جایگاه روسیه در شکل گیری تاریخ جهان (قسمت پنجم)

جلسه علمی هفتگی تاریخ شفاهی روز چهارشنبه دهم مرداد ماه ۱۴۰۳ با سخنرانی جناب آقای دکتر محمد حسین مهدیان برگزار شد. موضوع سخنرانی ایشان ادامه موضوع جایگاه روسیه در شکل گیری تاریخ جهان بود. اهم مطالب ارائه شده در سخنرانی به شرح زیر است:
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
مشاهده ۱۰۷۹

جلسه علمی هفتگی تاریخ شفاهی روز چهارشنبه دهم مرداد ماه 1403  با سخنرانی جناب آقای دکتر محمد حسین مهدیان برگزار شد. موضوع سخنرانی ایشان  ادامه موضوع "جایگاه روسیه در شکل گیری تاریخ جهان" بود. اهم مطالب ارائه شده در سخنرانی به شرح زیر است:

دانشگاه دوستی ملل در سال 1960 توسط خروشچف احداث شده بود. اکثر دانشجویان خارجی را از آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه به این دانشگاه می فرستند. دانشجویان این دانشگاه افرادی منتخب از کشورهای گزینش شده بودند. این دانشجویان بعد از اتمام تحصیل در این دانشگاه به جمهوری‌های دیگر فرستاده می‌شدند و در مسکو نمی ماندند. دانشجویان ایرانی گروه ما اصرار داشتند تا در دانشگاه مسکو به تحصیل بپردازند. بالاخره بعد از پیگیری مکرر بعد از یک ماه، گروه ما در دانشگاه مسکو شروع به تحصیل کرد. این تاخیر یک ماهه سبب مشکلات زیادی برای ما شد، چون از درس های دانشگاهی عقب مانده بودیم.

مسائل مهم دوران تحصیل ما در مسکو را می‌توان در زمینه‌های مورد بررسی قرار داد:

مسائل آموزشی و صرفا تحصیلی بود . در این حوزه ما به طور مفصل مطالعه کردیم که در طول جنگ جهانی دوم مردم روسیه با چه مشکلاتی روبه رو بودند. بسیاری از مردم بر اثر سرما، گرسنگی و بمباران بی وقفه آلمان‌ها از بین رفته بودند. ولی نکته قابل توجه این بود که در چهره آنها نارضایتی دیده نمی‌شد و با لبخند با افراد مختلف روبه رو می‌شدند.

شرایط دانشجویان خارجی در این دانشگاه‌ها بسیار مناسب بود. در دو سال اول سه نفر در یک اتاق مستقر بودیم ولی بعد از آن که به ساختمان اصلی دانشگاه رفتیم، در اتاق های تک نفره مستقر شدیم. کلیه کتب و وسایل آموزشی را دانشگاه در اختیار ما می‌گذاشت. دانشجویان در این دانشگاه از اساتید برجسته که دارای ابتکارات و جایگاه جهانی بودند، بهرمند می‌شدند. فضای بسیار مناسبی در این دانشگاه‌ها برقرار بود و دانشجویان خارجی را تحت تاثیر قرار می داد. دانشجویان در پروسه تحصیل ماهیانه 80 روبل دریافت می‌کردند و این در حالی بود که حقوق یک مهندس جوان در آن سالها 150 روبل بود. این پول برای گذران زندگی دانشجویی، مبلغ نسبتا مناسبی بود چون دانشجویان دغدغه فراهم کردن کتاب و امکانات درسی را نداشتند و دانشگاه همه امکانات درسی را در اختیارشان می‌گذاشت. با این وجود دولت ایران نیز به ما معادل 60 دلار، روبل پرداخت می‌کرد.

اغلب دانشجویانی که به این دانشگاه‌ها می آمدند، تجربه مطالعه مارکسیسم و کمونیست را داشتند و با مبانی اولیه این مکتب در کشورهای خود آشنا می‌شدند و در این دانشگاه‌ها به ادامه مطالعه در این زمینه می‌پرداختند. سخنرانی‌هایی که توسط اساتید برجسته در این زمینه ارائه می‌شد، در کلاس های عملی مورد سئوال قرار می‌گرفت و دانشجویان باید آماده پاسخگویی می‌شدند. اگر دانشجویی درست پاسخگو نبود، سابقه منفی در کارنامه اش به ثبت می رسید.

