روابط آمریکا-عربستان؛ روابط متقابل نامتقارن

در جهانی که ارتباطات، وابستگی متقابل، پیچیدگی، فشردگی، ابهامِ طبیعی و ابهام مهندسی شده شاخصه‌های اصلی آن را تشکیل می‌دهند؛ #۱۷۱یوتوپیا اندیشی#۱۸۷ و #۱۷۱قطع ارتباط#۱۸۷ با این و آن، تنها به #۱۷۱انزوا#۱۸۷ و #۱۷۱انفعال#۱۸۷ کشورها منجر می‌شود؛ گویی در جهان شبکه‌ای، #۱۷۱دیواری بتونی#۱۸۷ به دور خود بکشید.
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
مشاهده ۶۵۳
سید محمد حسینی

در جهانی که ارتباطات، وابستگی متقابل، پیچیدگی، فشردگی، ابهامِ طبیعی و ابهام مهندسی شده شاخصه‌های اصلی آن را تشکیل می‌دهند؛ «یوتوپیا اندیشی» و «قطع ارتباط» با این و آن، تنها به «انزوا» و «انفعال» کشورها منجر می‌شود؛ گویی در جهان شبکه‌ای، «دیواری بتونی» به دور خود بکشید. راهبرد عقلایی در جهان امروز، روندی است که وابستگی یک‌سویه را کاهش می‌دهد و به وابستگی متقابلِ نامتقارن و در نهایت به وابستگیِ متقابل ختم شود. این روند در گروِ  یک وضعیت است. «ایجاد منافع بلند مدت و درونی» چیزی که «هانتر» از آن با عنوان منافع ذاتی Intrinsic Interest یاد می‌کند. نگاهی به روند روابط امریکا و عربستان، گویای این واقعیت است که سعودی‌ها طی یک دهه گذشته توانسته‌اند، وابستگی امنیتی خود را بطور نسبی به امریکا کاهش دهند و وضعیت روابط خود را با امریکا به «وابستگی متقابل نامتقارن» تبدیل کنند.

