اندیشکده مجازی مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی طی سلسله بحث هایی به بررسی پیامدهای اقتصادی، سیاسی و راهبردی جنگ اوکراین برای خاورمیانه میپردازد. در اولین بخش از این بحث در گفتگو با جناب آقای فردوسی پور، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در اردن، تاثیر جنگ اوکراین بر مصر و مسئله فلسطین را مورد بررسی قرار داده ایم.
پرسش: مصر از وراد کنندگان تسلیحات از روسیه است و در خصوص لیبی و سوریه نیز مواضعی نزدیک به روسیه داشته است. در لیبی هر دو طرف از خلیفه حفتر حمایت مالی و نظامیکرده اند. در عین حال مصر تلاش داشته همکاریهای راهبردی با آمریکا و اروپا داشته باشد. قاهره در شورای امنیت علیه روسیه رای داد و به دنبال آن این رای، تحریم های وضع شده علیه روسیه را نیز محکوم کرد. مصر تلاش داشته خطی بین غرب و روسیه حرکت کند. تا چه حد این خط مشی میتواند دوام داشته باشد؟
پاسخ: پیامد جنگ روسیه و اوکراین برای مصر از زوایای مختلف قابل برسی است. نخست آنکه باید دولت کودتا در مصر "سیسی" را محصول مشترک غرب بویژه آمریکا و عناصر آن در منطقه خلیج فارس بدانیم. با این وصف سیسی برای برخورداری از حمایت های روسیه در تداوم دولت کودتا نیز سعی در ایجاد توازن مطلوب در سیاست خارجی خود کرده است. از یکسو وام دار ایالات متحده آمریکا بدلیل کمک های 3/1 میلیاردی بویژه در بخش نظامی، امنیتی و اقتصاد از زمان سازش کمپ دیوید تا کنون است و از سوی دیگر نیز وام دار تاریخ مشترک جمهوری سوسیالیستی با شوروی سابق است. از اینرو رابطه مصر و آمریکا را باید شبیه ازدواج کاتولیکی بنامیم. رای مثبت مصر در شورای امنیت سازمان ملل علیه تجاوز روسیه و متقابلا محکومیت تحریم غرب علیه روسیه بعلاوه رویکرد حل دیپلماتیک به جنگ اوکراین و تحکم بر رسانههای داخلی مصر برای انتخاب خط مشی بی طرفی به نوعی سیاست یکی به نعل و یکی به میخ دولت السیسی در قبال این بحران است.
در حوزه اقتصادی با توجه به وابستگی شدید به واردات غلات از منطقه بحران (80%) ، مصر تا کنون بیش از 7 میلیارد دلار متضرر شده است. ناتوانی در انتخاب جایگزین میتواند هزینه دولت سیسی را در برقراری آرامش ملی افزایش دهد و آینده سیاسی این کشور را به مسیر بی بازگشت سوق دهد. تاثیر بر بازار بزرگ گردشگری مصر و کاهش گردشگران روسی و اوکراینی، بازخورد جنگ میان گردشگران این دو کشور درون مصر به هنگام وقوع جنگ، کاهش حمایت های غرب و آمریکا از مصر بدلیل درگیر شدن در بحران طولانی مدت اوکراین، با وجود جبران کسری بودجه مصر از افزایش بهای نفت و گاز در بازارهای جهانی، همگی ضرر و زیانهایی است که مصر و سایر کشورهای شمال آفریقا را درگیر ساخته است.
اما در دو حوزه سیاسی و امنیتی نیز تبعات جنگ مزبور برای مصر کمتر از وضعیت اقتصادی نیست و چه بسا میتواند بمراتب، فزونتر هم باشد. مهترین نقطه آسیب پیامد جنگ، بر رژیم صهیونیستی است. بروز نابسامانی در تعاملات این رژیم با روسیه بدلیل طرف شدن در جنگ اوکراین به نفع کیف میتواند سر ریز وضعیت نامطلوب تری را برای مصر در بحران سد النهضه داشته باشد. به همین نسبت هرگونه خطای راهبردی و تاکتیکی مصر به نفع محور روسی در جنگ، معافیت از حمایت های مالی ایالات متحده، تسری تحریم ها به قاهره و توقف کمک های اقتصادی و بویژه نظامی را در بر خواهد داشت. هم اینک حمایت آمریکا از عادی سازی روابط شورای همکاری خلیج فارس بویژه سعودی با رژیم صهیونیستی بر پایه نیاز بن سلمان برای گذار از شرایط انتقال قدرت سیاسی، زمینههای پیشینه سازی بحران سوئز را نوید می دهد. انتقال جزایر تیران و صنافیر از حاکمیت مصر به سعودی طرفند صهیونیستها برای افزایش ثقل هاب انرژی از بنادر ایلات، حیفا و عسقلان است که بی تردید ناظر بر کاستن از اهمیت کانال سوئز میباشد.
