ایران و سازمان اکو از هوشمندی تا غفلت استراتژیک

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، زلزله ای بزرگ در ژئوپلیتیک جهانی بود که نقشه استراتژیک اوراسیا را از نو ترسیم کرد. ناگهان هفت کشور جدید بر بقایای شوروی ظهور کردند که همگی در یک چیز مشترک بودند، محصور بودن در خشکی.
۲۴ آذر ۱۴۰۳
مشاهده ۴۱۵
الهه سادات موسوی نژاد

هوشمندی

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، زلزله ای بزرگ در ژئوپلیتیک جهانی بود که نقشه استراتژیک اوراسیا را از نو ترسیم کرد. ناگهان هفت کشور جدید بر بقایای شوروی ظهور کردند که همگی در یک چیز مشترک بودند، محصور بودن در خشکی.

ایران، با موقعیت راهبردی خود در چهارراه آسیای مرکزی، خاورمیانه و آسیای جنوبی، در مقطعی تاریخی قرار داشت و فرصتی بی‌نظیر برای تبدیل شدن به‌هاب اصلی ترانزیت برای این اقتصادهای نوظهور را در اختیار داشت.

دولتمردان وقت ایران با هوشمندی استراتژیک، این موقعیت ژئوپلیتیکی را تشخیص دادند و ابتکار گسترش سازمان همکاری‌های اقتصادی اکو از سازمانی محدود بین سه کشور ایران ترکیه و پاکستان به هفت کشور آسیای مرکزی در راستای این استراتژی در دستور کار قرار گرفت.

این صرفا یک استراتژی اقتصادی نبود، بلکه یک رویکرد ژئوپلیتیک جامع بود. جمهوری‌های آسیای مرکزی، با وجود منابع غنی نفت، گاز و مواد معدنی، برای دسترسی به بازارهای جهانی به مسیرهای مستقیم نیاز داشتند. ایران راه‌حلی بالقوه ارائه می‌کرد: مسیرهای مستقیم به بنادر آب‌های گرم و کریدورهای حمل‌ونقل جایگزین که می‌توانست محدودیت‌های ژئوپلیتیکی موجود را دور بزند.

غفلت

با این حال، این دریچه استراتژیک به‌تدریج بسته شد. ترکیبی از تغییرات سیاسی داخلی، تشدید تحریم‌های بین‌المللی و عقب‌نشینی از رویکرد عملگرایانه دوره‌های قبل از سال 1383، این ظرفیت را از بین برد. لحظه‌ای که می‌توانست تحولی تاریخی ایجاد کند، به فرصتی ازدست‌رفته تبدیل شد.

در این سالها سازمان اکو در میان سازمان‌های منطقه ای مشابه، مانند آ سه آن یا شورای همکاری خلیج فارس و  ... صرفا در حد شکل و فرم باقی مانده و نتایج ملموسی نداشته است.هرچند دلیل این مساله صرفا منحصر به ایران نیست و دلایل دیگری نیز مانند تنش های سیاسی و ژئوپلیتیک، ناهمگونی اقتصادی اعضا، نبود زیرساخت های لازم در آن دخیل بوده است. اما در این میان می‌توان گفت ایران به عنوان یکی از اعضای موسس این سازمان، از اهداف استراتژیک خود در این سازمان تا حدودی غفلت کرده است.

به نظر می رسد درست در زمانیکه درآمدهای سرشار نفتی می‌توانست به اهداف استراتژیک ایران در مورد آسیای میانه کمک کند، ایران به جغرافیای دورتری مانند آمریکای لاتین و ونزوئلا چشم دوخته بود که عملا از نقطه نظر همکاری اقتصادی و لجستیک پرهزینه بود.

ایران و خطر کریدورهای درحال ظهور:

در زمان گسترش اکو در دهه نود میلادی چند عامل باعث می‌شد که ایران به عنوان مهمترین کریدور ارتباطی موقعیت منحصر به فردی داشته باشد که اکنون ندارد. جمهوری‌های تازه استقلال یافته، نوپا بودند و ایران فرصت های بهتری داشت. چین هنوز قدرت کنونی را در اقتصاد جهانی نداشت، به خصوص توانمندی‌هایش برای عبور از سرزمینهای سخت مانند هیمالیا به سه دلیل کمبود منابع مالی، ضعف فناوری و تنش های داخلی نپال محدود بود. ترکیه نیز درگیر دعوای احزاب لاییک و اسلامگرایان بود و امکان دخالت کمتری در آسیای میانه داشت. اکنون وضعیت کریدورهای ارتباطی دستخوش تغییر شده است و مسیرهای جایگزین به تدریج رخ نموده اند:

ابتکار کمربند و جاده چین

ابتکار کمربند و جاده چین (BRI) به تدریج مسیرهای ترانزیتی سنتی ایران را به حاشیه رانده است. با سرمایه‌گذاری میلیاردها دلار ( بیش از 120 میلیارد دلار که 80 میلیارد دلار آن مستقیما  توسط چین تامین می‌شود) در پروژه‌های زیربنایی در آسیای مرکزی، چین وابستگی‌های استراتژیکی ایجاد کرده که عملاً ایران را دور می‌زند و شامل موارد زیر هستند:

1- سرمایه‌گذاری‌های عظیم در قزاقستان، ازبکستان و سایر کشورهای آسیای مرکزی،2- مسیرهای تجاری جایگزینی که اهمیت استراتژیک کریدورهای ایران را کاهش می‌دهند3- یکپارچگی اقتصادی که نفوذ منطقه‌ای ایران را محدود می‌کند.