جایگاه نفت عربستان در سبد تولید و امنیت انرژی از سال 1950، عربستان را مستعد توجه ویژه امریکا به این کشور کرده بود. امریکا طی دهه‌های گذشته، ثبات سیاسی در عربستان را لازمه امنیت انرژی می‌دانست، حافظ امنیت حکومت عربستان بود و بر شیوه حکمرانیِ بدوی و نقض بنیادین حقوق بشر در عربستان چشم پوشی می‌کرد. نفت، منشأ منافع درونی، بلندمدت و ذاتی امریکا در عربستان بود اما حکمرانان عربستان تا پیش از سال 2010 نتوانسته بودند آن را در روابط خود با امریکا به درستی «نقد» کنند، چون استراتژی عربستان تا پیش از 2010 «استراتژی بقاء» بود. تحولات اقتصاد جهانی، روی کار آمدن نسل جوان در حکمرانی عربستان و شبه انقلاب‌های عربی در تونس و مصر، سه عاملی بود که  سبب شد حکمرانان عربستان تصمیم بگیرند ریل کشور را از استراتژی بقاء به «استراتژی توسعه» تغییر دهند. حکمرانان عربستان به روشنی دیدند چطور حسنی مبارک پس از مواجهه با اعتراضات مردمی «پشت درب کاخ سفید ماند» و ریجکت شد. از این رو سعودی‌ها تصمیم گرفتند به جای قرار دادن تمام تخم مرغ‌های خود در سبد امنیتی امریکا، آنها را در سبد قدرت‌های غرب و شرق توزیع کنند. تنوع‌بخشی در روابط خارجی با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی و موازنه‌سازی ژئوپلتیک در همین راستا صورت گرفت. روندی که اکنون نیز ادامه دارد. تسهیل سرمایه‌گذاری قدرت‌های شرقی و غربی در عربستان، گسترش روابط با چین، روسیه و ترکیه، سرمایه‌گذاری در نهادهای مالی بین‌المللی، تصویرسازی جدید از عربستان در افکار عمومی‌با جاذبه‌های توریستی، هنری و ورزشی، سکولاریزه کردن سپهر سیاست داخلی، کاهش بار مسئولیت‌های پرهزینه و کم فایده وهابیت در منطقه و بالاخره رهیدگی از جنگ سوریه و یمن از طریق عادی‌سازی روابط با ایران برای مدیریت تنش از جمله اقداماتی است که عربستان از سال 2010 به تدریج و با هدف تغییر ریل از استراتژی بقاء به استراتژی توسعه انجام داده است. این روندها اثر مستقیم خود را در روابط امریکا و عربستان نیز گذاشته است به طوری که روابط این دو از وضعیت وابستگی عربستان به امریکا به «وابستگی متقابل نامتقارن با برتری امریکا» تبدیل شده است. حالا دیگر امریکا اگر چیزی را اراده کند و به عربستان بگوید «کن» به سادگی «فیکون» نمی‌شود چون عربستان نیز برای انجام سیاست‌های امریکا شروطی می‌گذارد. نمونه بارز آن درخواست امریکا از عربستان برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی طی سال‌های اخیر است و در مقابل شروط قابل توجهی است  که عربستان برای این مسئله گذاشته است. کافی است به بیست تا سی سال پیش برگردیم. در آن زمان هیچ تحلیل‌گر سیاسی باور نمی‌کرد عربستان برای انجام سیاست‌های امریکا در حوزه انرژی و سیاست‌های منطقه‌ای شرط بگذارد. اما امروز وضعیت تغییر کرده است. موفقیت در سیاست امری فرایندی است و به نظر می‌رسد عربستان این فرایند را به خوبی طی کرده است و  این روندادامه خواهد داد. این روزها مهمترین مسئله روابط امریکا و عربستان؛ نقش مثبتی است که عربستان می‌تواند برای بلوک غرب و به خصوص دولت بایدن در منطقه و بحران غزه از طریق عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی انجام دهد. امریکا از عربستان خواسته است:

  1.  روابط عربستان با اسرائیل رسمی‌شود.
  2.  عربستان در تولید و قیمت‌گذاری نفت با امریکا به طور کامل هماهنگ شود.
  3.  در صورت فعال شدن تقابل امریکا با چین، عربستان در جبهه امریکا قرار بگیرد و روابط تجاری و سیاسی خود را با چین قطع کند و یا کاهش دهد.

 

عربستان اما تحقق سه خواسته فوق را منوط به پنج شرط کرده است.

  1. بر اساس آنچه در مجلس سنا نیز به تصویب رسیده است، دولت امریکا با عربستان پیمان امنیتی جدید منعقد کند. پیمانی که مانند تعهد امریکا به اعضاء ناتو است.
  2. امریکا زیرساخت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای در عربستان ایجاد کند و امکان غنی‌سازی اورانیوم به دانشمندان هسته‌ای عربستانی زیر نظر آژانس بین‌المللی اتمی دهد.
  3. امریکا در اعمال سیاست‌هایش در غرب آسیا بیش از گذشته با عربستان همراه باشد.
  4. امریکا دولت مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
  5. اسرائیل حملات به غزه و رفح را خاتمه دهد.

سیدمحمد حسینی ، کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

 (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست) 

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است
ترکیه در سال‌های پس از ۲۰۰۰ میلادی با چرخش در سیاست خارجی خود، به‌تدریج رویکرد #۱۷۱نگاه به شرق#۱۸۷ را جایگزین سیاست خارجی سنتی و #۱۷۱نگاه به غرب#۱۸۷ کرد. مهم‌تر...
مسئله فلسطین و غزه را باید در بستر وسیع تر روندهای منطقه ای در غرب آسیا دید. بیش از دو سال نیست که از جنگ اوکراین می‌گذرد. این جنگ طی این مدت کوتاه پیامدهای وخ...