مذاکرات توافق رژیم صهیونیستی و لبنان که در وضعیت جنگی هستند از زمان آغاز در سال 2020، بارها با شکست مواجه شد؛ اما در دوران اخیر با تأکید بیشتری این گفتوگوها را دنبال کردند و سرانجام دو طرف در پی مذاکراتی فشرده به توافقی بر سر تعیین مرزهای دریایی دست یافتند. این توافق احتمالاً به دلیل چشماندازی است که هر دو طرف برای کسب درآمدهای بیشتر از میادین گازی بالقوه در دریای مدیترانه در ذهن دارند.
اگرچه این توافق شامل همه خواستههای لبنان و رژیم صهیونیستی نیست. اما بههرحال میدان گازی قانا به طور کامل در اختیار لبنان طبق مفاد این توافق قرار خواهد گرفت. در واقع هدف رژیم صهیونیستی این بود که میدان گازی قانا را میدان مشترک بین خود و لبنان بداند و میدان کاریش را کاملاً در اختیار خود بگیرد. بااینوجود رژیم صهیونیستی با توجه به اینکه امکان برداشت از میدان گازی قانا را نداشت و لبنان نیز برای اکتشاف و استخراج مدت زمانی زیادی را نیاز دارد، تقسیم در منطقه انحصاری اقتصادی را پذیرفت.
همچنین آغاز خطوط مرزی دریایی از راس ناقوره (مرز فلسطین اشغالی و لبنان) با زاویه 45 به سمت شمال که معروف به خط هوف بود. این موضوع نیز باعث اختلافنظر بین دو طرف بود که در نهایت نظر لبنان مبنی بر تغییر آن پذیرفته شد.
ممانعت برخی از شرکتهای بزرگ نفتی دنیا مانند توتال توسط رژیم صهیونیستی برای فعالیت در آبهای لبنان مورد اختلافی دیگر است. این مشکل با پیشنهاد سید حسن نصرالله مبنی بر جایگزین کردن شرکتهای بزرگ دیگر از اقصینقاط دنیا در حال حلشدن است. در این میان ارسال پهپادهای حزبالله نشان از آن داشت که قواعد بازی در آبها تغییر کرده و توان نظامی حزبالله چندبرابر شده است.
اکنون حزبالله با این اقدام ثابت کرد که توانایی تأمین امنیت شرکتهای فعال در منطقه انحصاری اقتصادی لبنان و ازبینبردن اقدامات برهمزننده امنیت آبهای غربی لبنان را دارد. حزبالله با این اقدام سعی دارد تا از قدرت بازدارنده خود در تحکیم حاکمیت مستقل لبنان در داخل و خارج مرزها و در مقابل دشمن درجه یک این کشور بهره لازم را ببرد.
پیامدهای انتخاب نتانیاهو
یکی دیگر از نکاتی که در جریان این توافق قابلیت بررسی را دارد اظهارات اعضاء مختلف موجود در کابینه وزرا و در ساختار قدرت رژیم صهیونیستی است. در این اظهارات اذعان میشود که تا کنون توافقی با این مشخصات در اسرائیل حول موضوع جاری در مرزهای شمالی وجود نداشته است. توافقی که تمامی طرفها حتی کسانی که با ماهیت آن مشکل داشتند و معتقد بودند که رژیم میتوانست امتیازات کمتری را ارائه دهد و معامله کمهزینهتری داشته باشد نیز با آن موافق هستند.
اکثر صاحبنظران رژیم صهیونیستی معتقدند که این توافق آنها را از جنگ حتمیبا حزبالله دور کرده است که میتوانست این رژیم را به سمت نامعلومی روانه کند. این در حالی است که جناح مخالف به رهبری نتانیاهو اظهاراتی مبنی بر عدم همراهی با توافق صورتگرفته را داشته و دارند.
در واقع درحالیکه یائیر لاپید این توافقنامه را دستاوردی بزرگ توصیف میکرد و دراینخصوص معتقد است که توافق بهدستآمده سبب تقویت امنیت رژیم صهیونیستی میگردد و میلیاردها یورو را به اقتصاد رژیم سرازیر میکند، اما نتانیاهو بارها اعلام کرده است خود را ملزم به اجرای آن در صورت قدرتگرفتن خود و حزبش نمیداند. حال باید دید با بازگشت دوباره نتانیاهو در قدرت سرنوشت این توافق چه خواهد بود؟
فرصت یا تهدید؟
لبنانیها از سویی توافق حاصل شده را جشن گرفتهاند و از سوی دیگر عمدتاً جناحهای مخالف با حزبالله سعی در ایجاد خدشه دارند. بااینحال باید گفت این توافق و تعیین مرزهای آبی برای لبنان حائز اهمیت ویژهای است و در برابر اقتصاد ناتوان این کشور فرصتهای سرمایهگذاری قابلتوجهی خواهد گشود.
ولی از سوی دیگر نبود برآورد صحیح از منابع موجود و عدم توانایی لبنان در تسریع روند اکتشاف و استخراج منابع و مشکلات روزافزون لبنان سبب آن شده است که توافق و موفقیتهای آتی آن در هالهای از ابهام قرار گیرد. درحالیکه جناحهای مختلف سیاسی سعی دارند این توافق را به نام خود کنند و بر عامل مؤثر خود تأکید دارند؛ ولی لبنان همچنان در مشکلات خود غوطهور است و هنوز مشخص نشده است که تا چه اندازه این توافق میتواند یاری بخش حال امروز لبنان باشد. با بهترین برآورد از این منابع شاید بتواند برای سالهای محدودی نزدیک به 30 سال نیاز لبنان را به نفت و گاز تأمین کند؛ ولی این منابع سبب تبدیل لبنان به کشوری نفتی نخواهند شد.
همچنین باید توجه داشت که این مذاکرات بعد از گذشت بیش از یک دهه همواره با حضور میانجی آمریکایی از هوف تا هوکشتاین صورتگرفته است و به نظر نه عادیسازی روابط که راهی میانه برای جلوگیری از نابودی حقوق لبنان بوده است. البته باید خاطرنشان کرد که این سطح از مذاکرات و در نهایت توافق حاصل آمده به لطف توان نظامی حزبالله و حضور فعال آن در مرزهای شمالی رژیم صهیونیستی بوده است.
بنابراین، با وجود تغییرات عمده زمین بازی بین دو طرف این توافقنامه، همچنان مشکل تأمین گاز و نفت برای نسلهای آتی لبنان پابرجاست و باز هم دامنگیر این کشور در دهههای آینده خواهد بود. در این میان بهتر است لبنان از زمینههای دیگر برای حل این مشکل بهره کامل را ببرد. اکنون لبنان باید بر ازسرگیری مجدد توافق تأمین گاز از طریق مصر، اردن و سوریه بهخصوص بعد از وعدههای هوکشتاین در این زمینه تأکید داشته باشد. آمریکا میتواند از راه ارائه برخی معافیتها (Wavers) و تأمین هزینه پروژه از طریق صندوق بینالمللی پول روند اجرای توافق و تأمین گاز و برق مورد نیاز لبنان را تسریع بخشد.
زینب چلداوی
کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)