از زمانی که بحران روابط ایران و عربستان با موضوع سفارت و کنسولگری این کشور در تهران و مشهد به تاریخ 12 دی 1394 آغاز شد؛ احیاء روابط تهران و ریاض را کلیدِ حلِ بسیاری از بحرانهای سیاست خارجی ایران میدانستم و برای تبیین این ایده، مقالات و تحلیلهای زیادی را منتشر نمودم. ایده اصلی من که مستظهر به شواهد و قرائن تجربی گستردهای بود و هست، عبارت است از:
«مدخلِ حل و فصل برخی از موضوعات سیاست خارجی ایران بویژه در حوزه همسایگی، حوزه خلیجفارس، جهان عرب، جهان اسلام و حتی پرونده هستهای ایران (از منظر کنشگری لابیهای فعال سعویها در امریکا) دولت عربستان است.»
دولت آقای روحانی لااقل در چهار سال اول، نقطه عزیمت خود را برای حل بحرانهای سیاست خارجی ایران، نظام بینالملل قرار داده بود تا دستِ پر و با اهرمهایِ قوی از سطح بینالمللی به سطح منطقهای وارد شود و با این مفروض که بازیگران منطقهای به یک اشاره قدرتهای بزرگ بر اساس خواست آنها عمل خواهند کرد، مسائل منطقهای ایران را نیز حل و فصل کند.
خروج ترامپ از برجام و نقشِ آشکار لابیهایِ مخربِ عربی و صهیونیستی در فرایند تصمیمگیری ترامپ در قبال برجام، به دولت گذشته ثابت کرد که خاورمیانه و به خصوص حوزه خلیجفارس، هویت دیگری یافته است و از یک منطقه کنشپذیر به منطقهای کنشگر با بازیگران قوی و تاثیرگذار در زنجیره ارزشِ جهانی تبدیل شده است.
دولت آقای رئیسی با بهرهمندی از تجارب دولت پیشین با رویکردی متفاوت، به درستی و هوشمندانه تصمیم گرفت به جای آنکه از مدخل چانهزنی با قدرتهای بزرگ به مسائل منطقهای ورود کند، از مدخل ارتباطات با همسایگان و بازیگران موثر منطقهای با نظامبینالملل وارد چانهزنی شود. به همین دلیل سیاست همسایگی و گسترش روابط با قدرتهای آسیایی را به عنوان سرفصلهای اصلی سیاست خارجی خود برگزید. تصمیم ایران و عربستان برای احیاء روابط فیمابین در 10 مارس 2023 با وساطت چین، آغاز روند درستی در سیاست خارجی ایران و عربستان بود که بیتردید پویایی و تکوین این روند، دارای آثار مثبت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک برای تهران و ریاض و نیز برای منطقه و قدرتهای بزرگِ خواهان ثبات در منطقه خلیجفارس و خاورمیانه است.
در این میان، سوال اساسی اینجاست:
چرا دو کشور تصمیم گرفتند تا به تنشهای سیاسی میان خود خاتمه دهند؟ پاسخ روشن است: ایران و عربستان در این مقطع به یک نقطه مشترک رسیدند. ثبات منطقهای و نیاز نامتقارن هر یک به دیگری، دو عامل اصلی تصمیم تهران و ریاض برای احیاء روابط فیمابین است. اما چرا نامتقارن؟ چرا نیاز عربستان به احیاء روابط با ایران بیش از نیاز ایران است؟ این همان نقطهای است که باید بر روی آن درنگ و تأملی هوشمندانه داشت.
عربستان در رویکرد جدید سیاست خارجی که زمینههای آن را چیده و برای آن سرمایهگذاری گستردهای کرده است، سیاست افزایش پرستیژ عربستان از طریق مشارکت در زنجیره ارزش جهانی (World value chain) را دنبال میکند. تنوعبخشی در روابط با قدرتهای بزرگ و گسترش روابط با قدرتهای آسیایی، جذب سرمایهگذاری خارجی به منظور بهرهمندی توامان سیاسی و اقتصادی، سرمایهگذاری در پروژههای اقتصادی و مالی در سطح منطقهای و بینالمللی، مشارکت فعال در سازمانها، نهادها و رژیمهای بینالمللی از طریق تقبل هزینههای مالی عمومی، برندسازی از عربستان در رسانهها از طریق جذب ستارههای ورزشی و... نقشهراهِ نظاممندِ عربستان برای افزایش منزلتش در سطح بینالمللی است.
این رویه با جنگافروزی عربستان در یمن تناقض کامل دارد، ضمن آنکه عربستان در جنگ یمن نیز دچار استیصال شده است و به هر طریقی به دنبال راهی برای خروج آبرومندانه از این بحران است. از سویی دیگر حاکمان سعودی تنشزدایی با اسرائیل را نیز در قالب روند عادیسازی در میانمدت ضروری و اجتنابناپذیر میدانند و برای عادیسازی با اسرائیل باید زمینهچینی کنند. بنابراین از منظر حاکمان سعودی، مشارکت در زنجیره ارزش جهانی، خروج آبرومندانه از یمن و کاهش هزینه عادیسازی با اسرائیل ضرورتأ در فضای تنشزا با ایران محقق نمیشود. ادامه تقابل با ایران نه تنها اهداف سیاست خارجی عربستان را با موانعی جدی روبرو میکند؛ بلکه گرههای جدیدی نیز بر بحرانهای منطقهای عربستان میافزاید. بر این اساس از منظر حاکمان سعودی ضروری است تا حداقل در کوتاهمدت، تنشهای فیمابین با ایران حل و فصل گردد.
از سوی جمهوری اسلامی ایران نیز سیاست همسایگی بدون تنشزدایی با عربستان دچار موانع بزرگی خواهد شد. مدیریت تحریمها و گشودن خللها و فرجهایی برای دور زدن تحریمهای ظالمانه امریکا، سخت نیازمند همکاری همسایگان جمهوری اسلامی ایران است.
حالا این نیاز متقابل موجب شده است تا تهران و ریاض وارد داد و ستد شوند. با درک این شرایط و تاکید بر نیاز نامتقارن طرفین سوال اساسی این است که جمهوری اسلامی ایران چه میدهد و چه میستاند؟
سفر وزیر امور خارجه به عربستان و بخصوص گفتگوی یکساعت و نیم ایشان با محمدبنسلمان در خصوص نقشهراه آینده روابط ایران و عربستان بود. در سطورِ اعلام شده آقای امیرعبدالهیان پیرامون محتوای صحبتهای ایشان با محمد بن سلمان مسائلی نظیر سرمایهگذاری عربستان، تسهیلاتی برای حضور توریست زیارتی در ایران و افزایش همکاریهای ورزشی مطرح شد. اما شکی نیست که گفتگوی ایشان با محمدبنسلمان بین سطورهای نانوشتهای نیز دارد. جمهوری اسلامی ایران در قبال مزیتهای امنیتی خود در منطقه از جمله اهرمهای تاثیرگذارش در یمن و خلیجفارس چه امتیازاتی از عربستان دریافت خواهد کرد؟
بنابراین باتوجه به نیاز عربستان در برهه اخیر، اگر ستاندههای ایران در بین سطور از عربستان ضمانت همکاری در موضوعات منطقهای، مدیریت تحریمها و فشار بر امریکا برای کاهش فشارهای اقتصادی بر ایران با وساطت سعودیها و سرمایه گذاری سعودیها و در یک کلام شراکت راهبردی باشد ، آنگاه داده و ستاده دو کشور مهم منطقه ای متوازن و هوشمندانه است.
سید محمد حسینی، کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)