چراغ سبز آمریکا به پایان جنگ غزه؟

۸ آذر ۱۴۰۲
مشاهده ۱۴۹۶۲

طی روزهای گذشته نوار غزه شاهد آتش بسی موقت برای آزادی متقابل دستگیرشدگان و زندانیان و امداد رسانی محدود به غزه بود؛ آتش بسی که نهایتاً نه به دلیل احترام به رأی مجمع عمومی سازمان ملل و یا قطعنامه شورای امنیت، بلکه به واسطه چانه زنی‌های سیاسی و میانجیگری‌ها عملیاتی شد. اینکه چرا سازمان ملل و نهادهای مختلف آن و نیز جهان عرب و اسلام علی رغم نشست های مختلفی که برگزار کردند، نتوانستند برای پایان دادن به فاجعه ضد انسانی که رژیم صهیونیستی در غزه رقم زد، کاری انجام دهند! اما مسأله مهمی‌که شاید کمتر به طور مستقیم مورد بررسی قرار گرفته، نقش آمریکا در تداوم و توقف جنگ غزه است؛ آمریکایی که مهمترین متحد و حامی رژیم صهیونیستی است و برخلاف سایر بلوک های قدرت، ابزارهای مختلفی برای وادار کردن این رژیم به پایان جنگ دارد.

 این کشور می‌تواند رژیم صهیونیستی را به قطع کمک‌های تسلیحاتی، عدم پشتیبانی و دفاع در سازمان ملل متحد و یا توقف تلاش‌های طولانی مدتش برای عادی‌سازی با کشورهای عربی تهدید کند. با این حال دولت جو بایدن چنین سیاستی را در قبال این رژیم دنبال نمی‌کند؛ در واقع، این کشور نه تنها تا کنون از ابزارهای در دسترس خود استفاده نکرده؛ بلکه برای بیش از یک ماه هر نوع قطعنامه شورای امنیت برای توقف جنگ و اتش بس را نیز وتو نمود و در برابر اعتراضات داخلی و جهانی به کشتار بی رحمانه مردم غزه، به سکوت و البته گاهی هم شعارهای توخالی مبنی بر ضرورت حفظ جان غیرنظامیان بسنده کرد.

اما سؤالی که پیش می آید این است که دلیل این رویکرد آمریکا چیست و مقامات دموکرات حاکم بر این کشور چه اهدافی را در غزه و منطقه غرب آسیا دنبال می‌کنند؟ به نظر می رسد دولت بایدن برای موضع‌گیری‌های خود در قبال جنگ در غزه چهار هدف را مشخص کرده‌ است:

  • حمایت صریح و بی چون چرا از رژیم صهیونیستی برای جلب نظر یهودیان متنفذ و لابی صهیونیستی،
  • جلوگیری از گسترش جنگ غزه به سایر کشورهای منطقه،
  • آزادی دستگیرشدگان توسط حماس،
  • کمک به کاهش تلفات غیرنظامیان برای حفظ آبرو و اعتبار آمریکا.

بر این اساس مشخص است که توقف جنگ در زمره اهداف آمریکا نیست؛ دلیل اصلی هم این است که آمریکا با هدف رژیم صهیونیستی یعنی نابودی حماس، حتی در شرایطی که آینده روابط فلسطین و این رژیم هم مشخص نیست، موافق است. آمریکا حماس را به عنوان یک سازمان تروریستی می‌شناسد که به زعم آنها یکی از نیروهای برهم زننده ثبات منطقه‌ای است و منافع اقتصادی و امنیتی آمریکا را تهدید می‌کند. این گروه شبه نظامی همچنین وجود رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی‌شناسد و همین موضوع آن را به مانع اصلی راه حل دوکشوری بدل می‌سازد. از سوی دیگر تضعیف حماس موجب تضعیف جایگاه و موقعیت ایران در منطقه خواهد شد.

در نتیجه چنین رویکردی است که دولت بایدن با اهداف ظاهراً بشردوستانه رژیم صهیونیستی را برای قبول اعمال توقف‌هایی در حملات و همچنین دقت بیشتر در اتخاذ اهداف تحت فشار قرار می دهد، اما از آتش‌بس طولانی مدت پشتیبانی نمی‌کند. از منظر مقامات آمریکایی آتش‌بس کلی و توقف کامل درگیری‌ها در سراسر غزه به سود حماس است و این در حالی است که تنها نابودی یا دست کم تضعیف و تحقیر حماس در سطوح مختلف می‌تواند منافع ایالات متحده  را تأمین کند.

البته دولت بایدن با فشارهایی از سوی هم حزبی‌‎های دموکرات خویش، مقامات عرب و حتی بعضی از دیپلمات‌های آمریکایی برای کمک به خاتمه حملات و پایان دادن به کشتار کور زنان و کودکان بی دفاع و حمله به اماکن غیر نظامی‌، مواجه است و برای موفقیت خود و حزبش در انتخابات ریاست جمهوری 2024، به جلب نظر افکار عمومی داخلی آمریکا و گرفتن ژستهای قهرمانانه  در عرصه بین المللی نیاز دارد؛ با این اوصاف چه دلایلی سبب می‌شود آمریکا رژیم صهیونیستی را برای قبول آتش‌بس دائم در جنگ با حماس تحت فشار نگذارد؟ پاسخ تا حد زیادی روشن است؛ یاغی گری دولت راستگرای نتانیاهو و عدم تمکین وی به درخواست های جهانی و حتی متحدانش برای توقف جنگ!

بر این اساس واقعیت این است که نتیجه سالها چک های سفید امضا به رژیم صهیونیستی دادن و سکوت در برابر سیاست های نژادپرستانه و غیر انسانی این رژیم و به ویژه دولت نتانیاهو در قبال مردم فلسطین این شده است که حال حتی اگر کاخ سفید هم به دلایل سیاسی داخلی خواستار توقف این نبرد باشد، احتمالا رژیم صهیونیستی تبعیت نمی‌کند؛ کما اینکه دولت کنونی این رژیم حتی در شرایط عادی‌تر هم از تبعیت از خواست  آمریکا از جمله در زمینه توقف شهرک‌سازی‌ها در سرزمین‌های فلسطینی کرانه باختری، سرباز زده است.

بر این اساس مجموعه این شرایط یعنی منافع مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی در نابودی یا تضعیف کامل حماس و البته عدم تمکین دولت نتانیاهو به پایان بی نتیجه جنگ حکایت از آن دارد که آتش بس اخیر در غزه تداوم چندانی نخواهد داشت. با این وجود وقوع برخی تحولات می‌تواند روند جنگ را تغییر دهد؛

  • تداوم حملات پراکنده گروه‌های مقاومت به گونه ای که یک جنگ منطقه ای فراگیر آغاز نشود، اما امنیت و ثبات رژیم صهیونیستی را به طور جدی و مداوم تهدید کند و سبب نارضایتی اجتماعی ساکنان سرزمین‌های اشغالی و افزایش هزینه‌های رژیم صهیونیستی شود.
  • چرخش سیاسی آمریکا به سمت رویکرد انتخاباتی و استفاده این کشور از ابزارهایش برای تحت فشار قرار دادن رژیم صهیونیستی جهت پایان جنگ.
  • تغییر رویه جهان عرب و اسلام، خروج آنها از حالت چند دستگی و انفعال و اقدام مشترک آنها جهت تحریم و منزوی کردن رژیم صهیونیستی در منطقه در صورت تمایل این رژیم به تداوم جنگ.

محمد مهدی مظاهری، استاد دانشگاه

 (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست)

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است