با ظهور سازمان همکاری شانگهای به عنوان یک نهاد تأثیرگذار در حوزه اوراسیای بزرگ، تهران همواره این سازوکار را جهت ترویج چندجانبه گرایی، ایجاد نظم امنیتی جدید در اوراسیا و پیوند اقتصاد ایران به بازارهای سرمایه و فن آوری غیرغربی مناسب، و در مواجهه با تحریم های یکجانبه دولت های متوالی در ایالات متحده، مطلوب یافته است. این انتظارات چندان بیراه هم نیستند؛ زیرا سازمان همکاری شانگهای 60 درصد از قلمرو اوراسیا و بیش از 40 درصد از جمعیت جهان را تشکیل می دهد و اعضای اوراسیا تقریباً یک چهارم تولید ناخالص داخلی جهان را تولید میکنند.
با در نظر گرفتن این ظرفیت ها، بنیانگذاران سازمان همکاری شانگهای مدت هاست به این نتیجه رسیده اند که پذیرش شرکای جدید به عنوان عضویت کامل، وضعیت ناظر و شریک گفتگو، نه تنها مرزهای سازمان همکاری شانگهای را گسترش می دهد، بلکه به انتقادات در خصوص دامنه محدود و ناکارآمدی سازمان واکنش نشان می دهند.در نتیجه، پیشنهاد ایران برای عضویت کامل در سازمان همکاری شانگهای پس از تقریباً 15 سال توسط هفت عضو دائم تأیید شد.این مقاله به دنبال بررسی علاقه و نقش فزاینده ایران در این سازمان اوراسیایی در راستای «سیاست نگاه به شرق» است. مهمتر از همه، هدف پاسخگویی به این سؤال کلیدی است که: عضویت کامل ایران در سازمان همکاری شانگهای در بحبوحه تغییرات ژئوپلیتیکی در اوراسیا به چه معناست؟
ژئوپلیتیک در حال گذار اوراسیا: بازی موازنه قدرت و سیاست هویت
از آنجایی که مرکز ثقل جهانی در حال گذار از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام است که در چشم انداز "ایندو-پسفیک" ایالات متحده و شرکای آن در منطقه برای مهار چین منعکس شده است، همزمان برخی ناظران توجهات را به منطقه بزرگ اوراسیا جلب میکنند؛ با این استدلال که چین به عنوان یک بازیگر مسلط در این منطقه، قادر خواهد بود که خود را به عنوان یک قدرت هژمون در آسیا ترسیم نماید. در نتیجه، اهمیت ژئوپلیتیکی اوراسیا به موازات "ایندو-پسفیک"، در محاسبات استراتژیک قدرت های جهانی و منطقه ای در حال افزایش است.
با توجه به این تحولات، اهمیت سازمان همکاری شانگهای که ریشه در ژئوپلیتیک اوراسیا دارد، روز به روز در حال افزایش است و مطابق با تحولات ژئوپلیتیک منطقه ای تکامل می یابد. اما اعضای سازمان با وجود داشتن منافع و تهدیدهات مشترک، هنوز به هدف ادغام اقتصادی و سیاسی اوراسیا نرسیده و هنوز تمایل دارند دستور کار متفاوتی را دنبال کنند. بنابراین، اگر سازمان همکاری شانگهای بخواهد موفق باشد، به توانایی آن در غلبه بر اختلافات دوجانبه بین اعضای خود و رقابت های ژئوپلیتیکی بین آنها بستگی خواهد داشت.
در حال حاضر، چین به عنوان یک شریک تجاری عمده و سرمایه گذار کلیدی در اوراسیا ظاهر شده است. پکن، سازمان همکاری شانگهای را به عنوان اهرمیبرای ایجاد و تقویت روابط دوجانبه با کشورهای آسیای مرکزی میبیند و به دنبال استفاده از قدرت عظیم اقتصادی خود برای تبدیل آسیای مرکزی به عنوان نقطه محوری ابتکار "کمربند راه" است. این کریدور که انتظار می رود پکن را از طریق آسیای مرکزی به اروپا متصل کند، میتواند ژئوپلیتیک اوراسیا را به طرز چشمگیری تغییر دهد. اما برخی ممکن است انتظار داشته باشند که نفوذ فزاینده چین از نظر سیاسی، اقتصادی و امنیتی در آسیای مرکزی که به طور سنتی توسط روسیه به عنوان حیاط خلوت خود در نظر گرفته میشود، در آینده نزدیک منجر به رقابت "بازی بزرگ" بین دو قدرت بزرگ اوراسیایی گردد.
