بی پروایی در گفتار و کنش در سیاست خارجی و آثار آن

۱ مهر ۱۴۰۴
مشاهده ۳۷۲

در علوم رفتاری موضوع بی‌پروایی در سخن، که به عنوان Verbal Impulsivity شناخته می‌شود، اغلب مرتبط با وضعیت عملکردی بیماران ADHD بوده و به وضعیتی اطلاق می‌شود که فرد تمایل به حرف زدن بدون فکر قبلی، گزینش غیر مناسب کلمات یا در نظر نگرفتن عواقب اشاره دارد. جایی که افراد ممکن است چیزی را ناگهان نسنجیده انجام دهند یا بگویند بدون اینکه به نتایج آن بیاندیشند. از نظر روانشناسی ، بی‌پروایی در گفتار و عمل می‌تواند اثرات منفی متعددی برمحیط اجتماعی و روابط افراد داشته باشد، از جمله افزایش احساس پشیمانی، آسیب به روابط اجتماعی (مانند ایجاد سوءتفاهم، سوگیری‌های غیر ضرور یا درگیری) و حتی تأثیر بر سلامت روانی کلی فرد مانند افزایش اضطراب یا افسردگی را باعث شود چرا که فرد ممکن است بعد از عمل به عواقب آن فکر کند و احساس گناه یا پشیمانی کند. همچنین، در موارد شدید، می‌تواند به مشکلات کارکردی مغز مانند اختلال در تنظیم هیجانی او منجر شود، که شبیه به اثرات سوء کلامی است و خود فرد منبع آن است. مطالعات اندیشمندان علوم رفتاری نشان می‌دهد که بی پروایی گری با عملکرد ضعیف‌تر در تصمیم‌گیری رفتاری مرتبط است. برای مثال، در شرایط استرس یا فشار زمانی، افراد بی پروا ممکن است پاسخ‌های سریع‌تری بدهند اما قطعا این پاسخ ها با دقت کمتر است و تبعات جبران ناپذیری دارد.


اما چرا بی پروایی در گفتار و عمل در سیاست، با این مسئله علوم رفتاری و روانشناسی ارتباط می یابد؟ واقعیت آن است که افکار عمومی چه در سطح بین المللی و چه در محیط داخلی همواره در معرض اینگونه گفتار و رفتارهای بی پروا قرار دارند. هرچه نظام بین الملل شکل منازعه گرانه ای بگیرد و تنش در جوامع و بحران‌ها افزایش یابند خطر کنش بی پروا در میان سیاستمداران افزایش می یابد. البته دلایل دیگری نیز وجود دارند که در ادامه به آن اشاره می‌شود. مواجهه با بحران‌ها و غلبه فضای هیجانی باعث می‌شود بی پروایی گفتاری در سیاست چالشی‌ برای تصمیم‌گیری شود. بی‌پروایی (به ویژه نوع هیجانی آن) اغلب تصمیم‌گیری را مختل می‌کند. زیرا فرد تمایل دارد بدون ارزیابی کاملی از گزینه‌ها یا بررسی عواقب بلندمدت، عمل کند و این را بصورت آشکار بیان می نماید. این می‌تواند منجر به اتخاذ تصمیم‌هایی پرخطر شود.
طبیعتا سیاستمداران، مانند هر فرد دیگری، می‌توانند تحت تأثیر عوامل روانشناختی، اجتماعی و جایگاه ساختاری، بی‌پروا یا عجولانه عمل کرده و سخن بگویند. به عقیده روانشناسان و متخصصین علوم رفتاری این رفتار اغلب نتیجه ترکیب ویژگی‌های شخصیتی، فشارهای محیطی و انگیزه‌های سیاسی است. بر اساس بررسی‌های روانشناختی و سیاسی، بی پروایی در سیاستمداران می‌توان به دلیل ویژگی‌هایی همچون خودشیفتگی یا روان‌پریشی باشد که باعث می‌شود آن‌ها را به تصمیم‌گیری‌های بی پروا سوق ‌دهد. این ویژگی‌ها اغلب با تمایل به مشارکت در فضای عمومی سیاست نیز مرتبط است، زیرا سیاست عرصه‌ای برای کسب قدرت بوده و جلب توجه مطلوبی را فراهم می‌کند. به عنوان نمونه افراد خودشیفته ممکن است بدون ارزیابی عواقب، واکنش‌های احساسی نشان دهند تا هویت شخصی و گروهی شان را حفظ کنند.


در دنیای مدرن امروز با جریان خبری ۲۴ ساعته در رسانه‌ها، سیاستمداران اغلب برای جلب توجه یا پاسخ سریع به بحران‌ها، می‌توانند بی پروا عمل می‌کنند. این می‌تواند بخاطر قدرت رسانه‌ای وسیع، بالا بردن آراء در نظرسنجی‌های عمومی یا نیاز به چرخش روایت‌های شخصی خودشان از یک حادثه یا رویداد یا واقعیت ناشی شود. برای نمونه، سیاستمداران ممکن است برای کسب محبوبیت (لایک) یا همرسانی بیشتر پست های شبکه‌های اجتماعی رفتارهای انفجاری و ستیزه جویانه نشان دهند که باعث جلب توجه و کسب محبوبیت برایشان شود. ولی به هر حال متخصصین علوم رفتاری آن را شبیه به رفتارهای کودکانه دسته بندی می‌کنند و با تاسف اینگونه رفتارها ضمن اینکه توسط گروههای سیاسی و احزاب تشویق می‌شوند از طریق رسانه‌ها نیز آورده شخصی برای فرد در جلب توجه عمومی و قرار گرفتن در سرخط رسانه‌ها به همراه داشته باشد.


