روابط افغانستان با پاکستان، تاریخچه ‏ای از سوء‏ظن و تنش

۸ تیر ۱۳۹۹
مشاهده ۱۸۶۴۲

از زمان تأسیس کشور مستقل پاکستان در سال 1947 تاکنون، مناسبات دوجانبه افغانستان با پاکستان همواره دستخوش فراز و نشیب عمدتاً ناشی‏ از اختلاف مرزی به‏ جامانده از دورۀ استعمار بریتانیا بوده است. محمد یعقوب ‏خان امیر افغانستان در ماه مه  سال 1879 و در خاتمه دومین جنگ افغانستان- بریتانیا  به موجب توافق «گندمک» ناگزیر از واگذار کردن بخش ‏های بزرگی از بلوچستان فعلی پاکستان به حکومت بریتانیایی هند شد. همچنین عبدالرحمان ‏خان، دیگر حاکم افغانستان تحت فشار بریتانیا در سال 1893 با گردن نهادن به عهدنامه تحمیلی تعیین حوزه‏ های نفوذ هند بریتانیا و افغانستان، خط مرزی موسوم به «دیوراند» را که به طول 2440 کیلومتر از مرز مشترک افغانستان با چین در منطقه واخان آغاز شده و به نقطه مرزی مشترک افغانستان- ایران – هند بریتانیا در غرب خاتمه می ‏یافت، پذیرفت. این خط مقسم حوزه ‏های نفوذ متعاقباً از ماهیت مرز بین ‏المللی برخوردار شده و عملاً منطقه بزرگ پشتون ‏نشین موسوم به «پشتونستان» را بین افغانستان و هند بریتانیا تقسیم کرد. تلاش‏های پراکنده و مقطعی افغان‏ها برای بازیابی قلمرو ازدست ‏رفته، به دلیل برتری نظامی و سیاسی بریتانیا و حیاتی بودن حفظ وضعیت موجود افغانستان به عنوان منطقه ‏ای حائل و مانع از اشاعۀ نفوذ روسیه تزاری به مستعمرۀ ارزشمند بریتانیا حاصلی در برنداشت.

حکومت افغانستان با هدف بهره ‏جستن از فرصت خلأ حضور قدرتمند بریتانیا و ضعف کشور جدیدالتأسیس پاکستان مجدانه اختلاف مرزی به‏ جامانده از دوران استعمار و بی ‏اعتبار و تحمیلی بودن خط مرزی دیوراند را مطرح ساخت و خواستار مذاکره با پاکستان به ‏منظور تعیین حدود مرزی جدید شد. اختلاف پاکستان با هند، درخصوص کشمیر در بدو استقلال دو کشور و همراهی و همسویی قبایل پشتون با کشور مسلمان پاکستان و بسیج و اعزام جنگجویان قبایلی برای باز پس‏ گیری کشمیر از هند که با ابراز تمایل رؤسای قبایل به باقی ماندن در قلمرو کشور پاکستان و عدم الحاق به افغانستان همراه بود، پاکستان را در موقعیت برتر در اختلاف ارضی و مرزی با افغانستان قرار داد و رد صریح درخواست افغانستان و تأکید پاکستان بر رسمیت بین ‏المللی خط مرزی دیوراند زمینه‏ ساز دورانی از روابط پرتنش بین دو کشور شد. در فرایند رأی‏ گیری برای پذیرش عضویت پاکستان در سازمان ملل متحد، افغانستان تنها کشور مخالف با این عضویت بود؛ هرچند که متعاقباً هیئت نمایندگی افغانستان ضمن پس گرفتن رأی منفی خود، اعلام داشت بدون کسب دستور از کابل مبادرت به مخالفت با قطعنامه کرده بوده است. در تحولی مهم و تاریخی، مجلس افغانستان در ماه ژوئیه سال 1949 برای اولین بار نفی و رد یک ‏جانبه خط مرزی دیوراند از عهدنامه‏ های منعقده با بریتانیا را تصویب کرد و تعارض رسمی‌با پاکستان وارد مرحله ‏ای تازه شد.