جنگ اوکراین تشدید بی ثباتی در حوزه پیرامونی مصر و دشواری در گزینههای سیاست خارجی این کشور را دامن زده است. مثلا بازخورد جنگ اوکراین در سوریه میتواند به بحران روسیه و رژیم صهیونیستی بدل شود و حال آنکه سیاست سنتی مصر هموراه حمایت از رویکرد سوسیالیستی در منطقه شامات و پیروی از سیاست فدراسیون روسیه بوده است. در صورت بروز بی ثباتی در شامات، تداوم سیاست های مصر در این منطقه میتواند دچار چالش جدی شود.
در لیبی نیز وضعیت مشابهی حاکم است. چرا که سیاست قاهره در بحران لیبی حمایت همگرا با روسیه از ارتش ملی حفتر است. حال آنکه سیاست غرب و ایالات متحده در مقابل حمایت از شورای ملی است. لذا بازخورد جنگ اوکراین در لیبی اگر به افول قدرت ارتش ملی بینجامد، چه بسا سرریز تبعات امنیتی آن به درون مصر و کاهش نفوذ قاهره در طرابلس و نهایتا تسری نیات شورای ملی لیبی در آینده سیاسی این کشور به میادین التحریر مصر هم تسری یابد. وضعیت سودان نیز بهتر از لیبی نخواهد بود و هرگونه پیامدی در این کشور نه تنها وحدت رویه در دفاع از حق آبه نیل و سد النهضه را متأثر می سازد، بلکه حوزه پیرامونی مصر را بر حسب نفوذ فزونتر رژیم صهیونیستی و غرب (دو چهارم از مرزهای مصر با سودان و لیبی) ملتهب تر می سازد.
اینکه تا چه میزان سیاست های شبه بی طرفی مصر و مشابه آن در خاورمیانه میتواند دوام داشته باشد، به نظر اینجانب به محدوده زمانی، شدت و جغرافیای درگیر در جنگ بر میگردد. اگر فرآیند منازعه به میز دیپلکاتیک کشیده شود، چنین سیاست هایی میتوانند حیات داشته باشند. اما اگر دایره شمول جنگ از مناطق جنوب شرقی تا محدوده شمال شرقی، یعنی نوار قوسی شکل کریمه در جنوب، ماریوپل در جنوب شرقی، لوهانسک و دونتسک در شرق و بلاروس در شمال به عمق سرزمینهای اوکراین یعنی کیف و غرب آن تسری یابد، خود بخود مفهوم تداوم جنگ تداعی میشود و این به دو معنا است:
اول: تلاش غرب برای تداوم سیاست گسترش ناتو به شرق و دوم: مخاطرات ناشی از ورود سلاح استراتژیک به حیطه جنگ؛ که در هر دو صورت گستردگی و وسعت جغرافیا و زمانبر شدن جنگ را به دنبال دارد. تردیدی نیست که با چنین فرضی نتیجه بازی با کارت های دوبل تا حد زیادی متکی بر بخت و مهارت بازیگر خواهد بود.