همچنین، تمرکز بر منافع کوتاه‌مدت در سیاست، مانند اجتناب از اصلاحات بلندمدت به دلیل ترس از هزینه‌های فوری، معمولا بی پروایی را افزایش می‌دهد. همه سیاستمداران و تصمیم گیران تکالیف و دستورکارهای ملی و کشوری دارند که ناامیدی نسبت به تحقق آن می‌تواند جنبه‌هایی از بی پروایی گری را در کنش و عمل آنها افزایش دهد. آنها در این شرایط تغییر موضع می دهند و با بی پروایی گفتاری و عملی اذهان عمومی را از وضعیت و جایگاه عملکردی خود منحرف می‌کنند. اینگونه رفتارهای سیاستمداران نه تنها به ویژگی‌های فردی بلکه به نظام سیاسی بستگی دارد چرا که می‌تواند با پاداش‌هایی مانند توجه رسانه‌ای بیشتر تشویق شوند. برای کاهش این آسیب، تمرکز بر فرآیندهای مشورتی و ارزیابی مخاطرات رفتار و گفتار ضروری است.


بی‌پروایی در سطح کلان‌تر، مانند سیاست‌گذاری‌های دولتی یا تصمیم‌گیری‌های عالی، کاملاً وجود دارد و اغلب به عنوان تصمیم‌گیری‌های عجولانه یا حکمرانی بدون اندیشه توصیف می‌شوند. این پدیده زمانی رخ می‌دهد که رهبران یا سیاست‌گذاران، تحت فشار هیجانی، سیاسی یا ایدئولوژیک، بدون بررسی کاملی از عواقب بلندمدت تصمیم،کارکرد موفق گزینه‌های جایگزین و فقدان داده‌های کافی یا بی توجهی به واقعیت های میدانی، اقدام می‌کنند. این رفتار می‌تواند ریشه در ویژگی‌های شخصیتی رهبران (مانند اعتماد به نفس بیش از حد) یا وقوع شرایطی بحرانی داشته باشد، اما معمولاً به جای حل مشکلات، بحران را تشدید می‌کند. آثار منفی بی‌پروایی در سیاست‌گذاری غالبا عواقب گسترده و جبران‌ناپذیری دارند و مدیران سیاسی باید برای حل آن اندیشه کنند، این آسیب ها که گستره ملی و کشوری دارند می‌توانند شامل : آسیب های اقتصادی ، از دست رفتن جان انسان‌ها و امنیت، آسیب به روابط بین المللی، خدشه به تصویر بین المللی کشور و عدم کارآمدی حکمرانی و شکست شوند.


زمانی که ناپلئون بناپارت، بدون برنامه‌ریزی دقیق لجستیکی و با اعتماد بیش از حد به سرعت پیروزی، و بدون در نظر گرفتن واقعیت ها و بر اساس تصمیمی هیجانی و نستجیده با بیش از ۶۰۰ هزار سرباز به روسیه حمله کرد تصمیمی‌بی پروا گرفت. چرا که گزارش‌های افسران در مورد مشکلاتی (مانند کمبود آذوقه) نادیده گرفته شد و هدف‌گیری شهرهایی مانند مسکو بدون استراتژی خروج واضح انجام شد. عواقب این تصمیم شکست فاجعه‌بار فرانسه به دلیل سرما، بیماری و کمبودها بود که ارتش فرانسه را به کمتر از ۱۰۰ هزار نفر سرباز کاهش داد و به سقوط ناپلئون کمک کرد. یا زمانی که حمله هیتلر به اتحاد جماهیر شوروی در 1941 روی داد، هیتلر، بدون رعایت پیمان عدم تعرض با استالین و با برآورد ضعیف از قدرت ارتش شوروی، عملیات بارباروسا را آغاز کرد تصمیمی‌پروا بخاطر نادیده گرفتن چالش‌های لجستیکی (مانند زمستان روسیه) و تمرکز بر ایدئولوژی نژادپرستانه و هیجانی خود اتخاذ کرد. این تصمیم با عواقب: تلفات عظیم ۱۵۰ هزار سرباز شوروی در هفته اول و ۳ میلیون اسیر تا اکتبر، ناتوانی در تصرف مسکو، نقطه عطفی در جنگ جهانی دوم بود که به شکست آلمان نازی منجر شد و میلیون‌ها جان را گرفت. این مثال‌ها نشان می‌دهند که بی‌پروایی در سطح کلان نه تنها شکست‌های موقتی ایجاد می‌کنند، بلکه می‌توانند مسیر تاریخ را تغییر دهند.