ازسوی‏ دیگر برخورد مقامات پاکستانی با برخی رهبران پشتون‏ تبار مخالف استقلال پاکستان و خط دیوراند، منجربه کشته‏ شدن تعدادی از فعالین پشتون و بازداشت رهبران ایشان در خلال سال‏های 1950 و 1951 تشدید حملات لفظی دولت افغاتستان و ایراد اتهام بدرفتاری پاکستان با قوم پشتون  را در پی داشت. دولت پاکستان نیز متقابلاً حملات رسمی و رسانه ‏ای را متوجه کابل ساخته و به استفاده از اهرم فشار اقتصادی قطع ترانزیت بنزین و گازوئیل وارداتی افغانستان متوسل شد که همین موضوع زمینه‏ ساز نزدیکی افغانستان به اتحاد جماهیر شوروی و انعقاد قرارداد ترانزیت و واردات سوخت  و صادرات کالا و توسعه نفوذ مسکو در افغانستان شد. سایر اقدامات تلافی ‏جویانه، نظیر حمایت و پناه دادن به مخالفان طرف مقابل و گاهاً درگیری‏ های پراکنده نظامی‌به ‏موازات تحرکات سیاسی و ایراد اتهامات در دستور کار مقامات دو کشور قرار گرفت و دامنۀ سوء‏ظن ‏ها و اختلافات را گسترده‏ تر ساخت. در سال 1952 دولت افغانستان جدای از خواسته مذاکره با هدف اصلاح  خط مرزی مشترک، ادعای ارضی بر کل استان بلوچستان پاکستان را مطرح کرد و با اشاره به استان ‏های سرحد شمال غربی و بلوچستان پاکستان به عنوان پشتونستان‏ های شمالی و جنوبی و عملاً خواستار جدا شدن قریب‏به 60 درصد از قلمرو پاکستان و انضمام  آن به افغانستان شد.

تصمیم ماه مارس سال 1955 دولت پاکستان دایر بر ادغام استان‏های چهارگانه غربی در قالب واحد حکومتی منفرد «پاکستان غربی» ازسوی دولت افغانستان به اقدامی جهت هرچه بیشتر تحت فشار قرار دادن اقلیت پشتون تعبیر شد و تعرض افغان‏ها به سفارت و کنسولگری پاکستان در کابل و جلال ‏آباد را در پی داشت. پاکستانی‏ ها نیز با حمله به کنسولگری افغانستان در پیشاور و اعلام تعطیلی کنسولگری‏ های افغانستان و پاکستان در هر دو کشور و کاهش سطح روابط دیپلماتیک این اقدامات افغان‏ها را تلافی کردند. به ‏رغم عادی‏ سازی روابط دیپلماتیک دو کشور در سال 1957 بحران در روابط دوجانبه  پابرجا ماند و سیاست مارشال ایوب‏ خان رئیس‏ جمهور جدید پاکستان برای اشاعۀ نفوذ و کنترل بیشتر بر مناطق قبایلی ازیک ‏سو و تلاش داودخان نخست‏ وزیر افغانستان برای اقدامی مشابه در مناطق پشتون‏ نشین افغانستان بر پیچیدگی اوضاع افزود. شکست مذاکرات ایوب ‏خان با وزیر امور خارجه افغانستان در ماه ژانویه  سال 1960 بار دیگر روابط دو کشور را متشنج ساخت؛ به نحوی که وزیر خارجه افغانستان صراحتاً پاکستان را دولتی «استعمارگر» خواند.  هم‏زمان دو کشور نیروهای نظامی خود را در دو سوی مرز تقویت کردند و شدیدترین درگیری‏ های نظامی‌ بین شبه‏ نظامیان نیابتی پاکستان و افغانستان در منطقه پشتون‏ نشین «باجور» به مرگ صدها نفر شبه‏ نظامی انجامید. در ماه آگوست 1961 دولت پاکستان در اعتراض به اذیت و آزار دیپلمات‏ های خود در کابل و محدودیت ‏های اعمال ‏شده ازسوی دولت افغانستان روابط سیاسی با افغانستان را قطع کرد و تلاش کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی و ابتکار عمل کندی رئیس‏ جمهور وقت آمریکا برای میانجی گری بین افغانستان و پاکستان و احیای روابط سیاسی دو کشور نتیجه ‏ای در بر نداشت.

با پذیرش پیشنهاد میانجی گری شاه ایران ازسوی پاکستان و افغانستان و سفر وی به کابل و رولپندی در سال 1962 تماس ‏های مقامات دو کشور به منظور کاهش تنش آغاز شد و در ماه مارس 1963هیئت‏ های افغانی و پاکستانی پس از دیدار و مذاکره در تهران پیرامون از سرگیری روابط سیاسی و بازگشایی مرزهای مشترک توافق کردند. در خلال جنگ‏های سال 1965 و 1971 هند با پاکستان محمدظاهر شاه با وجود مفتوح بودن پرونده اختلاف مرزی به رهبران پاکستان اطمینان داد کشورش از این موقعیت بهره ‏جویی نکرده و به اقدام نظامی علیه پاکستان متوسل نخواهد شد.

