در سال 2023 منطقه خلیج فارس و خاورمیانه شاهد دو روند مهم اما متعارض بوده است. روند اول که با توافق ایران و عربستان در روز 6 آوریل شروع شد. این روند میتوانست و هنوز هم میتواند منطقه را به سوی صلح، ثبات و توسعه بیشتر سوق دهد. روند دوم با اتفاقات 7 اکتبر و بخصوص پس از حملات وحشیانه رژیم اسراییل به غزه شروع شد که میتواند منطقه را به سمت جنگ و بی ثباتی بیشتر سوق دهد. اکنون منطقه در میان این دو روند متعارض قرار دارد و نیروهای متعارض هر کدام این منطقه را به سمت مطلوب خود سوق می دهند. سوال اساسی این است که چگونه روند اول- روند صلح، ثبات و توسعه- را تقویت کنیم و مانع از گسترش جنگ و بی ثباتی (ادامه روند دوم) شویم؟
منطقه خلیج فا رس و خاورمیانه برای تقویت صلح، ثبات و توسعه به گفتگوی امنیتی، تفاهم منطقه ای، نگاه به جلو، نقشه راه مشترک، حمایت بین المللی (نه مداخله)، نظم قاعده مند و مبتنی به قواعد سازمان ملل (نه قواعد آمریکا)، و نظام فراگیر(inclusive) در هر دو سطح ملی و منطقه ای و از هر سه بعد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیاز دارد.
برای جلوگیری از گسترش روند دوم، توجه به ریشههای تاریخی جنگ از جمله نقض درازمدت حقوق مردم فلسطین، دلایل شکست رویکردهای پیشین به خصوص کنار گذاشتن، نادیده گرفتن و تحقییر فلسطینیها و ... ضروری است. آنچه اکنون ایجاد شده یک دولت آپارتاید است. در جنگ اخیر این نکته مهم است که دفاع مشروع شامل اشغالگر نمیشود و چیزی به اسم حق اشغال مجدد و پاکسازی قومی وجود ندارد. اسراییل با نقض حقوق بشر، ارزشهای جهانشمول و نظام حقوق بشر جهانی را هدف قرار می دهد که تضعیف آن میتواند موجب عادی سازی نقض حقوق بشر در مناطق مختلف جهان شود.
رویکرد مبتنی بر قدرت به دلیل تقابل با هویت و موجودیت ملتها در هیچ جا موفق نبوده است. دلیل حمایت ایران از دولت فراگیر متشکل از صاحبان اصلی فلسطین این است که اولا این رویکرد ایران مبتنی بر بستر اجتماعی منطقه است و به فلسطین محدود نمیشود. ما در یک جامعه موزاییکی در منطقه غرب آسیا زندگی میکنیم. ایران در تمامی منازعات داخلی در افغانستان، یمن، لبنان، عراق، سوریه، بحرین و فلسطین از دولت فراگیر حمایت کرده است و این سیاست ریشه در تجربه تاریخی زندگی در جامعه موزاییکی غرب آسیا دارد. علاوه بر این از لحاظ تئوریک ایجاد دو دولت متخاصم در هر منطقه ای پارادوکس امنیتی ایجاد میکند که برای هیچ یک از طرفین امنیت به همراه ندارد. ضمن اینکه اگر قرار باشد هر منازعه داخلی به تقسیم کشورها و ایجاد دو یا چند دولت بیانجامد، نه تنها در غرب آسیا بلکه در بسیاری مناطق جهان با خشونت پایان ناپذیر مواجه خواهیم بود و تعداد زیادی دولت دیگر باید به اعضای سازمان ملل افزوده شود که نه مطلوب است و نه ممکن.
ادامه سیاستهای توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی، پیامدهای وخیمیبرای منطقه غرب آسیا، اروپا و آمریکا به دنبال خواهد داشت. از نظر منطقه ای ادامه جنگ منجر گسترش بی ثباتی، گسترش افراطگرایی، فرار سرمایه و افزایش مشکلات اقتصادی و اجتماعی میشود. پیامد آن گسترش مهاجرت و نا امنی به اروپا و رشد گروههای دست راستی در اروپا خواهد بود. ادامه این روند آمریکا را نیز مجددا غرق در مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا خواهد نمود.
لازمه توقف این روند درس گرفتن از تجارب گذشته است. از زمان پیمان کمپ دیوید آمریکا، با حمایت اروپا، به جای تلاش برای حل مسئله فلسطین تمرکز خود را بر عادی سازی روابط اسراییل با همسایگان گذاشت. عادی سازی روابط با اسراییل به نادیده گرفتن بیشتر فلسطینیان و حقوق اساسی آنها منجر گردید. این روند واکنش شدیدتر مردم فلسطین را به دنبال داشت. تجربه چندین دهه مبارزه و مذاکره نشان می دهد که ملت فلسطین قابل نادیده گرفتن نیست و راه حلی پایدار است که از اجماع فلسطینی بیرون آمده باشد. با توجه به نقش محوری که این مسئله در شکل دهی به تحولات امنیتی غرب آسیا داشته، بدون حل آن نمیتوان این منطقه را به سمت ثبات و توسعه بیشتر سوق داد.
مدیریت منازعه نیز چیزی بیش از محدود سازی و کنترل خسارت نیست. و این چیزی نیست که به تقویت روند صلح، ثبات و توسعه که لازمه حل مشکلات انباشته شده اقتصادی، محیط زیستی و اجتماعی است، کمک نماید. طبیعی است که انباشته شدن معضلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی در منطقه صرفا زمینه ساز انفجارهای بیشتر و بزرگتر در آینده خواهد بود و با حرکت نظم جهانی به سمت چند قطبی شدن، زمینه برای مداخله بیشتر قطبهای مختلف قدرت در غرب آسیا و تبدیل این منطقه به عرصه بازیهای ژئوپولتیکی جهانی فراهم تر خواهد شد؛ و مداخله بیشتر نتیجه ای جز خسران برای ملتهای منطقه به دنبال نخواهد داشت.
نبی سنبلی، کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)