بنا بر توافق بنیامین نتانیاهو و بنی گانتز برای تشکیل دولت ائتلافی، مقرر شده بود که در تاریخ 11 تیر ماه 1399 طرح غیرقانونی الحاق کرانه باختری و منطقه اغوار اردن (مطابق طرح معامله قرن) اجرایی شود، اما این طرح اشغالگری در راستای تداوم سیاستهای اشغالگرایانه رژیم صهیونیستی در تاریخ مقرر اتفاق نیفتاد. از جمله دلایلی که در شکست طرح مزبور میتوان نام برد، عبارتند از:
اتحاد و نزدیکی گروههای فلسطینی، ترس از واکنش گروههای مقاومت، پاندومیکووید 19، وضعیت بحرانی آمریکا و ترامپ، ملاحظات امنیتی سرزمینهای اشغالی، رویکرد معارضانه اتحادیه اروپایی، نادیده گرفتن نگرانیهای اردن، اختلاف در رویکردهای کاخ سفید به ویژه تیم دونالد ترامپ، اختلاف در هیئت حاکمه رژیم صهیونیستی و بالاخره، ترس از به خطر افتادن اجماع ایران هراسی.
به منظور بررسی ابعاد مختلف موضوع و پیامدهای آن لازم است ابعاد و زوایای مختلف مورد بررسی و مداقه قرار گیرد:
1-سابقه موضوع
سابقه این موضوع به "طرح الون" برمیگردد؛ سرلشگر ایگال الون معاون نخست وزیر و وزیر خارجه دولت اسحاق رابین، اندکی پس از جنگ 1967 میلادی، طرح خود را براساس انضمام غور اردن که از نهر اردن در دره شرقی تا ارتفاعات کرانه باختری و همچنین شرق قدس و جنوب بیت لحم را در بر میگیرد، مطرح کرد. پس از الون، اسحاق رابین نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی نیز در روند سازش در دهه 90 میلادی اعلام کرد، مرزهای کیان اسرائیل در وادی اردن قرار دارد؛ لذا رژیم صهیونیستی همواره بر این اعتقاد بوده است که این منطقه راهبردی به عنوان مانع امنیتی در مقابل مرزهای شرقی عمل میکند. بر همین اساس بنیامین نتانیاهو نخست وزیر کنونی این رژیم نیز در سپتامبر 2019 میلادی، عزم دولت خود برای الحاق غور (دره) اردن و مناطق شمالی بحرالمیت در صورت پیروزی در انتخابات کنست اعلام کرد. وی همچنین معتقد است که سیطره بر اغوار اردن مانع متحول شدن کرانه باختری در انضمام به باریکه غزه میشود. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا نیز با رونمایی از طرح معامله قرن خود در ژانویه 2020 میلادی، عملاً نیات دیرینه صهیونیستها را برای الحاق شهرکهای اشغالی که شامل 31 شهرک در منطقه جیم از طرح تقسیم مناطق سهگانه کرانه باختری میشود، مهر تایید زد.
2- موقعیت جغرافیایی و اهمیت راهبردی
امتداد منطقه اغوار در شمال بحر المیت به مساحت 2400 کیلومتر مربع به موازات مرزهای اردن و تقریباً 30 درصد از مساحت کرانه باختری را شامل میشود. اهمیت این منطقه به دلیل برخورداری از آب و هوای گرمسیری و زمینهای حاصلخیز، حکم سبد غذایی فلسطینیان را دارد و اساساً دولت مستقل فلسطین بدون منطقه غور هویتی نخواهد داشت. این منطقه از استعداد کشاورزی، تولید انرژی، وجود معادن پتاس، فسفات و جاذبههای بسیار گردشگری برخوردار است. جمعیت قابل توجه فلسطینی ساکن این منطقه، امروزه با اشغال 85 درصدی رژیم صهیونیستی و ایجاد 90 پایگاه نظامی و امنیتی، عملاً مانع بهرهبرداری فلسطینیان از این منطقه شدهاند.