موضوع آزار دهنده در دوران تحصیل ما این بود که دانشگاه‌های شوروی تمامی متون درسی گرفته از تاریخ، جغرافیا، فلسفه و.... را آغشته به تفکر کمونیسم و لنینیسم کرده بودند. بعد از اینکه لنین در شوروی به قدرت رسید، تمامی وجوه آموزشی و حتی ادبیات را نیز رنگ فعالیت های حزبی داده بود. در این میان برخی نویسندگان مانند تولستوی و داستایوفسکی و.... مورد توجه قرار نمی‌گرفتند چون بر اساس خواسته‌های حزبی اقدام نمی‌کردند ولی دیگر نویسندگان که هم وزن این دو نبودند، مورد حمایت قرار می‌گرفتند. این در حالی است که تولستوی اولین کمون‌های کمک به مردم را تشکیل داد و به آنها کمک واقعی می‌کرد نه اینکه مانند کمون‌های لنین و استالین کشاورزی آنها را نابود کند.

نکته دیگر اینکه در تمامی دروس ارائه شده، از سیستم سرمایه داری و بورژوازی انتقاد می‌شد و به آنها توهین صورت می‌گرفت. این در حالی بود که در جامعه شوروی با وجود فراهم بودن امکانات بسیار مناسب برای دانشجویان (امکاناتی که در کشورهای غربی اثری از آن نبود)، تظاهر و دو رویی بیداد می‌کرد. در شوروی شما ناچار بودید کلمات آنها را تکرار کنید. دانشجویان ایرانی از تاریخ حزب کمونیست در کلاس ها صحبت نمی‌کردند و این موضوع سبب رنجش آنها شده بود. اساتید به ما می‌گفتند اگرچه دانشجویان ایرانی نسبت به دیگر دانشجویان خارجی با استعداد تر هستند ولی از علوم اجتماعی ما مانند تاریخ حزب کمونیست، کمونیست علمی، ماتریالیسم دیالکتیک تاریخی و .... استقبال نمی‌کنند. و ادامه می دادند، شما بیشتر به دروس لطیف و معاشرت با زیبارویان روسی علاقه دارید تا علوم اجتماعی. این موضوع باعث رنجش دانشجویان ایرانی می‌شد. در این دانشگاه‌های برخی از دانشجویان بودند که از دوره دبیرستان به شوروی آمده بودند، زبان روسی را بسیار خوب صحبت می‌کردند و لهجه عربی و اسپانیایی نداشتند و در جامعه روسی جذب شده بودند. دانشجویان سوری به جای پاسخگویی از ابتکارات جمال عبدالناصر سخن می‌گفتند و دانشجویان ونزوئلایی از اقدامات چگوارا و فیدل کاسترو صحبت می‌کردند. دانشجویان ایرانی در این اثنا نمی‌توانستند سخنی بگویند؛ چراکه اندیشه‌های کمونیستی نه مورد قبول دولت ایران در آن زمان بود و نه مورد قبول خودمان. روزی من در زمینه افکار جوامع کمونیستی اظهارنظر کردم که در جوامع غربی استثمار فرد توسط فرد صورت می‌گیرد و در جوامع سوسیالیستی استثمار فرد توسط دولت صورت می‌گیرد. به دلیل بیان این نظرات از کلاس اخراج شدم و مورد تهدید استاد قرار گرفتم و دو سال تمام این تهدید ادامه یافت.

اساتید روسی به دلیل اینکه دانشجویان ایرانی بزرگتر از دانشجویان دیگر بودند و مرتب و منضبط بودند، رابطه خوبی با آنها داشتند. دانشجویان ایرانی با آنها در موضوعات مختلف، بحث می‌کردند و حتی درباره ادبیات فارسی نیز با آنها صحبت می‌کردند. در حالی که بعضی افراد در جمع ما، اشعاری را به فارسی می خواندند ولی باز هم مورد توجه آنان قرار می‌گرفت، چراکه آنها معتقد بودند که قافیه و ردیف در همه زبان‌ها مانند زبان ریاضی عمل می‌کند و دارای قاعده و نظم است. بسیاری از این اساتید به دلیل جنگ جهانی دوم، دست یا پا یا قسمتی از بینی خود را از دست داده بودند.

