آیا بازی بزرگ در خاورمیانه تکرار می‌شود؟

(دیوید فرامکین) در کتاب مشهور (صلحی که همه صلح ها را بر باد داد) که در سال ۱۹۸۹ چاپ و برنده جایزه (پولیترز) شد؛ از نقشه راه دولت بریتانیا برای خاورمیانه در نیمه دوم قرن نوزدهم؛ با عنوان (بازی بزرگ) یاد می‌کند.
۱۴ آذر ۱۴۰۳
مشاهده ۷۷
سید محمد حسینی

«دیوید فرامکین» در کتاب مشهور « صلحی که همه صلح ها را بر باد دادْ» که در سال ۱۹۸۹ چاپ و برنده جایزه «پولیترز» شد؛ از نقشه راه دولت بریتانیا برای خاورمیانه در نیمه دوم قرن نوزدهم؛ با عنوان «بازی بزرگ» یاد می‌کند. بریتانیا در طول قرن نوزدهم؛ روسیه را مهمترین رقیب جهانی خود در تصاحب سرزمین‌های استعماری می دید و سیاست های جهانی خود به ویژه در خاورمیانه را بر اساس کنترل و مهار امپراطوری روسیه تنظیم می‌کرد. تا پیش از کشف نفت و تغییر سوخت کشتی‌ها از زغال سنگ به نفت در انگلستان؛ هندوستان برای حاکمان بریتانیا، سرزمین دوم محسوب می‌شد و در ذهن حاکمان بریتانیا، همه کشورهای خاورمیانه از جمله عثمانی؛ سرزمین‌های «ضربه گیر و حائل» برای هندوستان محسوب می‌شدند. هراس بریتانیا از امپراطوری روسیه بی دلیل هم نبود چرا که طمعِ تزار روسیه به سرزمین‌های بالکان و آب های گرم در جنوب روسیه بر همگان روشن بود. جنگ های ایران و روسیه در نیمه اول قرن ۱۹ و حمله روسیه به بالکان در سال   ۱۸۵۳(جنگ کریمه) نشان از توسعه طلبی ارضی روسیه برای گسترش سرزمین‌های استعماری تزار داشت. پس از حمله روسیه به عثمانی برای تصاحب بالکان که به «جنگ کریمه» مشهور شد؛ انگلستان و فرانسه به کمک عثمانی آمدند تا روسیه در جنگ کریمه از عثمانی شکست بخورد. عثمانی حسب ظاهر پیروز جنگ کریمه شد اما امپراطوری عثمانی پس از جنگ، دیگر عثمانی سابق نشد. پس از جنگ کریمه، دستِ سلطان عثمانی زیر ساطور انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها قرار گرفت. عثمانی‌ها مجبور شدند برای بقاء و احیاء قدرت از دست رفته خود، دست به «اصلاحات سیاسی و اجتماعی» بزنند که از قضا همان اصلاحات به مثابه شوکی بزرگ؛ پیکره فرتوتِ عثمانی را دچار تناقضات و ضعف بیشتری کرد. با اتحاد امیرنشین‌های آلمانی در سال ۱۸۷۱؛ و تشکیل کشور آلمان؛ رقیبی تازه نفس برای بریتانیا ظهور کرد که از قضا رقیب جدید نیز وارد بازی استعمارگران قرن ۱۹ شد تا از دیگر قدرت های امپراطوری عقب نماند. عثمانی‌ها که غرور خود را در دو لبه فشارهای انگلیس و فرانسه، لِه شده می دیدند و هنوز از روسیه احساس خطر می‌کردند؛ برای رهایی از رقبای قدیمی‌به اتحاد با آلمان روی آوردند. این انتخاب سبب شد تا انگلستان «بازی بزرگ» خود را آغاز کند؛ بازی بزرگی که به فروپاشی امپراطوری عثمانی؛ ظهور رژیم صهیونیستی، تولد کشورهای ترکیه، سوریه، اردن، عراق و لبنان و در دهه 1970 به تولد کشورهای شیخ نشین خلیج فارس یعنی عمان، امارات، قطر و بحرین منجر شد.