منطقه اغوار برای اردن نیز علاوه بر آنکه نمایانگر امتزاج تمدنی به ویژه مصالح مشترک دو ملت اردن و فلسطین است، حائز اهمیت بسیار سیاسی، امنیتی و انسانی است و در صورت اشغال کامل آن، منافع حیاتی اردن را در این منطقه مورد تهدید جدی قرار میدهد. این منطقه تا قبل از جنگ 1967 میلادی، تحت حاکمیت کامل اردن بوده است. از اینرو در صورت اشغال کامل آن، توافقنامه وادی عرب میان اردن و رژیم صهیونیستی را از بین خواهد برد و از همه مهمتر اینکه در صورت اشغالگری صهیونیستها بر این منطقه، زمینه دست اندازیهای بیشتر صهیونیستها بر سرزمینها و دولتهای عربی دیگر را هم فراهم خواهد ساخت.
3- احتمالات الحاق
درست است که بنیامین نتانیاهو با وعده برد انتخابات کنست موضوع الحاق را اعلام کرده است، اما این وعدهها با سه رویکرد قابل بررسی است.
الف) خوی اشغالگری صهیونیستها که با ایدههای آئینی منبعث از تورات و بن گورین مؤسس رژیم صهیونیستی است، این ایدهها نه تنها به کل کرانه باختری و غرب رود اردن، بلکه به نواحی شرقی نهر اردن نیز چشمداشت دارد. بر همین اساس، رژیم صهیونیستی با زیر پا نهادن تمام قطعنامههای شورای امنیت و نهاد مجمع عمومیبدون هیچ مانعی به احداث 700 شهرک در کرانه باختری و 200 شهرک در قدس شرقی اقدام کرده است. هم اینک نیز با طرح یکجانبه امنیتی ایالات متحده آمریکا با عنوان طرح معامله قرن درصدد اجرایی کردن این ایده است و برای مشروعیتبخشی آن نیز براساس مصوبه کنست و تأیید آمریکا بدون ارجاع موضوع به نهاد بین المللی بنای اقدام دارد.
ب) تمام هدف نتانیاهو تبدیل شدن به نخست وزیر ربع قرن در دولت اسرائیل غاصب است و این موضوع با وعدههای تداوم اشغالگری بر مبنای رویههای راست افراطگرایی رژیم صهیونیستی در تضمین امنیت دولت واحد یهود، همراه میباشد. از سوی دیگر نتانیاهو باید به هر وسیله ممکن از شر پروندههای کلان فساد خود و خانواده خویش رهایی یابد و این رویه بدون برخورداری از مصونیتهای سیاسی ممکن نیست. از اینرو نتایاهو با وجود به دست نیاوردن اکثریت آراء در سومین مرحله تجدید انتخابات کنست، اینبار برای حفظ موقعیت خود حاضر شد بر سر دولت موقت و گذار 36 ماهه، فقط با احراز نیمی از این مدت به عنوان نخستوزیر و حتی تقسیم پست های مسئولیتی کابینه، با رقیب خود، بنی گانتز در حزب آبی و سفید توافق کند، اما تردیدی نیست که وی برای عبور از این مرحله و رسیدن به وضعیت تثبیت موقعیت سیاسی خود به هر حربهای به ویژه الحاق تمام شهرک های جدید الاحداث مخصوصاً در منطقه اعزاز تا قبل از پایان یافتن ریاست جمهوری دونالد ترامپ اقدام ورزد.
ج) طرح معامله قرن به عنوان ایدهای تماماً آمریکایی– صهیونیستی و صرفاً با هدف تضمین امنیت رژیم صهیونیستی است. یکی از اهداف اساسی این طرح، اجرای یکسویه الحاق شهرکهای صهیونیستی در منطقه جیم از توافق اسلو و قدس شرقی است، به گونهای که در این طرح، برای نظارت نهاد بینالمللی چه شورای امنیت و چه مجمع عمومی سازمان ملل متحد، هیچ وقعی ننهاده و حتی با اجرای آن، تمام قطعنامههای سازمان ملل متحد کأن لم یکن تلقی میشود. در این صورت رژیم صهیونیستی با اشغال کرانه شرقی رود اردن و بحر المیت برای عبور فلسطینیان به خاک اردن، فقط معبر تحت نظارت امنیتی خود را ایجاد خواهد کرد.
4- اختلافات و واکنشها در روند اجرایی طرح الحاق
الف) اختلاف در رژیم صهیونیستی؛ طول موج اختلافات در رژیم صهیونیستی میان دو طیف مطالبهگر الحاق بر پایه کف و سقف الحاق میباشد، به ویژه آنکه نتانیاهو، نیات خود از طرح و جزئیات برنامه الحاق را مخفی نگه داشته است و از اطلاع رسانی آن به شدت جلوگیری میکند.
