جهان سیاست در حالی به سال جدید شمسی گام نهاده که همانند رشد تکنولوژی، بر سرعت تحولات سیاسی و امنیتی افزوده شده و عرصه بین الملل درگیر بحرانهای متکثر و متنوع از جمله نسل کشی در غزه و جنگ اوکراین میباشد که عمدتا متمرکز بر محوریت اورآسیاست. در منطقه قفقاز تحولات جدید در سال ۱۴۰۰ با عملیات نظامی آذربایجان علیه ارمنستان شروع شد و هدف غایی در این رقابت بین محور ترکی – آذری و ارمنستان داشتن سهم بیشتر در تسلط بر منطقه اورآسیاست که دارای اهمیت ژئوپلتیک و ژئواکونومیک است. همچنین در پاییز 1402 نیروهای جمهوری آذربایجان منطقه قره باغ را تصرف نموده و کوچ اجباری دهها هزار ارمنی به ارمنستان رقم خورد و هم اکنون مذاکرات طرفین برای واگذاری 4 روستا به آذربایجان در مراحل نهایی است. در شرایط جدید که بروز نشانههای جنگ گرم و سرد جدید بین روسیه و غرب را شاهد هستیم، آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی بهعنوان کانون مهمی مورد توجه طرفین است و روسها تلاش میکنند که نقش و توانمندی خود را در منطقه در رقابت با آمریکا، ترکیه و حتی چین افزایش دهند و بهگونهای تمام عیار تحرکات کشورهای همسایه که گرایشی به ناتو داشته را تحت نظر بگیرند. البته هر کدام از این کشورها اهداف خود را تأمین امنیت و مقابله با تروریسم و مهاجرت و.. اعلام میکنند. در واقع باید گفت مرحله جدیدی از جنگ سرد و نرم و جابجایی نقش اجزای پازل قدرت در شرق اروپا، قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی رقم خورده که در صورتی که برخی قدرت های منطقه ای فکر تغییر مرزها را در سر داشته باشند، عواقب خطرناک فرامنطقه ای در هزاره سوم را به دنبال خواهد داشت.
از طرفی روس ها به صورت کلی اعتقاد دارند که منطقه نباید به کانونی اساسی و مرکز تحرکات ناتو تبدیل شود و از طرف دیگر ناتو، امریکا و کشورهای غربی هم معتقدند اگر به منطقه وارد نشوند، ترکیه و روسیه با بهرهگیری از اهرمهای اساسی خود در کشورهای منطقه و ظرفیت ها و توانمندیهای اقتصادی و انرژی به این کشورها فشار بیشتری آورده و نفوذ خود را در این کشورها توسعه می دهند. از طرف دیگر منطقه قفقاز و آسیای مرکزی با قرار گرفتن در چهارراه اروپا – آسیا و خاورمیانه می خواهد به یکی از مراکز ساختار جهانی مدرن به ویژه در دو موضوع حیاتی انتقال انرژی و مبارزه با تروریسیم تبدیل شود.
البته این منطقه بحرانهای نهفته زیادی ازجمله ترانس نیستر، اوستیای جنوبی، قره باغ، نزاع مرزی تاجیکستان و قرقیزستان و غیره در درون دارد که پدیده جدایی طلبی را در منطقه تقویت کرده است. رسیدگی به این بحرانها و دستیابی به راه حل درازمدت که تامین کننده منافع همه طرف ها باشد، از اولویت های جمهوری اسلامی ایران و دیگر قدرت های منطقه ای و حتی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپاست. در بحران جدید قربانی اصلی ملتها و کشورهای منطقه خواهند بود و واقعیت مهم این است که چنانچه رهبران آذربایجان و ارمنستان و دیگر کشورهای منطقه از درایت و کفایت سیاسی و حکمرانی قوی برخوردار باشند، به راحتی میتوانند از بروز فاجعه عظیم و ویرانگر پیشگیری کنند.
