بحرین در ائتلاف علیه یمن: دلائل و انگیزه‌ها

۱۴ بهمن ۱۴۰۲
مشاهده ۶۶۴۷

بحران‌های امنیتی و سیاسی در خاورمیانه به نقطه حاد نزدیک می‌شود و دیده بانی رفتار بازیگران موثر در این بحران‌ها بسیار ضروری و راهبردی است. هدف از تحلیل کوتاه حاضر پرداختن به رفتار بحرین در قبال تحولات یمن است:

پس از صدور قطعنامة شورای امنیت علیه یمن در مورد حمله به کشتی‌های تجاری «به / از» مقصد اسرائیل، حملات نظامی از سوی ائتلافی از کشورها به رهبری امریکا و انگلستان، به این کشور انجام شد.حملاتی که احتمالا ادامه خواهد داشت. امریکا، انگلستان، کانادا، استرالیا، هلند و بحرین کشورهای مشارکت کننده در این ائتلاف نظامی علیه یمن هستند. بحرین تنها کشوری از منطقه غرب آسیا و خلیج‌فارس است که در این ائتلاف حضور دارد. اما چرا بحرین؟

شکی نیست که امریکا پیش از حمله به یمن با دو کشور عربستان و امارات هماهنگی‌هایی انجام داده است اما عربستان و امارات متحده عربی ترجیح دادند در این ائتلاف مشارکت علنی نداشته باشند. سوال اساسی اینجاست:

چه عامل و یا عواملی موجب شده تا بحرین به طور مستقیم در این ائتلاف شرکت کند و هزینه‌های احتمالی آن را در آینده به جان بخرد؟ به طور حتم امریکا و هم پیمانانش نیازی به توان نظامی یک ریزقدرت منطقه‌ای مانند بحرین برای حمله به یمن ندارند. در نگاه اول این پاسخ به ذهن متبادر می‌شود که استقرار پایگاه‌های دریایی امریکا در بحرین و استفاده از این پایگاه‌ها در عملیات نظامی علیه یمن، ضرورت مشارکت بحرین ر ائتلاف را ایجاد کرده است اما این نیز پاسخ به مسئله ما نیست چون امریکا بدون مشارکت مستقیم بحرین نیز می‌تواند از این پایگاه‌ها بهره ببرد. رفتار بحرین را باید در موضوعات دیگری جستجو کرد.

به نظر می‌رسد بحرین در این ائتلاف شرکت کرد چون آل‌خلیفه کشور خود را در قبال روندهای آینده‌ساز سیاسی و امنیتی خلیج فارس بازنده می‌داند و تنها راه بقاء و کاهش آسیب‌پذیری خود در قبال روندهای آینده را تقویت سیاست «پیروی محض از امریکا»( Band wagon policy)     می داند. به عبارت دیگر بحرین از آینده سیاسی و امنیتی خلیج فارس احساس خطر جدی می‌کند. درست برعکس قطر، عربستان و تا حدودی امارات که فرصت‌های سیاسی و امنیتی بسیاری از روندهای آتی در خلیج فارس برای خود متصور هستند. بر این اساس بحرین سعی می‌کند، اتصال امنیتی خود را با امریکا تقویت کند تا در روندهای آتی منطقه‌ای آینده کمتر دچار آسیب شود.

سوال دیگر این است که آل خلیفه در قبال کدام روندهای آینده‌ساز منطقه‌ای احساس خطر می‌کند؟ در پاسخ موارد زیر را می‌توان برشمرد:

1) روند تغییر ماهیت مداخله آمریکا در منطقه خلیج فارس; الگوی توازن از دور یا هدایت از دورoffshore balancing) (برای بحرین سناریویی نامطلوب است، چون امریکا در این الگو پویش‌های امنیتی و سیاسی را عمدتأ با کمک عربستان، امارات و قطر انجام خواهد داد و به دلیل ناتوانی نظامی و وزن محدود سیاسی بحرین از احالة مسئولیت به بحرین امتناع خواهد کرد.

