تردیدی نیست که رژیم جنایتکار و نژادپرست صهیونیسم با وجود سابقه طولانی نزدیک به یک قرن در اعمال شنیع ترین رویههای ضدانسانی و ضد حقوق بشری به ویژه علیه ملت مظلوم فلسطین، هیچگاه دنباله رو روابط مسالمت آمیز با ملت های جهان عرب نبوده و نخواهد بود. از اینرو شناخت رویههای دشمن صهیونیستی برای ملل عرب و مسلمان به ویژه مقاومت اسلامی ضد صهیونیستی در داخل و خارج فلسطین بسیار حائز اهمیت است. تحلیل و آگاهی دقیق از اهداف و نیات شوم رژیم صهیونیستی مانع برخورد احساسی و عاطفی در قبال رویکرد این رژیم از راهبرد عادی سازی روابط و استیلا بر جان و مال و جوامع عربی و اسلامی میگردد.
رژیم نژادپرستی صهیونیستی همواره اهداف شوم و نیات پلیدی را علیه ملت های مسلمان منطقه خاورمیانه دنبال کرده است. این امر بررسی اهداف مترتب بر رویکرد اخیر این رژیم برای پیشبرد راهبرد عادی سازی روابط با دولت های عربی را ضروری می نماید که این نوشتار به آن میپردازد.
- افول هژمونی ایالات متحده آمریکا خواه ناشی از انزوای این کشور باشد و خواه ناشی از ظهور جهان چند قطبی، حقیقتی انکار ناپذیر را با آغاز و پایان دوره ترامپیست بر جای نهاده است. حدوث متغیر مزبور در نظام بین الملل از یک سو و راهبرد آمریکا مبنی بر انتقال تمرکز از خاورمیانه و خلیج فارس به شرق آسیا با هدف مهار توان رو به رشد چین در دو حوزه نظامی و اقتصادی از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی را برای عهده داری نیابت ژاندارمی منطقه بیش از پیش اغوا کرده است.
- گر چه ایالات متحده آمریکا پس از بریتانیا در حفظ امنیت رژیم صهیونیستی همواره خود را متعهد می داند، لکن این تعهد با توجه به پارادوکس رفتاری رژیم اسرائیل در قبال جامعه بین المللی به ویژه عدم پذیرش حق حاکمیت فلسطین و تشدید جنایات علیه فلسطینیان از شدت و ضعف برخوردار بوده است تا جایی که رژیم اسرائیل پس از آخرین جنگ بیرونی خود در سال 2006 میلادی در جنوب لبنان، در چهار جنگ داخلی در باریکه غزه تن به شکست داده و خود را در محدوده سرزمینهای اشغالی محصور کرده است. از این رو، برای فرار رو به جلو با دست یازیدن به روند عادی سازی روابط با کشورهای عربی سعی در خارج کردن مساله فلسطین از اولویت دستور کار حاکمیت های عربی و اسلامی دارد.
- ولادت این غده سرطانی به دست استعمار پیر بریتانیا از ابتدای تاسیس در 1948 میلادی همواره با اشغالگری، نژادپرستی، جرم و جنایت و کودک کشی همراه بوده است. از این رو با گذشت 72 سال از پدیداری این غده سرطانی، خرد جمعی جهان اسلام و عرب همواره از این رژیم به عنوان پدیده ای شوم، زشت و پلید یاد میکند. بی تردید یکی از اهداف رژیم صهیونیستی از عادی سازی روابط، تغییر تصویر کریه خود از اشغالگری و نژادپرستی به رژیم مسالمت جو و صلح طلب میباشد. موضوعی که با وجود گذشت دهههای متمادی از توافقات کمپ دیوید و وادی عربه، هیچ گاه از اذهان ملت های آزاده و صهیونیست ستیز مصر و اردنهاشمی زدوده نگردیده است.
- تردیدی نیست که رژیم اسرائیل غاصب از کمترین نمادها و ماهیت حاکمیتی متعارف در عرف بینالملل برخوردار نبوده و بیش از آن که به واحد سیاسی شبیه باشد به یک کانتون نظامیشباهت دارد. اردوگاهی با شرایط حیات نظامی، امنیتی و کوچ اجباری یهودیان اقصی نقاط دنیا به سرزمینهای اشغالی و محصور در برج و باروهای نظامی و گنبدهای آهنین پدافندی و سردمداران جنگ سالار، نماد حقیقی این رژیم اشغالگر و جنایت کار است. حال اینها برای تغییر چهره زشت خود، با تحریف تاریخ و دست آویز قرار دادن خرافههای آیینی همچون ملت برگزیده خداوند و شعار سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین و فریب و نیرنگ توراتی ارتباط یهود به فلسطین، برآمده اند.
- رویه عادی سازی روابط، رژیم صهیونیستی را بر آن می دارد تا فرهنگ جرم و جنایت در سایه اشغالگری و نژادپرستی خود را به فرهنگ زندگی مسالمت امیز و فرهنگ حاکمیت مردم سالار، متمدن و دارای فناوریهای مدرن روز معرفی نماید و بدین سان ضمن شستشوی اذهان نسل های آینده منطقه، آیین و کیان خویش را به عنوان منجی و مقتدای رشد و تعالی آنان قلمداد کند.
- اما خطرناک تر از همه اهداف گفته شده، راهبرد توسعه طلبانه رژیم غاصب اسرائیل است که ایده خویش را از بن گوریون گرفته تا شارون و بنیامین نتانیاهو در استثمار حاکمیت های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از نیل تا فرات قرار دادهاند.
به عنوان شاهد مثال لازم است به یادداشت نویسنده یهودی و مخالف توسعه طلبیهای صهیونیسم لامنون کابلیوک در نشریه فرانسوی (سال 1982 میلادی) که ترجمه آن نیز در مجله "الهدی" مراکش منتشر شده اشارهای داشته باشیم که مولفههای سه گانه راهبردی رژیم اسرائیل را چنین بر میشمارد:
- توسعه طلبی از مغرب تا پاکستان؛
- بهره گیری از تنوع دینی، طایفه ای، قومیتی و نژادی خاورمیانه با هدف تشدید جنگ های خانمان سوز؛
- بهره گیری از جنگ های داخلی و بین الدولی در خاورمیانه با هدف تجزیه کشورها به واحدهای سیاسی ضعیف و تحت سلطه.
نتیجه گیری
- مساله فلسطین و به ویژه مسجد الاقصی جزو آموزهها و اعتقادات دینی مسلمانان است و هر گونه خیانتی در این خصوص، خیانت به اصول دین مبین اسلام یعنی توحید، نبوت و آموزههای کتاب آسمانی قرآن کریم میباشد.
- تجربه تاریخی ملت های مصر و اردنهاشمی ثابت کرده است که توافقات مکتوب با عناوین عادی سازی روابط، جز سند نوشتههای حاکمیتی بی اعتبار چیز دیگری نیست و هیچ گاه مورد پذیرش ملت های آنها قرار نگرفته است.
مجتبی فردوسی پور، کارشناس ارشد مطالعات غرب آسیا و شمال آفریقا
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)