در روزها و هفتههای اخیر سیاست خارجی ایران شاهد تحرکات فراوانی برای نجات منطقه از یک جنگ فراگیر بوده است. در شرایطی که ترور فرماندههان مقاومت در رأس برنامههای رژیم اسرائیل قرار گرفته (که برخی از آنها با نقض حاکمیت ایران و عبور از خط قرمزهای مشخص کشورمان همراه بوده است) و این رژیم در حمله به غزه و لبنان به طور مرتب و سازمان یافته مرتکب جنایات جنگی، نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه شده و میشود و کشورهای غربی نیز به دلیل راهبردها و منافع خود در منطقه غرب آسیا در برابر آن سکوت کرده و به حمایت مالی و نظامی از آن ادامه می دهند، جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد با اجرای عملیات وعده صادق پاسخی قاطع به ترور مهمان رسمی اش (اسماعیل هنیه) و سردار نظامی اش (شهید نیلفروشان) نشان دهد و قدرت بازدارندگی خود را به رخ حریف بکشد.
با این وجود، اعتماد به نفسی که حمایت کشورهای غربی به نخست وزیر رژیم اسرائیل بخشیده، سبب شده است تا این پایان ماجرا نباشد، اسرائیل به پذیرش نتیجه اقدامات ضد حقوق بین الملل خود رضایت ندهد و اعلام کند که پاسخی سخت تر به حمله موشکی ایران خواهد داد. این وضعیت منطقه را در یک شرایط بحران و تنش پینگ پنگی قرار داده و اعلام اخباری مبنی بر انتقال فوری سامانه ضد موشکهای بالستیک تاد از سوی آمریکا به رژیم اسرائیل و تحرکات نظامی آمریکا در پایگاههایش در منطقه نیز بر آتش این تنش ها و تحلیلهای نگران کننده اضافه میکند.
در پاسخ به چنین شرایطی ضمن اینکه نیروهای میدان ایران برای مواجهه با تهدیدات احتمالی آماده میشوند، دستگاه دیپلماسی کشور نیز بنا به رسالت خود، تحرکات وسیعی را به منظور جلوگیری از گسترش جنگ آغاز کرده است. تور منطقه ای وزیر امور خارجه به کشورهای عرب و مسلمان منطقه حکایت از آن دارد که ایران ضمن آمادگی برای دفاع از خود، خواهان تداوم تنش ها نیست و معتقد است صلح فراگیر منطقه ای، تنها با همکاری و نشان دادن ابتکارعملهای سریع و دقیق از سوی همه کشورهای منطقه امکان پذیر است.
هر چند پاسخ رسمی همه سران منطقه اعتقاد و علاقه آنها به جلوگیری از جنگ منطقه ای بوده است، اما از آنجا که در عرصه سیاست خارجی و روابط بین الملل سیاست های اعلامیکشورها چندان قابل اعتماد و اعتنا نیست و این منافع پنهان و چند لایه و سیاستهای اعمالی آنها است که بر روند تحولات در منطقه تأثیر میگذارد، به نظر می رسد نمیتوان با قاطعیت تخمین زد که موضع گیری واقعی این کشورها در صورت گسترش دامنه تنش ها چه خواهد بود.
تکلیف چین و روسیه نیز مشخص است؛ چین به صورت سنتی از ورود مستقیم به تنشهای سیاسی- امنیتی منطقه احتراز و تنها به صدور بیانیههای کلی مبنی بر لزوم خویشتن داری طرف ها و پرهیز از گسترش جنگ تأکید میکند. روسیه نیز که خود در باتلاق اوکراین گرفتار شده و حمایت های همه جانبه کشورهای غربی از اوکراین مانع پیروزی برق آسای آن در کشور همسایه اش شده است، حال منافعش حکم میکند که از باز شدن جبهههای جدید پیش روی آمریکا و سایر کشورهای غربی و معطوف نمودن حواس آنها به یک بحران جدید جلوگیری نکند. البته این امکان وجود دارد که مقامات کرملین با ارائه یکسری همکاریهای اطلاعاتی بکوشند پاسخ حسن نیت های پرهزینه ایران به خودشان را بدهند، اما حداقل بر اساس اخبار و اطلاعات رسمی، به نظر نمی رسد بیش از این حاضر به حمایت از ایران در برابر اسرائیل و کشورهای غربی باشند.
در چنین شرایطی مهمترین مؤلفه رهایی ایران از این وضعیت و خروج عزت مندانه و مقتدرانه از بحرانهای موجود، در کنار رایزنیهای منطقه ای، تکیه بر مؤلفههای قدرت ملی است. قدرت ملی هم تنها در توان موشکی ایران خلاصه نمیشود؛ بلکه مجموعه ای از عناصر شامل جمعیت، وسعت و عمق استراتژیک، توان اقتصادی، قدرت نظامی، قدرت رسانهای، حمایتهای مردمی، اعتماد و سرمایه اجتماعی و البته وفاق ملی را در بر میگیرد. بی شک جمهوری اسلامی ایران تنها با اتکا به یک مولفه از قدرت ملی نمیتواند سیاست خارجی موثری را طراحی و اجرایی کند. در شرایط کنونی ایران به یک استراتژی شبکه ای نیاز دارد که همه عوامل قدرت ملی در آن مورد توجه و بهره وری قرار بگیرند.
البته نکته ظریفی که در این میان وجود دارد و حاصل تجارب ایران در جنگ تحمیلی با عراق است، این است که مؤلفههای قدرت ملی از وزن یکسانی برخوردار نیستند و حتی در صورت ضعف و نابرابری توان کشور در حوزههای اقتصادی، نظامی و رسانه ای با دشمن، برخورداری از حمایت های مردمی یکدست و وفاق ملی میتواند ورق بازی را به نفع ما برگرداند.
وفاق به معنی سازگاری، همکاری کردن و اتحاد است و زمانی که بحث وفاق ملی در سیاست خارجی مطرح میشود مراد این است که آحاد جامعه و همه احزاب و گروهها، فارغ از نگرش های حزبی و منافع فردی و گروهی، همگی به نفع یک امر مقدس یعنی «منافع ملی» با یکدیگر همکاری کنند و مانع آن شوند که اختلاف نظر آنها به دستاویزی برای دشمنان و لطمه به منافع کشور و مردم تبدیل شود.
در شرایط کنونی که کشور به واسطه سیاست های دیوانه وار نخست وزیر راستگرای رژیم صهیونیستی در وضعیت بحرانی قرار گرفته، وفاق ملی میتواند پشتوانه ای قوی برای تصمیم گیران کشور باشد تا ایران و منطقه را از مهلکه جنگ فراگیر برهانند. در این وضعیت بر دولت و تصمیم گیران سیاست خارجی لازم است صداهای مختلف را شنیده و به توصیههای دلسوزانه و منطقی گوش دهند و با پرهیز از خودمحوری و یکجانبه نگری در تصمیم گیریها، مانع وفاق ملی نشوند. بر مردم و احزاب سیاسی نیز واجب است تا مطالبات و درخواست های خود را با توجه به مقدورات و محذورات کنونی کشور با صبر، مصلحت اندیشی و قانون گرایی مطرح و دنبال کنند و اجازه ندهند صدای اختلاف و اعتراض آنها به دستمایه ای برای دخالت بیگانگان در امور کشور تبدیل شود.
محمد مهدی مظاهری، استاد دانشگاه
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)