2) تغییر جهت موازنه‌ قوا در منطقه از سمت بازیگران ﺑﻴﺮوﻧﻲ به سمت بازیگران درونی (نظم منطقه‌گرایی درون‌زاد) نیز به ضرر بحرین خواهد بود. بقاء ریزقدرت هایی مانند بحرین در گرو حضور و مداخله مستقیم امریکا و نظم منطقه‌ای برون‌زاد است. تمایل کشورهای منطقه‌ای برای ایجاد نظم منطقه‌ای درون‌زاد که زمینه آن با الگوی مداخله از دور امریکا نیز فراهم می‌شود، به زیان بحرین است.

3) ریزقدرتی مانند بحرین، بقاء و تضمین امنیتی خود را در افزایش دوقطبی امنیتی میان ایران و عربستان و در سطحی کلان‌تر میان جبهه مقاومت و جبهه غربی – عربی دنبال می‌کند. هر چقدر این دوقطبی تشدید شود، امکان بقاء بحرین افزایش می‌یابد. در این راهبرد بحرین با رژیم صهیونیستی نیز مشترک است چون اسرائیل نیز راهبرد دوقطبی سازی میان ایران و کشورهای عربی را دنبال می‌کند. یکی از دلائل اصلی عادی‌سازی روابط اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس دو قطبی‌سازی میان ایران و کشورهای عرب منطقه است. عادی سازی روابط  بحرین با اسرائیل را نیز در همین موضوع باید جستجو کرد. بحرین از طریق عادی‌سازی اولا نظم منطقه‌ای برون‌گرا و ثانیا افزایش دوقطبی منطقه‌ای را دنبال می‌کند. تعطیلی و یا تعویق فرایند عادی‌سازی اعراب و با اسرائیل به شدت به ضرر بحرین است.

4) افزایش رقابت قدرت‌های بزرگ در خلیج فارس با ورود چین و روسیه به این منطقه نیز به ضرر بحرین است. ورود چین به منطقه با خود ثبات می‌آورد و پویش‌های اقتصادی منطقه را تقویت می‌کند. ثبات منطقه و تقویت پویش‌های اقتصادی اگرچه برای بحرین نیز فرصت‌هایی را به وجود می‌آورد و منافعی را ایجاد می‌کند اما در بلند مدت می‌تواند آسیب‌پذیری امنیتی سیاسی و اقتصادی بحرین را افزایش دهد.

5) تنش‌زدایی عربستان با ایران نیز فرصت‌ها و تهدیدهایی دارد. مهمترین تهدیدِ احیاء روابط ایران و عربستان کاهش دوقطبی و افزایش روندهای درون‌زاد در منطقه است.

6) با توجه به برنامة توسعه عربستان، امارات و قطر،جدیت جمهوری اسلامی ایران در سیاست همسایگی، کاهش حضور امریکا و افزایش کنش‌گری چین در خلیج فارس، پیش‌بینی می‌شود شاهد افزایش مولفه‌های ثبات‌زا و نیز کاهش مولفه‌های تنش ‌زا در منطقه باشیم که این روند هم برای بحرین از منظر سیاسی مطلوب نیست.

7) بحرین از عربستان در بلند مدت احساس خطر می‌کند و تصور می‌کند با تحولاتی که در سیاست داخلی و خارجی عربستان در پیش است، احتمالأ ریاض تعهدات امنیتی خود را نسبت به بحرین در عمل کاهش دهد.

8) افزایش قدرت قطر در ابعاد مختلف برای بحرین مطلوب نیست. آل خلیفه دوست ندارد فاصله قطر با بحرین در زمینه‌های مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی افزایش یابد.

9) در ابعاد اقتصادی نیز دو روند چرخش کشورهای خلیج فارس به سمت آسیا و نیز روند ادغام در زنجیره جهانی ارزش در منطقه جاری است و بحرین در این زمینه خود را از رقبا و همسایگانش بسیار عقب می‌بیند.

بنابراین آل‌خلیفه به منظور تضمین بقاء، کاهش آسیب‌پذیری و جبران عقب‌ماندگی‌های خود در قبال روندهای  فوق، با ائتلاف نظامی غرب در حمله به یمن همراه شده است.

سید محمد حسینی،کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

  (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست) 

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است