با تحلیل تاریخی می‌توان مشابهت های زیادی میان حوادث سا ل های اخیر در خاورمیانه و نیمه دوم قرن 19 پیدا کرد. به خصوص رویدادهای منطقه پس از ۷ اکتبر، حوادث زنجیرواری را نشان می دهد که گویی از سوی یک قدرت مداخله گر خارجی طراحی و توسط نیروها و کشورهای نیابتی اش دنبال می‌شود. اتفاقأ راهبرد بریتانیای قرن ۱۹ نیز استفاده از نیروهای نیابتی بود، چنانچه فرامکین یادآوری می‌کند؛ بریتانیای قرن ۱۹ برخلاف سایر قدرت های استعماری نظیر روسیه و فرانسه؛ راهبرد عدم مداخله مستقیم و استفاده از همپیمانان منطقه ای را برای پیشبرد سیاست های استعاری لندن دنبال می‌کرد.

اکنون بازی بزرگ امریکا در قرن بیست و یک دارای شباهت هایی با بازی بزرگ بریتانیا در قرن  ۱۹ است:

1- نظم حاکم در نظام بین الملل در نیمه دوم قرن ۱۹ متزلزل شده بود و با ورود آلمان به باشگاه بزرگِ     قدرت های بزرگ، گذار از نظم کهن به نظم جدید آغاز شد.. چنانچه اکنون در آغاز قرن ۲۱ نیز گذار از نظم قدیم به نظم جدید آغاز شده است.

2- امریکای قرن ۲۱ نیز مانند بریتانیای قرن ۱۹ خواستار شکل دادن به نظم جدید در قالب بازی بزرگ است.

3- الگویِ مداخله و مهندسی هر دو کشور؛ موازنه از دور (offshore-balancing) و حتی المقدور عدم مداخله مستقیم است.

4-  سیاست های خاورمیانه ای بریتانیای آن روز  با هدف حفظ هندوستان و سیاست های خاورمیانه ای امروز امریکا با ملاحظه حفظ ، بقاء و تقویت اسرائیل به عنوان مهم ترین متحد امریکا تنظیم می‌شود.

5- کنترل و مهار روسیه و چینِ تازه وارد به قدرت های جهانی در قرن ۲۱ برای امریکا، شبیه به کنترل و مهار روسیه و آلمانِ تازه وارد در قرن ۱۹ برای بریتانیا حائز اهمیت حیاتی است.

6- حمایت امریکا و اروپا از اوکراین در جنگ با روسیه؛ منطقِ تحلیلی مشابه ای با حمایت انگلیس و فرانسه از عثمانی در جنگ کریمه را دارد.

7- عثمانی پس از جنگ کریمه، شکننده و ضعیف شد، چنانچه سوریه نیز پس از جنگ سوریه به آوردگاه  قدرت های جهانی و منطقه ای تبدیل شده و به شدت ضعیف و در مسیر دولت فرومانده (failed State ) قرار گرفته است.

8-  بریتانیا متغیری «شتاب دهنده» در فروپاشی عثمانی محسوب می‌شد و پس از فروپاشی عثمانی، نقشه جدیدی برای خاورمیانه ترسیم کرد.

چنانچه اکنون نیز در بیانات مقامات امریکایی و صهیونیستی شاهد هستیم؛ نقشه راه امریکا و اسرائیل در منطقه نیز  ترسیم «خاورمیانه جدید» است.

9-  در خاورمیانه قرن 19 برخی از رهبران محلی مانند شریف حسین عملأ به مهره ای برای انگلستان تبدیل شدند چنانچه امروز نیز برخی از رهبران کشورهای عربی از جمله عبدالله پادشاه اردن که (حامل ژن جدش شریف حسین است) عالمأ و عامدأ، مجری سیاست های امریکا در منطقه است.

10-  بازی بزرگ بریتانیا در قرن ۱۹ منجر به کاشت باد و درو طوفان از سال ۱۹۴۸  تاکنون شده است؛ چنانچه بازی بزرگ امریکا در منطقه ( در صورت به نتیجه رسیدن) منشأ تعارضات گوناگون در آینده خواهد شد.

اشاره فوق به کتاب زیر است:

A Peace to End All Peace: The Fall of the Ottoman Empire and the Creation of the Modern Middle East (also subtitled Creating the Modern Middle East, 1914–1922)

By David Fromkin

 سید محمد حسینی، کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

 (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست) 

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است
خون‌خواهی در سپهر اندیشه ایرانی، بازتابی از پیوند ژرف میان خرد، عدالت، و بازآفرینی نظم اخلاقی است؛ مفهومی‌که از روایت‌های کیهانی شاهنامه تا راهبردهای پیچیده سیا...
پیشبرد سیاست همسایگی چه در گذشته و چه اکنون؛ با موانع سیستمیک، منطقه ای و ملی مواجه بوده است. یکی از موانع عمده؛ تعارضات ناخواسته میان نقش ایران در جبهه مقاومت ...