کریدور اقتصادی هند-اسرائیل-امارات

جدیدترین و شاید تهدیدآمیزترین خطر برای جایگاه استراتژیک تزانزیتی ایران، کریدور اقتصادی هند-اسرائیل-امارات است. این پروژه که در اجلاس G20 در سپتامبر ۲۰۲۳ اعلام شد، قصد دارد مسیری اقتصادی مستقیم بین هند، خاورمیانه و اروپا ایجاد کند. تأثیرات استراتژیک این پروژه شامل موارد زیر است:

- کاهش زمان حمل ‌ونقل تا ۴۰ درصد نسبت به مسیرهای سنتی دریایی؛  

- هزینه حمل کانتینر به میزان ۱۸۰۰ تا ۲۲۰۰ دلار، به‌مراتب کمتر از گزینه‌های موجود؛

- چالشی مستقیم برای نقش بالقوه ایران به‌عنوان مرکز اتصال منطقه‌ای.

لازم به ذکر است که هزینه حمل کانتینر از مسیرهای دریایی بین 2500 تا 3000 دلار است  و کریدور جدید هند آن را به حدود 2000 دلار کاهش می دهد در این میان هزینه‌های حمل مسیرهای ایران از لحاظ نظری  مسیری رقابتی است اما محدود است به موانع سیاسی.

موانع سیاسی ایران عبارتند از:

  1. تحریم‌های بین‌المللی: فشارهای اقتصادی مداوم که سرمایه‌گذاری زیرساختی را محدود می‌کنند.
  2. فشار بین المللی: کاهش قدرت مانور دیپلماتیک.
  3. محدودیت‌های زیرساختی: مشکلات فناورانه و لجستیکی.
  4. مشارکت های منطقه‌ای در حال ظهور: کریدورهای جایگزین که شتاب گرفته‌اند.

در این میان طولانی شدن تحریمهای ایران که زمانی مشکلی موقتی بود باعث شده است که در طراحی مسیرهای جایگزین، به تحریم های ایران به عنوان یک وضعیت  دایمی و پایدار نگریسته شود. به عنوان مثال این مساله همراه با فشارهای سیاسی غرب را می‌توان در موضوع قرارداد انتقال گاز ایران از پاکستان به هند و جایگزینی خط لوله تاتی دید. 

موضع ترکیه

برخلاف ایران، کشور ترکیه از فرصت موجود حداکثر استفاده را نموده است. علاوه بر روابط اقتصادی پایدار و گسترده با آسیای میانه، از نظر فرهنگی نیز در آسیای میانه نفوذ زیادی کرده است که سرزمین‌های قبلی جدا شده از ایران بوده اند و طبیعتا قرابت فرهنگی بیشتری با ایران داشته اند. با اینحال از نقطه نظر کریدورها موضع ترکیه در مورد دالان زنگروز و ارمنستان به شدت برای ایران خطری استراتژیک محسوب می‌شود .

ترکیه در سازمان اکو بیشتر رقیب ایران است تا یک همکار. به نظر می رسد اگر ایران در ابتدا دست به ایجاد یک سازمان منطقه ای جدید جدای از ترکیه و افغانستان (به دلیل عدم تناسب اقتصادی) با کشورهای آسیای میانه می زد استراتژی بهتری بود.

پیشنهادات راهبردی

برای آنکه ایران پتانسیل خود را به‌عنوان یک هاب اتصال‌پذیری اوراسیایی بازپس گیرد، نیاز به یک استراتژی جامع دارد:

  1. بازتنظیم دیپلماسی : تعامل فعال با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی.
  2. سرمایه‌گذاری زیرساختی :سرمایه‌گذاری گسترده و هدفمند در زیرساخت‌های حمل‌ونقل.
  3. انتقال فناوری: مدرن‌سازی قابلیت‌های لجستیکی و حمل‌ونقل.
  4. تنوع اقتصادی: ایجاد انگیزه‌های اقتصادی جذاب برای شرکای منطقه‌ای.
  5. صبر استراتژیک: اتخاذ رویکرد بلندمدت برای یکپارچگی اقتصادی منطقه‌ای.
  6. تلاش برای رفع تحریم ها 

در پایان : دریچه‌ای رو به بسته شدن

هر تردید دیپلماتیک و هر اجلاس اقتصادی از دست‌رفته، ایران را بیشتر به حاشیه می‌برد. دهه آینده دوره‌ای حیاتی است:  فرصتی نهایی برای گذار از استراتژی منفعل  به استراتژی فعال تر.

مزایای جغرافیایی ایران اساساً تغییر نکرده است. این کشور همچنان موقعیت حیاتی در اتصال مناطق مختلف دارد. اما جغرافیا به تنهایی سرنوشت ساز نیست. انتخاب استراتژیک، درایت دیپلماتیک و بینش اقتصادی تعیین خواهند کرد که آیا ایران به‌هابی مرکزی تبدیل خواهد شد یا به یک کریدور فراموش‌شده.

جهان چندقطبی در حال ظهور در دهه ۲۰۲۰، هم چالش‌ها و هم فرصت‌هایی را به همراه دارد. ایران باید تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد یک ناظر منفعل باشد یا یک معمار فعال برای آینده اقتصادی منطقه خود.

 الهه سادات موسوی نژاد،کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

  (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست) 

 

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است
نظم مترنیخی (۱۸۴۸-۱۸۱۵) یکی از موفق‌ترین تلاش‌های تاریخی برای ایجاد صلح پایدار پس از آشفتگی‌های جنگ‌های ناپلئونی بود.
رده‌بندی دولت‌ها به لحاظ کارکردی عبارت است از: ۱- دولت هژمون، ۲- دولت قوی، ۳- دولت کارکردگرای رفاه و امنیت ساز ۴- دولت متوسط ۵- دولت ضعیف و ۶- دولت ورشکسته. سور...