در بدو ورود به دانشجویان خارجی دو کتاب قطور که مانیفست حزب کمونیست بود، داده می‌شد و در خوابگاه کتاب اشعار اقبال لاهوتی کرمانشاهی را برای ما در کتابخانه قرار داده بودند. ما در عین حال که از خواندن اشعار لاهوتی احساس غرور می‌کردیم ولی به دلیل تعریف های مکرر از رهبران کمونیست و بیان اینکه شوروی وطن دوم وی است، ناراحت و دلگیر می‌شدیم.

ما در دانشگاه زبان اسلاو قدیم، زبان لاتین، دیالکت ها و لهجه‌های مختلف، تاریخ و جغرافیا و زبان شناسی و ریشه شناسی زبان روس را مورد مطالعه قرار می دادیم. در این سال ها هرآنچه به علوم انسانی مربوط بود را مطالعه کردیم از جمله ادبیات ایران و ماورای قفقاز. با وجود مخالفت با ناسیونالیزم، کلیه شعرای ایرانی را ایرانی- تاجیکی معرفی می‌کردند. برخی از شعرهای فارسی مثلا اشعار نظامی‌گنجوی را به عنوان رئالیسم آذربایجان معرفی می‌کردند. اطلاعات غلط درباره ادبیات ایران تدریس می‌شد. مثلا در کلاس های ادبیات بیان می‌شد که فردوسی شاعر آذری است. من در اعتراض به این گفته‌ها بیان می‌کردم که این شعرا بسیار محبوب و مشهور هستند و از این نظر متعلق به تمام دنیا هستند ولی بر اساس اشعار خود این شاعران می‌توان فهمید که کاملا ایرانی هستند.

در دوران تحصیلمان، از من و یکی از دوستانم خواسته شد تا زبان روسی را در ایران به دیپلمات های وزارت خارجه آن زمان تدریس کنیم. ما نیز مجبور بودیم و هفته ای چند روز برای این موضوع وقت می‌گذاشتیم. به نظر بنده هدف این عده تنها آموزش زبان روسی نبود و می خواستند ما را جذب وزارت امورخارجه کنند. ما از طریق شرکت ذوب آهن به شوروی رفته بودیم و مسئولان بلند پایه ذوب آهن مثل شیبانی که خواهر زاده اسدالله علم (یا یکی از بستگان نزدیک وی) بود، به ما این اجازه را نمی داد که جذب وزارت خارجه شویم. ما این پیشنهاد را با کارگزینی مطرح کردیم و آنان در جواب گفتند که ما برای هر یک از شما 355 تومان هزینه کرده ایم، این مبلغ را به ما بازپس دهید و هرکجا می خواهید بروید. همچنین به ما می‌گفتند که شما در شوروی درس خوانده اید و ما به تمامی دستگاه‌ها این موضوع را مخابره می‌کنیم تا در سازمانی استخدام نشوید. با این روش درخواست های ما برای انتقال به وزارت خارجه را کاملا نادیده گرفتند. هر کدام از گروه ما را بر اساس مکان تولد به بخشی از کارخانه ذوب آهن انتقال دادند. من به شمال رفتم، آقای قاسمیان و خانم صدری در تهران ماندند. آقای قاسمیان مشکل حرکتی داشت و خانم صدری هم به عنوان منشی دفتر شیبانی مشغول شد. بعدها به دانشگاه تهران رفت و در آنجا زبان و ادبیات روسی را تدریس کرد.

