان در سطح جهانی، میتوانست سیستم سیاسی کشور را از جمود فکری و عدم انعطاف در برابر جامعه جهانی تغییر دهد و شرایط درونی جامعه را آرامتر کند، لکن این کار را نکرد، زیرا بعد از جنگ، او دیگر در درون کشور رقیبی نداشت و همه از او تبعیت میکردند، برعکس، او به رقابت همه جانبه با ایالات متحده آمریکا برخاست و در ابعاد اقتصادی قادر به رقابت با آن کشور نبود، لذا از اهرم دیکتاتوری در داخل و خارج از کشور بیشتر بهره میبرد و همین موضوع موجب شد که رهبران غربی بیش از پیش به او مشکوک شوند. خروشچف برای ارتباط بیشتر با جهان سرمایهداری تلاشهایی را انجام داد، لکن بعد از یازده سال زمامداری، مخالفین اصلاحات در کوشش دوم خود برای برکناری او موفق شدند. پس از کنار رفتن او دوباره اداره کشور بهدست طرفداران استالین افتاد و این روند تا روی کار آمدن میخائیل گورباچف ادامه داشت.
در بین همسران رهبران اتحاد شوروی رائیسا گارباچیوا همسرمیخائیل گورباچف متمایز بود، البته نه از لحاظ سواد و علم و دانش، بلکه از لحاظ تسلط بر شوهر، مدعی بودن در هر کاری و از همه مهمتر شیکپوشی و خوشلباسی. خانم نیکیتا خروشچف از لحاظ تسلط به زبانهای خارجی از جمله زبان انگلیسی و علوم اقتصادی و سیاسی و تحلیل مسائل بینالملل در مذاکره با رهبران آمریکا و اروپا برجسته بود. رائیسا گارباچیوا در همه سفرهای خارجی همسرش را همراهی میکرد و در ملاقاتی که ما در مسکو در بنیاد گورباچف برای دعوت از او برای سفر به ایران داشتیم رائیسا گارباچیوا نیز شرکت داشت و در محتوای مذاکرات شرکت میکرد.
آنچه که باید گفته شود این است که دختران و زنان شوروی در دوران حکومت برژنف خوش لباس و شیک پوش بودند. برخلاف دختران و زنان اروپائی که با همه امکانات، ساده پوش بودند. زنان شوروی با همه محدودیتهائی که برای پیدا کردن لباس مناسب در شوروی وجود داشت ابتکار عمل داشتند و خودشان لباسهای خود را با سلیقه میدوختند و لذا همیشه شیکپوش بهنظر میرسیدند. مردها هم مخصوصاً طبقه اداری و کارمند با هرمشکلاتی که بود برای پیدا کردن کت و شلوار و پیراهنهای شیک وقت زیادی را صرف میکردند. شیک پوشی خانم گورباچف و همراه بودن همیشگی او با شوهرش در سفرهای خارجی حسادت خانمهای روسی را بر انگیخته بود. در عکسهای به جا مانده از او در کنار همسران رهبران آمریکا و اروپا او را در بین آنها متمایز میسازد.
سرانجام، با همه روزهای تلخ و شیرین برای خانم رائیسا گاربا چیوا، او به سرطان خون مبتلا شد و در بیستم سپتامبر 1999 در آلمان فوت کرد. جسد او را در گورستان مشاهیر مسکو به خاک سپردند و در بالای مزار او مجسمه ایستادهای از او با چهره غمگین نصب کردند. میخائیل گورباچف از فوت همسرش بهشدت ناراحت بود، لکن 23 سال بعد از فوت همسرش به زندگی ادامه داد و او نیز در سال 2022 وفات یافت.
میخائیل گورباچف در طول زندگی، فرد کم حاشیهای بود. به الکل وابستگی نداشت، خوش صحبت بود و در مجامع بینالمللی بر حرکات و رفتار خود کنترل داشت. امید مردم به او خارج از اندازه بود و سرانجام، او نتوانست به این امیدها پاسخ مثبت دهد، هر چند که خود او به تنهائی در این روند مقصر نبود.
فروپاشی اتحاد شوروی
فروپاشی شوروی صفحه جدیدی را در تاریخ فدراسیون روسیه گشود. در قلمرو شوروی سابق پانزده کشور مستقل بهوجود آمد و فدراسیون روسیه وارث حقوقی اتحاد شوروی شد. یکی از مشخصههای بارز تاریخ معاصر روسیه تغییرات ریشهای درهمه ابعاد زندگی جامعه بود و در کشور قوانین جدید کیفری و مدنی تدوین شد، مالکیت خصوصی آزاد و اصلاحات و تغییرات در همه زمینههای زندگی صورت گرفت. در سال 1993 متعاقب به توپ بستن پارلمان توسط نظامیان طرفدار یلتسین قانون اساسی جدید تدوین شد و فدراسیون روسیه تبدیل شد به یک کشور ریاستی ، لذا نقش و اختیارات رئیس جمهور از سایر ساختارهای حکومتی این کشور مانند شورای فدراسیون و مجلس دوما بالاتر رفت.
نسرین حکیمی، کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی