با بهرهای آزاد از نظریه «تدا اسکاچپولTheda Skocpol» »در باب وقوع انقلابها؛ میتوان گفت؛ وسعت و عمق بحرانها پس از حمله حماس به اسرائیل برای وقوع جنگ جهانی سوم کفایت میکند؛ تنها رویدادهایی زنجیروار لازم است تا بحرانهای کنونی به یکدیگر متصل شوند تا بشریت شاهد جنگ جهانی دیگر باشد. مروری بر منازعات و رویدادهایی که منجر به جنگ جهانی اول و دوم شدند، تحلیل مقایسهای برای تبیین پیشرانهایِ بحرانساز کنونی به سمت یک جنگ جهانی را فراهم میکند.
کافی است تا مروری بر رویدادهای روزهای گذشته بیاندازیم:
➢ حملات موشکی حزبالله به اسرائیل نسبت به چند روز گذشته بیشتر شده است؛
➢ کتائب حزبالله در عراق به پایگاه عینالاسد امریکا در عراق خمپاره شلیک کردند؛
➢ انصارالله یمن به سمت یک ناو امریکایی موشک پرتاب کرده است،
➢ به پایگاه نظامی دیرالزور امریکا در سوریه حمله شده است،
➢ خشونتها در کرانه باختری تشدید شده است،
➢ نخست وزیر انگلستان و رئیس جمهور امریکا در سفر به اسرائیل از حمایت کامل لندن و واشنگتن از رژیم صهیونیستی خبر دادند؛
➢ بایدن از بحران کنونی خاورمیانه و اوکراین با عنوان «نقطه عطفی تاریخساز» یاد کرده است و با اتصال جنگ اکراین به جنگ غزه، از «مسئولیت جهانی امریکا در حمایت از اسرائیل و اوکراین» سخن گفته است؛
➢ حملات هوایی اسرائیل به غزه با شدت بیشتر ادامه دارد و ....
این اخبار را باید در کنار نوپدیدهای (New emerge issues) دو هفته اخیر گذاشت:
➢ به تعبیر جان مرشایمر؛ غافلگیری اطلاعاتی اسرائیل در قبال حمله حماس از سال 1973 یعنی جنگ کیپور بیسابقه بوده است؛
➢ تلفات جانی صهیونیستها نیز از سال 1973 تاکنون بیسابقه بوده است؛
➢ رژیم صهیونیستی از این جنگ با عنوان 11 سپتامبر خاورمیانه و هولوکاستی دیگر یاد میکند؛
➢ ا رژیم صهیونیستی در ارائه آمار تلفات و کشتههای خود بر خلاف گذشته پنهانکاری نمیکند بلکه در مورد آن غلو و مظلومنمایی نیز میکند؛
➢ جنگ در آستانه عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با عربستان اتفاق افتاده است؛
➢ جنگ در حین جنگ تاریخساز اوکراین و روسیه اتفاق افتاده است؛
➢ حمله حماس در زمانی رخ داد که امریکا سیاست «توازنسازی از دور و یا هدایت از دور »را دنبال میکند؛
➢ منازعه در شرایطی رخ داده است که ساختار امنیتی در خاورمیانه میان جبهه مقاومت و جبهه متحدان امریکا وضعیتی دو قطبی به خود گرفته است؛
➢ منازعه در شرایط رخ داده است که به زعم نظریهپردازان نظام بینالملل؛ نظم جدید بینالمللی در حال تثبیت است و نتیجه جنگ اکراین در شکلگیری نظم جدید چه در سطح جهانی و چه در سطح منطقهای بسیار موثر خواهد بود.
سوال اساسی این است که با وجود اطلاعات ناقص کنونی و تحولات روزانه و سرنوشتساز؛ چگونه میتوان آیندهای برای جنگ غزه پیشبینی کرد؟ پاسخ این است در شرایطی که عدم قطعیتها بیش از عناصر معین است پیشبینی ممکن نیست تنها میتوان بر اساس پیشرانهای فعال، آیندههای ممکن را در کوتاه مدت ترسیم نمود.
به منظور ترسیم آیندههای ممکن در شرایط کنونی نیزباید موارد زیر را در نظر داشت:
➢ اولأ بازیگران متعدد به صورت آشکار و پنهان در میدان و پشت میدان فعال هستند؛
➢ ثانیأ منازعه اعراب و اسرائیل یک منازعه تاریخی، چند لایه، پیچیده و پر از ابهام است؛
➢ ثالثأ اطلاعات کنونی برای تحلیل آینده کفایت نمیکند؛
میتوان گفت؛ در شرایط کنونی پاسخ به دو سوال کلیدی میتواند در ترسیم آینده جنگ راهگشا باشد: 1-آیا رژیم صهیونیستی به غزه حمله زمینی میکند؟ 2- سایر کنشگران کلیدی به جنگ وارد خواهند شد؟ با توجه به عدم قطعیت ها در پاسخ به این دو سئوال؛ترسیم آیندههای ممکن در کوتاه مدت بر اساس اهداف و روندهای گذشته را میتوان این گونه بررسی کرد:
1- جبهه مقامت از طریق فشار افکار عمومی جهانی، و حملات محدود از سمت حزبالله لبنان و حمله به پایگاههای نظامی امریکا سعی میکند مانع از حمله زمینی رژیم صهیونیستی به غزه شود. در آن سو رژیم صهیونیستی پس از حملات هوایی گسترده وارد غزه میشود، مناطق شمالی را اشغال میکند و در مورد آزادی اسرا و اداره غزه با کشورهای عرب وارد مذاکره میشود و سپس عقبنشینی میکند.
2-میتوان اوکراینیزه شدن جنگ در غزه را به عنوان یک سناریوی امکان پذیر در آینده متصور شد. در این صورت رژیم صهیونیستی نیز مانند روسیه درگیر جنگی فرسایشی در خاورمیانه میشود؛ آنگاه بحران اوکراین به بحران این رژیم گره می خورد و روسیه میتواند از بحران اوکراین خارج شود. روی دیگر سکه اوکرانیزه شدن جنگ در خاورمیانه؛ صلح نیست بلکه حادتر شدن منازعات و وقوع جنگ جهانی سوم است.
3- همزمان با ورود زمینی رژیم صهیونیستی به غزه شاهد فعال شدن جبهه مقاومت در مقابل این رژیم و امریکا خواهیم بود. ورود رژیم صهیونیستی به غزه و جدا کردن بخشی از غزه و واگذاری آن به تشکیلات خود گردان همراه با کوچ اجباری فلسطینیان؛ برای جبهه مقاومت شکست تلقی میشود. جبهه مقاومت سعی میکند با اقداماتی شبیه روزهای گذشته اول مانع از حمله زمینی به غزه شود اما اگر این حمله انجام شود؛ ورود حزبالله به جنگ و دیگر گروههای مقاومت به جنگ اجتنابناپذیر است.
4- جبهه مقاومت سعی میکند مانع از حمله زمینی رژیم صهیونیستی شود اما در صورت عملیات زمینی با تلههای از پیشطراحی شده حماس مواجه میشود و شکست دیگری را متحمل میشود، آنگاه جبهه مقاومت ضرورتی به ورود به جنگ پس از حمله زمینی به اسرائیل نخواهد دید.
5- جنگی کوتاه مدت نیز با اشغال غزه توسط رژیم صهیونیستی و بیعملی جبهه مقاومت میتوان متصور شد. رژیم صهیونیستی غزه را اشغال میکند، ولی جبهه مقاومت در عمل وارد جنگ گسترده با اسرائیل نمیشود، مذاکرات اعراب با اسرائیل منجر به اداره غزه توسط تشکیلات خودگردان میشود و دوقطبی امنیتی در خاورمیانه علیه جبهه مقاومت شکل میگیرد؛ اسرائیل پس از شکست حماس جنگهای دیگری را آغاز میکند. اسرائیل در اتحاد با امریکا و برخی از کشورهای عربی اتحاد نظامی علیه حزبالله و ایران شکل خواهند داد و وارد جنگ با موکلین نظامی ایران در منطقه و در نهایت وارد جنگ با ایران خواهد شد.
به هرحال تحلیل رویدادهای فوق در کنار رویدادهای روزهای گذشته کفایت میکند تا پیشرانهای یک جنگ فرسایشی مانند جنگ اوکراین در غزه را فعال ببینیم. همچنین پیشرانهای گسترش جنگ در سطح منطقهای و اتصال آن به جنگ اوکراین نیز کاملأ مشهود است تا وقوع جنگی در ابعاد بین المللی و فراگیر را در آیندهای نزدیک تخمین بزنیم.
سید محمد حسینی، کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)