 در پی بازگشت داودخان به قدرت در کسوت رئیس‏ جمهور در سال 1973 و طرح  مجدد مسئله پشتونستان هم‏زمان با برچیده ‏شدن دولت‏ های ایالتی منتخب استان‏ های سرحد شمال غربی و بلوچستان پاکستان توسط ذوالفقار علی بوتو و سرکوب شورشیان بلوچ بار دیگر روابط دو کشور دچار تشنج  شد و دوره سه ساله ‏ای از حملات لفظی و درگیری‏ های محدود نظامی و انسداد مرزها آغاز شد. دیدار و مذاکره سال 1976 بوتو و داود  فصل نوینی در روابط دوجانبه کابل – اسلام‏ آباد ایجاد کرد و با فروکش کردن نسبی تعارضات، جوی نسبتاً آرام بر فضای روابط دو کشور حاکم شد.

 

در ماه آوریل سال 1978 عناصر چپ‏گرا دولت داود را سرنگون کردند و نورمحمد ترکی رئیس ‏جمهور جدید و رهبر حزب خلق افغانستان علی ‏الظاهر با هدف انحراف افکار عمومی از ماهیت کمونیستی حکومت، پیگیری موضوع پشتونستان را اولویت نخست برنامه‏ های دولت خویش اعلام داشت. هیئت نمایندگی افغانستان در اجلاس جنبش عدم تعهد در هاوانا مسئله پشتونستان را مطرح ساخت و از آنچه که تعدیات پاکستان به قوم پشتون و تحرکات و تجاوزات نظامی اسلام‏ آباد تلقی می‏کرد، گلایه کرد.

در پی گسترش مخالفت‏ های داخلی با کودتای کمونیستی و ورود نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان برای حمایت از حاکمیت کمونیستی کابل و سرازیرشدن آوارگان افغانی به کشورهای همسایه، پاکستان به مجرای اصلی کمک غرب به گروه ‏های متعدد عمدتاً پشتون جهادی تبدیل شد و استان سرحد شمال غربی، به ‏طورعام و شهر پیشاور به ‏طورخاص کانون حضور و فعالیت سیاسی و نظامی احزاب هفتگانه مجاهدین افغانی شد. پاکستان در کنار بهره‏ مندی از توجه و کمک‏ های غرب حاصل  از همراهی و همسویی علیه حاکمیت کمونیستی کابل و مداخله نظامی‌شوروی در افغانستان دچار صدمات شدید امنیتی و اجتماعی ناشی از درگیری تمام ‏عیار و غیررسمی ‌با افغانستان شد. نابسامانی ‏های محصول حضور چند میلیون آواره افغانی و تشدید فعالیت باندهای قدرتمند تولید و توزیع مواد مخدر و وفور سلاح‏ های غیرمجاز و جاری‏ شدن فرهنگ موسوم به «کلاشینکوف» و خصوصاً درگیری‏ های خونین پشتون‏ ها با اقوام مهاجر و سندی، ازجمله این صدمات با آثار درازمدت بود. اینک دولت افغانستان به پشتگرمی حمایت اتحاد جماهیر شوروی مانعی برای مقابله با آنچه که مداخلات پاکستان می‏ نامید پیش روی نداشته و اقدامات تخریبی عناصر وابسته به کابل در داخل پاکستان و تجاوزات  مرزی و بمباران ‏های تقریباً روزانه  هواپیماهای نظامی افغانی و شوروی به استان سرحد که از نقطه نظر آن‏ها بخش‏ هایی از قلمرو افغانستان محسوب می ‏شدند تا امضای عهدنامه ژنو و خروج قوای اتحاد شوروی از افغانستان و نهایتاً سرنگونی کامل دولت کمونیستی در آوریل سال 1992 و حاکمیت مجاهدین بر کابل ادامه یافت.

          با وجود خوش‏بینی‏ ها اولیه پس از سقوط دولت نجیب ‏الله در کابل در باب تلطیف روابط پاکستان با افغانستان، شرایط جدید تغییری جدی در فضای مناسبات دوجانبه ایجاد نکرد و تمایل جدی پاکستان در نصب دولتی پشتون در کابل و تقویت گروه‏های جهادی پشتون علیه دولت تاجیک‏ت بار برهان‏ الدین ربانی و به‏ ویژه مساعدت همه‏ جانبۀ پاکستان به حزب اسلامی‌گلبدین حکمت یار، به ‏منظور بی‏ ثبات ساختن دولت کابل موجب شعله‏ ورشدن جنگی داخلی بین گروه‏ های جهادی شد. ناتوانی حکمت یار و مؤتلفین وی در ساقط کردن دولت ربانی همراه با فروپاشی اتحاد شوروی و تولد جمهوری ‏های مستقل و مطرح ‏شدن پروژه عبور خطوط انتقال انرژی آسیای میانه از افغانستان و پاکستان منتهی به دریای آزاد و همراهی آمریکا با این پروژه زمینه ‏ساز تشکیل و تقویت گروه طالبان، ازسوی پاکستان با هدف اعادۀ آرامش پیش‏نیاز اجرای طرح انتقال انرژی آسیای میانه شد. اگرچه طراحی پاکستان در تشکیل گروه طالبان و مسلط ساختن آن بر افغانستان تا حد زیادی با موفقیت همراه بود و این گروه به‏ مدت 5 سال و تا قبل از وقایع سپتامبر 2001 زمام امور را در افغانستان در دست داشت، اما تلاش پاکستان برای رفع معضل دیرینۀ مرزی و تحمیل پذیرش رسمی خط دیوراند به حکومت طالبان  توفیقی در بر نداشت.

