سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان پس از عمری مبارزه با اشغالگری و تجاوز، جان خود را در راه آرمان مقدس خویش فدا کرد و به یکی از اسطورههای ماندگار مبارزان راه انسانیت و عدالت تبدیل شد. در یک رویکرد تاکتیکی، رژیم اسرائیل که در کنار هفت دهه گذشته، در یک سال اخیر مجموعه ای از جنایات هولناک و فوق تصور را در قالب جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و نسل کشی مرتکب شده و برند خود را بعنوان یک دولت تروریست بلکه یک باند مافیایی آدمکش تثبیت کرده است، در به شهادت رساندن رهبر حزب الله لبنان و جمعی از فرماندهان این جنبش اصیل و مردمی یک موفقیت کوتاه مدت به دست آورده است. اما در رویکرد راهبردی و بلندمدت، این رژیم با رفتارهای سبعانه و غیرانسانی خود و زیرپا گذاشتن تمام اصول انسانی، اخلاقی و حقوقی؛ ظرفیت های جدیدی را در ژئوپلتیک مقاومت زنده کرده است که با قدرتی بیش از گذشته، خود را بعنوان یک متغیر مهم در شکل دادن به تحولات منطقه و محور مقاومت معرفی خواهد کرد.
روایت مقاومت یک روایت اصیل واجد آرمان است که دال های مرکزی آن ظلم ستیزی، اشغال ستیزی و عدالت محوری است. این روایت بر خلاف روایت های برساخته تحمیلی، بعنوان یک پدیده بومی و نشات گرفته از پویاییهای داخلی ملت های منطقه، امروز به یک روایت مسلط در معادلات راهبردی منطقه تبدیل شده و اثر خود را در تحولات حوزه فلسطین و لبنان به اثبات رسانده است. این روایت هم موجد و هم پیشران تفکری راهبردی در جغرافیای منطقه است که راهبردهای استعماری و هژمونیک موجود را به چالش طلبیده است. قدرت گفتمانی، بسیج کننده و الهام بخش این روایت، بسیاری از نابرابریها در قدرت نظامی، اقتصادی و فناوری را تعدیل کرده و نه تنها در حوزه مفهومی و نظری بلکه در حوزه میدانی و عملیاتی معادلات روی زمین را تحت تاثیر قرار داده است.
قدرت روایت مقاومت در زایندگی و فطری بودن آن است. در پاسخ به رجزخوانیهای رژیم صهیونیستی که در غرور موفقیت کوتاه مدت کنونی غرق شده است، باید تاکید نمود که روایت مقاومت فراتر از یک روایت به یک آرمان تبدیل شده است و یک آرمان را نمیشود نابود کرد تا زمانی که عوامل ایجاد کننده آن آرمان بر جای خود باقی باشد.
روایت مقاومت چه در شکل فعال آن که در قالب کنشگری عملیاتی بخشی از ملت های منطقه مشاهده میشود و چه در وجه پنهان که در ضمیر آگاه بخش مهمی از ملت ها مستتر است و حوزه نفوذ آن تا دانشگاههای امریکا و اروپا رسیده است، مدتهاست جایگزین «روایت سازش» شده که برخی قدرتهای جهانی و کشورهای منطقه چند دهه به دنبال آن بودند و ناکارآمدی آن بارها به اثبات رسیده است. دلیل ناکارآمدی روایت سازش آن بود که ریشه اصلی بحران در منطقه را که وجود رژیم اشغالگر صهیونیستی و سیاست های کشتار، آواره سازی و انسان زدایی سیستماتیک مردم فلسطین بوده، نادیده میگرفت. از سوی دیگر آنچه این روایت در قالب مفهوم راه حل دو دولتی به دنبال آن بود، با پایههای ایدئولوژیک و مفهومی صهیونیسم که به هیچ روی وجود کشور مسلمان فلسطینی را در کنار خود بر نمی تابد در تعارض بود. بنابراین روایت سازش مشروعیت خود را از دست داد و هرگز مقبولیت عمومی هم نیافت و جای خود را به روایتی داد که از درس ها و واقعیت های تاریخی ریشه گرفته است.
مساله مهم اینجاست که تا زمانی که یک روایت مردم نهاد، جامع و مبتنی بر واقعیت های تاریخی و اجتماعی به جای روایت مقاومت ارائه نگردد، روایت های سیاسی برساخته از اهداف و منافع سیاسی برخی کنشگران قادر نخواهد بود روایت مقاومت را به عقب براند. به همین دلیل بر خلاف نظر مجله اکونومیست که در مقاله ای معتقد است همچنان که جریان پان عربیسم قدرت سابق خود را به دست نخواهد آورد، مفهوم مقاومت نیز پس از شهادت نصرالله سرنوشت مشابهی خواهد داشت واقع بینانه به نظر نمی رسد. همین مساله در مورد اظهارات جرد کوشنر دلال صهیونیست صادق است که تصور کرده مقاومت به پایان رسیده و توصیه نموده اکنون که ایران در منطقه تنهاست، زمان ضربه زدن به آن فرا رسیده است. مشکل تمام این تبیینات این است که از واقعیت اصلی در خصوص ریشه بحرانها که وجود یک رژیم اشغالگر، انسان کش و تبه کار در منطقه است تجاهل میکند و تلاش میکند این واقعیت را با ارائه روایت های تصنعی غیرقابل پیوند با بافتار اجتماعی و سیاسی منطقه بپوشاند. همان گونه که این تلاش بارها با شکست مواجه شده است، این بار نیز شکست را تجربه خواهد کرد.
شهید سیدحسن نصرالله فرازی بزرگ از روایت مستحکم و زاینده مقاومت بود. نام و یاد او و شیوه رهبری اش تا دههها الهام بخش حاملان بعدی روایت مقاومت در لبنان و فلسطین خواهد بود و مسیر تحولات را شکل خواهد داد.
خلیل شیرغلامی، معاون پژوهشی و مطالعاتی مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)