پرسش: تاثیر جنگ اوکراین بر مسئله فلسطین
پاسخ: به نظر اینجانب مردم فلسطین و بویژه مقاومت تا کنون سه منفعت اساسی از بحران حال حاضر اوکراین برده است:
یکم: طرف شدن رژیم صهیونیستی در این جنگ به نفع کیف و بروز تنش در روابط آن با روسیه وضعیت دوران جنگ سرد را تا حدود زیادی برای منازعه فلسطینی- اسرائیلی تداعی کرده است و فلسطینیان احساس میکنند تداوم این وضعیت میتواند پشتوانه قدرتی در میدان را برای آنان رقم بزند. تا حدودی، حتی میتوان اذعان کرد که جرأت و جسارت های فلسطینیان از آغاز جنگ اوکراین، بدلیل ورود فرسایشی صهیونیست ها به درون این باتلاق و گسترش بحران سیاسی داخلی رژیم، بیشتر از گذشته شده است. البته نباید فراموش کرد که ورود تسلیحات انفرادی غیر معمول غربی در جنگ اوکراین از جمله دوش پرتابهای استینگر و جاولین (ضد تانک)، همانگونه که کورنت معادلات جنگ 33 روزه را برهم زد و شگفتی صهیونیست ها را برانگیخت، حال غنیمت این جنگ افزارها نیز خواهد توانست معادلات منازعه مقاومت و اشغالگران را مجددا برهم بزند.
دوم: تردید نیست که گسترش دامنه جنگ اوکراین، ایالات متحده را هم در گیرتر خواهد ساخت. حال اگر مسأله دریای چین جنوبی و منازعه چین و تایوان را هم بدان بیفزائیم، در آن صورت پیامد ثقل این دو بحران، آمریکا را از حمایت رژیم صهیونیستی دور خواهد ساخت. دقیقا مشابه وضعیت ترومن در بحران ویتنام با ضرورت اتخاذ سیاست پرکردن خلأ ناشی از خروج بریتانیا از خلیج فارس میباشد. البته با این تفاوت که اینبار چهار اصل حمایتی دکترین ترومن، بدلیل وضعیت رکود اقتصاد ایالات متحده، دیگر توان کمک به صهیونیست ها را نخواهد داشت. تلاش بایدن برای وادار ساختن عربستان سعودی به پیوستن به روند صلح آبراهام مؤید همین موضوع است.
اگر این مفروض درست باشد وضع اسرائیل برای ورود به هر گونه جنگی در آینده دردناک خواهد بود، چرا که نه تنها پشتوانه حمایتی آمریکا را بدنبال نخواهد داشت، چه بسا با ورود حمایت گونه روسها در محور مقاومت معادلات به نفع فلسطین سریعتر و با هزینه بمراتب کمتر از گذشته رقم بخورد. این وضعیت برای صهیونیست ها یعنی بازی با آتش مشتعل از درون و بیرون.
از طرف دیگر ورود صهیونیست ها به بحرانهایی همچون شرق اروپا و قفقاز، شمال عراق از یکسو و حوزه پیرامونی ایران آسیب پذیری آنان را در خارج بشدت مضاعف ساخته است و همین امر میتواند به افول ارتش صهیونیستی بینجامد.
سوم: جهان با تدوام جنگ اوکراین و ورود غرب، بویژه ایالات متحده در سیاست های حقوق بشری با استانداردهای دوگانه، در این منازعه سکوت نخواهد کرد. ورود نهادهای حقوقی بین المللی به پروندههایی مانند ترور خبرنگار فلسطینی (شیرین ابوعاقله) و مشابه آن نمونههای از این تغییر رویکرد میتواند باشد. حال اگر دنیای اسلام هوشیارانه عمل کند و حقوقدانان آزاده جهان فعالتر از گذشته وارد صحنه شوند، یقینا ملت فلسطین میتواند از جایگاه نهادهای بینالمللی نسبت به استیفای حقوق اساسی خود اقدام کند.
به طور خلاصه، پیامد وضعیت بحرانهای شرق اروپا، در مقوله نزاع با صهیونیستها، همین بس که مقاومت اسلامی را قادر ساخته برای نخستین بار از پوسته و حیطه نزاع نظامی صرف با اشغالگران خارج شود و با توفیق در برقراری توازن وحشت، به حوزههای فلات قاره (از حیث دست یابی به انرژیهای فسیلی) و به طور کلی ابعاد مختلف اقتصاد و سیاست منطقه ای ورود کند و این به معنا و مفهوم بروز متغیرهای جدید در منازعات یک سویه نزدیک به یک قرن منطقه با صهیونیست ها میباشد.
مجتبی فردوسی پور، مدیر گروه مطالعاتی غرب آسیا
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)