حمایت سرسختانه پاکستان از گروه طالبان در طول 18 سال گذشته زمینه‏ ساز تداوم بی‏ ثباتی و ناامنی در بخش‏ های بزرگی از افغانستان با وجود حضور نظامی‌گسترده و پرهزینۀ آمریکا  بوده است. عملکرد پاکستان در خلال این دوره همواره مورداعتراض شدید دولت ‏ها و رؤسای‏ جمهور پشتون‏ تبار منتخب افغانستان بوده است و درعین‏ حال نارضایتی شدید چهره ‏های سیاسی و جنگ ‏سالاران سابق پشتون را هم به همراه داشته است. دولت پاکستان با هدف تثبیت خط دیوراند به عنوان مرز بین ‏المللی از سال 2017 پروژه نصب فنس و سیم خاردار و ایجاد میادین مین در طول خط دیوراند را بدون توجه به اعتراض ‏های رسمی دولت افغانستان آغاز کرد و با بهره ‏گیری از فضای ناآرام داخلی افغانستان و با عنوان ایجاد مانع برای جلوگیری از رخنۀ عناصر تروریست و صرف بودجه‏ ای500 میلیون دلاری بخش اعظم آن را به اتمام رسانید.

وابستگی افغانستان محصور در خشکی به مسیرهای ترانزیتی پاکستان برای واردات و صادرات و استفاده اسلام ‏آباد از این اهرم برای تحت فشار قرار دادن افغانستان، ازجمله معضلات پابرجا در روابط دو کشور محسوب می‏شود. پاکستان مدعی است بخش بزرگی از واردات ترانزیتی افغانستان از بنادر پاکستان مجدداً به ‏صورت قاچاق وارد پاکستان شده و صدمه جدی متوجه تولیدات داخلی و درآمدهای گمرکی این کشور می‏ سازد. دولت پاکستان تحت فشار آمریکا در سال 2010 قرارداد ترانزیتی جدیدی با افغانستان منعقد کرد که تاحدی تنش ناشی‏ از اختلافات ترانزیتی بین دو کشور را مرتفع ساخته است، لکن پروندۀ موضوعات ثانویه و حل‏ نشده، نظیر حضور گسترده آوارگان افغانی در پاکستان و تقسیم آب رودخانه ‏های مرزی بین دو کشور کماکان مفتوح باقی مانده‏ اند.

حضور ناتو و برنامه بازسازی ارتش و تقویت توان نظامی افغانستان توسط  آمریکا و دیگر کشورهای غربی و علی ‏الخصوص مساعدت‏های نظامی- آموزشی هند به ارتش افغانستان از دیگر موارد نگرانی پاکستان محسوب می‏شوند. پاکستان با وجود تغییر شرایط منطقه ‏ای و بین‏ المللی کماکان افغانستان را حیات خلوت سیاسی و امنیتی خود تلقی کرده و خطر جدی نفوذ و حضور هند به‏ عنوان اصلی‏ ترین عامل تهدید موجودیت خود در این حیات خلوت را همواره مدنظر دارد و از تلاش برای بی‏ ثبات ساختن هر حاکمیت دوست و طرف‏دار دهلی نو در افغانستان صرف ‏نظر نخواهد کرد. ازسوی ‏دیگر، پشتون‏ ها که خود را بزرگ‏ترین قومیت و همچنین قدرت برتر سیاسی در افغانستان می ‏انگارند و به انحای مختلف تاکنون حاکمیت در کابل را در قبضه خود داشته ‏اند، برای حفظ این حاکمیت و تسلط نیازمند زنده نگه ‏داشتن آرمان کلیت قوم پشتون ساکن در دوطرف خط دیوراند و ارائۀ چهرۀ مدافع حقوق و وحدت پشتون‏ها هستند و به سادگی از این عامل تاریخی و روانی برای مصالحه با پاکستان صرف‏ نظر نخواهند کرد.

درعین ‏حال و با وجود اختلافات ریشه ‏ای و مزمن بین پاکستان و افغانستان سنت و مشی خویشتن‏ داری و کنترل مخاصمات و پرهیز از اقدامات دارای تبعات غیرقابل پیش ‏بینی همواره مدنظر رهبران دو کشور بوده و تماس ‏ها و مذاکرات در آخرین لحظات مانع از وقوع مخاصمه تمام ‏عیار بوده است.

(مسئولیت محتوای مطالب  برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست)

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است