همانگونه که قبلا ذکر شد، اعزام ما به دانشگاه اصلی مسکو یک ماه با تاخیر صورت گرفت؛ این تاخیر خواسته یا ناخواسته زمینه ساز ارتباطات ما با دانشجویان روسی را فراهم می‌کرد. در دانشکده مذکور در حدود 300 نفر مشغول تحصیل بودند که از این تعداد حدود 220 نفر دختر بودند. حدود 40 نفر روس و مابقی از دیگر کشورها بودند. با وجود توصیه به ما که با نسل جوان شوروی ارتباط برقرار نکنیم، به دلیل ضرورت های تحصیلی گاهی مجبور به برقراری ارتباط با آنها بودیم که سبب می‌شد، روابط عاطفی بین برخی از دانشجویان ایرانی و روسی شکل بگیرد. به دلیل شمایل ظاهری دانشجویان ایرانی و تمیزی آنها و عدم ارتباط گیری با دیگر دانشجویان، در دانشگاه شایع شده بود که از ایران 15 نفر شاهزاده برای تحصیل به شوروی آمده اند. در اغلب روابط دانشجویان دیگر کشورها پیش قدم می‌شدند و ما معمولا وارد ارتباط با آنها نمی‌شدیم. در تهران ساواک برای ما 4 اصل را قرار داده بود. اول اینکه در شوروی عاشق نشوید. چون امکان ازدواج با آنها برای ما وجود نداشت و ممنوع بود. در ابتدای آشنایی حتما این موضوع از سوی ایرانیان بیان می‌شد. اکثر دانشجویان روسی تلاش داشتند تا با دانشجویان خارجی ازدواج کنند و از شوروی به این بهانه خارج شوند. در این پروسه،99 درصد از دختران موفق می‌شدند و 1 درصد پسران. برنامه آشنایی و ازداوج تنها برای دانشجویان ایرانی نبود، بلکه دانشجویان عرب حتی فلسطینی را نیز در برداشت. دوم اینکه کمونیست نشوید و سوم، درصورت عدم تحصیل مناسب علم، بازگردانیده می‌شوید. چهارم به قوانین حاکم در روسیه احترام بگذارید.   

در آن دوران، به غیر از ما که در دانشگاه رسمی مسکو درس می خواندیم، عده ای مهندس و تکنسین ذوب آهن در دیگر شهرهای شوروی مشغول به گذراندن دوره‌های آموزشی 6 ماهه یا 9 ماهه و یکساله بودند که این شهرها، شهرهای صنعتی شوروی بودند و شهرهای بسته ای بودند و به اصطلاح شهرهای ممنوعه محسوب می‌شدند. افراد تبعه کشورهای دیگر نمی‌توانستند به این شهرها تردد کنند ولی این عده از ایرانیان دارای گذرنامه خدمت بودند و به همین دلیل می‌توانستند به این شهرهای ممنوعه تردد داشته باشند. این عده دارای وقت آزاد بیشتری نسبت به ما بودند. چون تنها به کارخانه‌ها می رفتند و دوره‌های عملی می دیدند. به دلیل این فراغت بیشتر، این افراد بیشتر از ما درگیر روابط عاطفی با دختران روس می‌شدند و چون به آنها نیز تذکر داده بودند که نباید درگیر این روابط با دختران روس شوند، به ایران بازمی‌گشتند و به اروپا می رفتند و از آنجا به شوروی می رفتند. در آن زمان برای اینکه مهر ورود و خروج به شوروی در گذرنامه افراد ثبت نشود، یک برگه ای به گذرنامه الصاق می‌شد و در آن مهرها زده می‌شد. به این ترتیب ورود و خروج به شوروی مشخص نمی‌شد. این افراد که از ایران به شوروی می رفتند، بعد از ورود به شوروی به شهرهای ممنوعه برای ملاقات با فردی که با وی رابطه عاطفی داشتند، می رفتند. چون تردد به این شهرها با گذرنامه عادی، ممنوع بود، توسط پلیس شوروی دستگیر می‌شدند و سفارت ایران در شوروی مطلع می‌شدند. سفارت نیز این موضوع را با وزارت خارجه در تهران مطرح می‌کرد و به این ترتیب بود که این سفرها از جانب ایرانیان ناکام می ماند. معمولا امکان نداشت کسی از این افراد تردد آسانی به شوروی بعد از انجام ماموریت خویش داشته باشد.