فرآیندهای داخلی نهادینه شده و ساختاری در دستگاه دیپلماسی ایران ابزاری است که می‌تواند مانع از بروز بی پروایی در روابط خارجی و دیپلماسی کشور شود. در شرایط بحران بویژه هر چه این فرآیندها قویتر ، چابک تر و به روزتر باشند مواضع و تصمیمات قویتر شده و منطقی تر خواهند بود و بالعکس اگر ضعیف تر، کندتر و هیجانی تر باشند تصمیمات و مواضع می‌توانند دچار اختلال بی پروایی شوند. هرچند که سریع تر اتخاذ گردند. تسلط فضای هیجانی ناشی از عملکرد ژورنالیستی، پررنگ تر شدن رسانه‌های زرد و شبه زرد و غلبه فضای فراواقعی مجازی و گفتمان گروههای نفوذ و فشار سیاسی بر دستگاه دیپلماسی می‌تواند در کارکرد موثر این فرآیندها و ساختارهای تصمیم گیری تاثیرگذار باشد. به همان نسبت رایج شدن بی پروایی کلامی در میان نهادهای تصمیم گیر و قانونگذاران و سیاستگذاران می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد ولی بدون آنکه بخواهیم همه اینگونه سخنان را از پیش قضاوت کنیم و صرفا بر اساس آثار بیرونی اینگونه مواضع نکاتی را استخراج کنیم در حیطه داخلی می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد از جمله: جلب توجه عمومی ( به شخص گوینده، به موضوع، به آثار)، و شاید منفی ترین و مخرب ترین بی پروایی‌ها آن دسته از سخنان و مواضعی هستند که تبعات اقتصادی برای کل یک جامعه یا تبعات روانی و امنیتی برای جمع زیادی از جمعیت یک کشور داشته باشند.


معمولا دیپلمات ها از رتوریک( لفاظی) به عنوان یک ابزار برای تشریح مواضع و سیاست کشور خود و تعامل با مخاطب یا کشور خاص استفاده می‌کنند. این وضعیت هدفمند و دقیق و برای هدف تعیین شده ای بکار گرفته می‌شود. هرچند کاربرد آن محدود و در وضعیت وجود بحران و مسئله ای در روابط خارجی و سنجیده صورت می‌گیرد ولی بکارگیری مکرر آن نشان از تنشی مخاطره آمیز در امنیت و روابط خارجی است. اما در شرایط عادی در سیاست خارجی بی پروایی نمی‌تواند و نباید انگیزه و بستری برای بروز داشته باشد هرچند در ظاهر کاربرد آن مقبولیت داشته باشد. بدیهی است نه تنها با گسترش فن آوری‌های ارتباطی و دنیای دیجیتال و رسانه مرزهای داخلی و خارجی سیاست ورزی در کشورها شکسته شده و بیانات و عملکردهای جزئی ترین تصمیم گیران و سیاستمداران و نخبگان سیاسی آثار بین المللی وسیعی دارند و نمی‌توان به واسطه پنداشتن این که سخنران در جمع کوچک و مکانی محدود بیانی داشته یا موضعی را گرفته هیچ اثرات بین المللی نخواهد داشت. به همین دلیل برای پیشگیری از ایجاد آثار منفی اینگونه رفتارها بر سیاست خارجی که می‌تواند تبعات جبران ناپذیر تاریخی و بلندمدت برای سرنوشت یک کشور به همراه داشته باشد، بی تفاوت بود.


تاریخ جهان پر است از همین بی پروایی‌های سیاستمدارانی که کشور ، ملت و سرزمین خود را بخاطر اظهاراتی نسنجیده دچار آسیب و ضرر کرده اند. تحریکاتی که در جنگ دوم ایران و روس برای انتقام و با هدف مشروع بازپس گیری اراضی از دست رفته از کشور منجر به شکستی دیگر و ربع قرن شکست گردید همچون آینه ای پیش روی ماست.
اما چه باید کرد؟ جدای از اینکه متخصصان علوم رفتاری برای مدیریت این اثرات همچون تکنیک‌هایی مانند ذهن آگاهی، تمرین تأمل قبل از سخن گفتن، یا مشاوره روانشناختی توصیه می‌ کنند تا سرحد امکان بی پروایی کاهش یابد و تصمیم‌گیری را بهبود بخشند، اگر این رفتارها مداوم باشند نوعی اختلال روانی محسوب می‌شوند و نیاز به درمانی فوری دارند.


در گستره وسیعتری در سطح کلان و کشور این اختلال گفتار رسمی می‌بایست همواره درمان گردد، راه درمان آن جدای از تعیین شیوه و دستورالعمل هایی مداوم برای ذهن آگاهی تصمیم گیران و سیاستمداران در پیشگیری از بی پروایی گری گفتاری و عملی در سیاست، ایجاد فرآیندهای نهادینه و ساختاری برای مشورت ضروری پیش از بیان و توجیه پیشاپیش و مداوم صاحبان مواضع گفتار در سطح ملی است.

محمدجواد شریعتی کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست) 

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است