ب) اختلافات در آمریکا؛ در حیطه مدیریتی کاخ سفید آمریکا دو گروه مجری طرح معامله قرن میباشند. یکم؛ گروهی که دیوید فریدمن سفیر واشنگتن در تلاویو مدیریت آن را بر عهده دارد و دوم گروهی که جراد کوشنر داماد ترامپ مسئول آن میباشد، البته هر دو گروه به ترامپ نزدیکند، اما گروه اول به تفکرات راست افراطگر در اسرائیل نزدیکترند و معتقدند که هم اکنون باید طرح الحاق یکجانبه صورت گیرد. گروه دوم که با تفکرات بنی گانتز رئیس حزب آبی و سفید همخوانی دارد، معتقد است که طرح الحاق باید با هماهنگی دو طرف فلسطینی و اردنی و مشورت با هم پیمانان آمریکا در منطقه صورت پذیرد.
از اینرو واشنگتن بدون التزام به طرح زمانبندی رژیم اسرائیل در طرح الحاق، چشم به مشارکت اجباری خودگردانی فلسطین در طرح معامله قرن بسته است که در صورت استنکاف از آن، دست رژیم اسرائیل را در اجرای یکجانبه طرح باز بگذارد. با همه این اوصاف، نمیتوان تحفظ واشنگتن را بر مسئله الحاق به دلیل نگرانی از بروز بحرانهای سیاسی در اردن و فلسطین از یک سو و فروپاشی خودگردانی فلسطینی و به دنبال آن بروز بحرانهای منطقهای از سوی دیگر نادیده گرفت.
ج) واکنش اروپا؛ اتحادیه اروپایی با وجود هم پیمانی با رژیم اسرائیل به ویژه در روندهای سازمان ملل متحد، اما از طرح یکجانبه الحاق نگران است. در این میان آلمان با وجود عهدهداری ریاست دورهای اتحادیه و شورای امنیت سازمان ملل با وجود ابراز نگرانی خود از اجرای یکجانبه طرح الحاق، لکن در فشار الزام به موازین بین المللی از یکسو و وفاداری تاریخی به رژیم اسرائیل از سوی دیگر قرار دارد و این امر سبب شده تا آلمان به سیاست القای هدفمند فشار بر رژیم اسرائیل برای تأخیر انداختن طرح الحاق روی آورد. سایر کشورهای اتحادیه نیز تلاشهایی را با هدف طراحی مجازاتهایی علیه رژیم اسرائیل از قبیل منع این رژیم در توافقات همکاری به ویژه همکاریهای علمی و دانشگاه و تحریم زیر بخشهایی از مناسبات دوجانبه آغاز کردهاند.
د) واکنش روسیه؛ روسیه هر چند با طرح معامله قرن مخالفت کرد و آن را ناقض قطعنامههای بینالمللی روند سازش برشمرد. لکن در جریان روند طرح الحاق سیاست هوشمندانه در ردیف همپیمانان رژیم صهیونیستی را القاء کرد. از اینرو روسیه با ابراز نگرانی اقدام یکجانبه رژیم اسرائیل در الحاق کرانه باختری را مخالف موازین بین المللی دانست.
ر) رویکرد عربی و اسلامی؛ به طور کلی رویکرد مزبور طرح الحاق را رد میکند، از اینرو بر پایه خروجی نشست اخیر وزرای خارجه سازمان همکاریهای اسلامی اعلام گردید که با هر گونه سیاست یکجانبه رژیم اسرائیل که به تغییر دموگرافی جمعیتی، جغرافیایی و قانون اراضی فلسطینی بینجامد، مخالف بوده و آن را رد میکنند.
نتیجه گیری:
- اجرای هر میزان از طرح الحاق به مفهوم کوچ اجباری فلسطینیان و پشت پازدن به توافقات روند سازش و در نهایت بیاعتباری دولت مستقل فلسطینی است.
- با وجود توقف اجرای طرح پیشبینی دو سناریوی تأخیر تا مرحله انتخابات آمریکا و یا الحاق مناطق سه گانه بدون اغوار اردنی دور از انتظار نمیباشد.
در هر دو صورت پدیداری انتفاضه ملت فلسطین و اقدام هماهنگ مقاومت اسلامیبا آن امر محتومی خواهد بود.
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)