یکی از مشکلات عمده جامعه شوروی، مصرف مشروبات الکی بود. گاهی در نوشیدن این مشروبات افراط می‌شد و این موضوع زمینه ای برای زد و خوردهای فیزیکی و دعواهای خیابانی می‌شد. مثلا در یک تقابل عشقی یکی از این افراد که در این شهرهای ممنوعه آموزش دیده بود، مورد حمله نامزد دختر روسی قرار گرفت و با پرتاب آهک، بینایی خود را از دست داد. اگرچه شوروی در آن زمان از لحاظ علم چشم پزشکی بسیار پیشرفته بود ولی نتوانستند بینایی این فرد را برگردانند.

از سرپرستان گروه دانشجویان ایرانی در شوروی باید ابتدا به خانم افشار اشاره شود که مدت زیادی در این سمت نبود. بعد از این خانم، آقای کامکار در این سمت قرار گرفتند. آقای کامکار سرپرست کل گروه دانشجویان و کارآموزان ایرانی در شوروی بود و مرتب به ما و کارآموزان مستقر در شهرهای ممنوعه سرکشی میکرد. در آن زمان همانگونه که پیش از این متذکر شدم، دولت شوروی به ما مانند دیگر دانشجویان بورسیه 80 روبل کمک هزینه تحصیلی می داد. علاوه بر این مبلغ، دولت ایران نیز 60 دلار اضافه برای ما در نظر گرفته بود. آقای کامکار این مبلغ را به دلار به ما پرداخت نمی‌کرد و آن را به روبل تبدیل می‌کرد و به ما می داد. 60 دلار آمریکا برابر با 45 روبل روسی بود و تمام کمک هزینه ما 125 روبل روسی بود. ما از آقای کامکار دلیل این کار را می‌پرسیدیم، در جواب می‌گفت که من ترس دارم که شما مرتکب خطا بشوید و یا اینکه بخواهید دلار را با روبل معاوضه کنید و دستگیر شوید. از ابتدا شوروی به موضوع ارز خارجی بسیار حساس بود و با این مقوله برخورد بسیار جدی صورت می‌گرفت. شوروی معتقد بود که تا چند سال آینده اندیشه کمونیستی در همه جای جهان حاکم خواهد بود و به هرکسی در این نظام به اندازه تقاضایش امکانات و خدمات داده می‌شود و دیگر پول جایگاهی نخواهد داشت!!! ولی ما در همان سالها شاهد بودیم که شوروی موسسات مالی زیادی را ایجاد کرده بود و درباره نظام مالی تحقیقات گسترده ای انجام می دهد. در همان زمان به دنبال راه‌هایی برای جذب ارز خارجی بودند. در آن سالها شوروی سیستم گالادامور را ایجاد کرده بود و تمامی غلات را از دست کشاورزان خارج می‌کرد و این موضوع سبب کشتار می‌شد. این غلات را به کشورهای دیگر صادر می‌کردند تا بتوانند مقابل آن، دستگاه‌های مکانیزه از آمریکا، اروپا (آلمان و اتریش)، کانادا و دیگر کشورهای جهان وارد کنند. به همین دلیل مسئله پول و ارز خارجی برای آنها حیاتی بود و کنترل عرضه ارز خارجی را به کا گ ب محول کرده بودند. سازمان اطلاعات و امنیت شوروی به شدت چرخه ارز را در داخل کشور کنترل می‌کرد و اگر کسی دلار را به روبل تبدیل میکرد دستگیر میشد و اگر مبلغ بالا بود، حکم اعدام نیز صادر می‌شد.

برای کاهش آثار کنترل چرخه ارز، در سال های دهه 1930 ساختار تجاری به نام ترکسین را ایجاد کرده بودند. در این ساختار غذا بین مردم توزیع می‌شد ولی در ازای آن تنها طلا، جواهرات و اجناس عتیقه رد و بدل می‌شد و پول روسی را قبول نمی‌کردند. بلشویک ها این طلاها و اجناس عتیقه ای که از دوران روس تزاری در بین مردم بود را از آنها می‌گرفتند و با انتقال این اجناس قیمتی به کشورهای خارجی، ارز مورد نیاز خود را تامین می‌کردند. با تامین ارز مورد نیاز، شوروی تکنولوژی جدید را وارد کشور می‌کرد و بیشتر این تکنولوژی به تسلیحات نظامی مرتبط بود.