با این حال، روسیه و چین منافع مشترکی برای برهم زدن سیاست اوراسیایی آمریکا دارند که در گذشته به عنوان عاملی مخرب علیه منافع آنها عمل کرده است.اما در حالی که برخی دوست دارند موقعیت روسیه را به عنوان یک "شریک کوچک" برای چین توصیف کنند، به نظر می رسد که پشت موضع روسیه، استراتژی ظریف تری وجود دارد که هدف آن ایجاد تعادل در برابر پکن در اوراسیا است. این سیاست در تلاش های کرملین برای احیای اتحادیه اقتصادی اوراسیا و گسترش روابط تجاری با هند منعکس شده است.
در سطح منطقهای نیز، در بحبوحه صف بندی مجدد ژئوپلیتیک در اوراسیا پس از تسلط طالبان، قدرتهای منطقهای مانند هند، ترکیه و پاکستان با اهداف و برنامههای متفاوت در حال ارتقاء مشارکت خود با کشورهای آسیای مرکزی هستند. در حالی که هند برای مهار چین در اوراسیا با روسیه همگرایی بیشتری داشته و برنامه گسترده ای برای احیای روابط تاریخی خود با کشورهای آسیای مرکزی دارد، پاکستان ضمن رصد سیاست دهلی نو، قصد دارد خود را به عنوان قطب کریدورهای ارتباطی اوراسیا مطرح نماید. ترکیه یکی دیگر از بازیگران ذی نفوذ منطقه ای است که تلاش میکند ژئوپلیتیک اوراسیا را بیش از سایر رقبای منطقه ای بر اساس سیاست هویتی بازتعریف کند که "ابتکار دولت های ترک" آنکارا به عنوان سیاستی جهت برهم زدن تعادل قدرت روسیه و چین و به عنوان یک استراتژی برای ایفای نقش به عنوان بازیگر مسلط در اوراسیا دیده شده است. در عین حال، کشورهای آسیای مرکزی نیز به دنبال به حداکثر رساندن دستاوردهای سیاسی و اقتصادی و حفظ استقلال استراتژیک خود هستند. شایان ذکر است که تمامی این قدرت های منطقه ای اعضای سازمان همکاری شانگهای هستند و به همین دلیل، نقش سازمان برای روند همگرایی منطقه ای حیاتی تر دیده میشود.
ضرورت بازنگری در سیاست اوراسیایی تهران
با توجه به این بازیهای موازنه قدرت و سیاستهای هویتی در ژئوپلیتیک در حال گذار منطقه، به نظر میرسد تهران نیاز به تغییر سیاست اوراسیایی خود دارد و با توجه به روند ناتمام ادغام در اوراسیا، میتوان استدلال کرد که قبل از صحبت از دستاوردهای عضویت کامل در سازمان همکاری شانگهای، ایران با اتخاذ یک انعطاف پذیری استراتژیک، باید نقشی حیاتی در منطقه گرایی اوراسیا ایفا نموده و به توسعه پروژههای زیرساختی و ابتکارات اقتصادی خود سرعت بیشتری ببخشد.
میتوان ادعا کرد که با توجه به موقعیت استراتژیک، ظرفیت اقتصادی، منابع انرژی و تجربه و تخصص گسترده در مبارزه با تروریسم، ایران میتواند ارزش بیشتری به دستورکار فعلی سازمان همکاری شانگهای بیفزاید. ایران میتواند شکافهای مفهومی و فیزیکی بین شرق و جهان اسلام را پر کند تا یک چشمانداز سیاسی و اقتصادی مشترک برای منطقه در زمینههای مختلف شکل بگیرد. در عین حال، ایران باید تلاش کند که همچنان به عنوان قطب مسیرهای مواصلاتی و انرژی در سراسر اوراسیا باقی بماند و اجازه ندهد که ظرفیت هایش به حاشیه رانده شود. بنابراین، میتوان گفت که عضویت کامل در سازمان شانگهای با احتمال بیشتری به ایران برای ایفای نقش معنادار در همسایگی وسیعتر خود و همچنین کشف مسیرهای تجاری غیرغربی، جریان سرمایه و فن آوری، بهویژه در بحبوحه مواجهه با تحریمهای یکجانبه، کمک خواهد نمود.
مسعود همیانی،کارشناس ارشد روابط بین الملل
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)