در زمان خروشچف مغازه‌هایی به نام مغازه‌های بریوسکا بود که در هتل های بزرگ مسکو و پایتخت های جمهوری‌ها مستقر بود. در این مغازه‌ها در وهله اول، اتباع خارجی و در وهله دوم مامورین دیپلمات روسی که ارز خارجی دریافت کرده بودند، می‌توانستند خرید کنند. در زمانی که در شوروی هیچ مطاعی برای خرید و فروش نبود در این فروشگاه‌ها همه کالایی با کیفیت بالا وجود داشت و محصولات خود شوروی هم بود. خریداران تنها با داشتن ارز خارجی و مجوز خرید می‌توانستند از این مغازه‌ها هر آنچه را نیاز دارند، تامین کنند. ما در اعتراض به آقای کامکار از این مغازه‌ها نام می‌بردیم که نیازی به تبدیل پول به روبل نداشتند و دلار را قبول می‌کردند. در آن زمان در بازار آزاد هر یک دلار با 6 یا 7 روبل معاوضه می‌شد ولی تبدیل آن توسط آقای کامکار به کمتر از یک روبل بود. این موضوع برای برخی از دانشجویان خارجی و نه دانشجویان ایرانی وسوسه برانگیز بود. وقتی از میدان سرخ عبور می‌کردیم، شاهد بودیم که دانشجویان آذربایجانی، ارمنی، گرجی و .... سوال می‌کردند، دلار برای معاوضه دارید؟ دلیل عدم ترس آنها از این موضوع به احتمال زیاد تبانی آنها با عده ای از اعضای پلیس مسکو بود.

در میان دانشجویان خارجی، دانشجویانی ایرانی به دلیل تلاش بیشتر مسلط تر به زبان و ادبیات روسی بودند و درس های مختلف را بهتر دیگر دانشجویان یاد می‌گرفتند. دانشجویان دیگر کشورها هیچ گاه با ما امتحان نمی دادند، چراکه معتقد بودند که استادان آنان را با ما مقایسه می‌کنند و نمره‌های کمی‌به آنان می دهند. رشته ما در دانشگاه مسکو زبان شناسی و ادبیات روسی بود.

دانشگاه مسکو یکی از عمده ترین دانشگاه‌های روسیه و جهان محسوب می‌گردد که دارای سابقه 250 ساله است. در این دانشگاه از زمان روسیه تزاری زبان و ادبیات فارسی یکی از رشته‌های مورد تحصیل بود و موسسه شرق شناسی نیز در لنینگراد مستقر بود. در این موسسه نیز زبان و ادبیات فارسی به شکل مستقل و با حضور برخی از ستادان ایرانی تدریس میشد. یکی از اساتید برجسته ایرانی در دانشگاه مسکو که زبان فارسی را تدریس می‌کرد، آقای سیاح بوده است. بار اول در سال 1350 به شوروی سفر کردیم و دوره تحصیل ما 6 ساله بود ولی به دلیل گذراندن برخی دوره‌ها، زمان تحصیل ما 5 سال به طول انجامید. بار دوم من برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا در دو رشته زبان شناسی و ادبیات روسی و روابط بین الملل و سیاست خارجی در سال 1374 به مسکو سفر کردم. در این دوره از سال 74 تا 92 در روسیه بودم.   

 زینب چلداوی ،کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است
در ادامه سلسله جلسات بررسی جایگاه روسیه در شکل گیری تاریخ جهان، جلسه علمی هفتگی تاریخ، در روز چهارشنبه ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۳ با سخنرانی جناب آقای دکتر محمد حسن مهدیا...
در ادامه سلسله جلسات بررسی جایگاه روسیه در شکل گیری تاریخ جهان، جلسه علمی هفتگی تاریخ، در روز چهارشنبه نهم آبان ماه ۱۴۰۳ با سخنرانی جناب آقای دکتر محمد حسن مهدی...