تحولات منطقه توجه قدرت های مهم از جمله محور یورآتلانتیک را به خود جلب کرده است و اتحادیه اروپا خوب می داند که منافعش در دهههای آینده هرچه بیشتر در گرو کشورهای آسیایی و اروپایی خواهد بود. همزمان اروپا نیز شانس خود را برای کاهش تنش به محک گذاشته و در همین راستا در کنار چند دور مذاکره آذری و ارمنی در بروکسل با وساطت مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه نیز به تلاش های دیپلماتیک خود برای جلوگیری از تشدید تنش بین باکو و ایروان ادامه داده و با رهبران دو طرف گفت وگو کرده است. به هر حال فرانسه به عنوان قدرت بزرگ نظامی و دیپلماتیک اتحادیه اروپا، از فعالیتش در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و بحث در مورد ترتیبات استراتژیک در مرزهای شرقی اتحادیه اروپا انگیزههای بسیاری دارد چرا که موقعیت فرانسه به عنوان یک قدرت جهانی اجازه نمی دهد که نسبت به چنین بحرانی بیعلاقه باشد، به خصوص که این دو کشور در دروازههای اروپا و در مجاورت روسیه و ایران قرار دارند؛ منطقه ای که یکی از اولویت های سیاست خارجی و امنیت پاریس است و بر کسی پوشیده نیست که قفقاز جنوبی از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است. از این رو باید این منطقه را با امضای پیمان ثبات به اتحادیه اروپا پیوند زد، زیرا اروپا نمیتواند برای مدتی نامعلوم منطقه ای بی ثبات در مرزهای خود را شاهد باشد. قفقاز جنوبی نقطه تلاقی منافع ژئوپولیتیک و انرژی و منطقه تضاد کشورهای امریکا، روسیه، ترکیه و ایران است.
در آن سوی آتلانتیک، امریکاییها از دیر باز تلاش داشته اند تا با ایجاد بحران و جنگ در مناطق مختلف دنیا و تنگ کردن عرصه حتی بر دوستان و شرکای خود، ناگهان به عنوان ناجی هالیوودی وارد کارزار شوند و بدین طریق بر حوزه نفوذی خود بیفزایند. در شرایط جدید با توجه به تحولات و بحران بین آذربایجان و ارمنستان، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به ایروان سفر و از مواضع این کشور حمایت کرد و به نوعی سناریو تصنعی سفر به تایوان را در این منطقه با خط و نشان کشیدن برای آنکارا و مسکو تکرار کرد.
در این شرایط حساس باید اذعان نمود که کشورهای منطقه قفقاز و آسیای مرکزی خواسته یا ناخواسته دوران حساسی را تجربه میکنند که منافع این کشورها را وجه المصالحه قدرت های خارجی به ویژه ترکیه، فرانسه، آمریکا، روسیه، رژیم صهیونیستی و غرب قرار داده است و حتما تحولات اخیر دستاورد قابل ملاحظهای برای مردم منطقه نخواهد داشت یا حداقل هیچ کشوری برنده حوادث اخیر نخواهد بود.
در عین حال رهبران کشورهای کوچک منطقه باید بدانند که بر اساس تجربه تاریخی در قرن ۲۰ و ۲۱ قدرتهای بزرگ در شرایط سخت راهی برای توافق پیدا میکنند و به طور معمول منافع کشورهای کوچک را قربانی اهداف و منافع خود میکنند. اگرچه در حال حاضر شرایط برای چنین مصالحه ای بسیار سخت شده است ولی تجربه تاریخی میگوید که رهبران هوشمند کشورهای پیرامونی باید به گونه ای عمل کنند که وجه المصالحه قدرت های بزرگ قرار نگیرند.
جمهوری اسلامی ایران در دولت سیزدهم تحرکات سیاسی و اقتصادی قابل توجهی در منطقه داشته که ضمن ارتقاء حجم مبادلات اقتصادی و سیاسی و دیدارهایی در سطح سران، تایید کننده تداوم مواضع متوازن بی طرفی فعالانه با هدف کنشگری فعالانه و رایزنی با رهبران کشورهای منطقه و تقویت همکاریهای همه جانبه است.
خلاصه کلام این که حل مسائل کشورهای منطقه حکمرانی عقلانی و شایسته می طلبد تا ضمن رصد دقیق تحولات، اتخاذ مواضع شایسته و به موقع؛ رویکرد مهم تشویق طرفین به حل و فصل اختلافات مرزی و ارضی طرفین با محوریت گفت وگو و مبنا قرار دادن کنوانسیونها و مقررات بین المللی سرلوحه امور باشد چرا که ترقی و تعالی تمام عیار منطقه در گرو برقراری صلح پایدار و اعتماد توامان با مشارکت جمعی است و کلام آخر اشاره به رهنمودهای مقام معظم رهبری مبنی بر عدم امکان پذیرش هر گونه تغییر در ژئواستتراتژی منطقه و تغییر مرزها و راههای مواصلاتی چند هزاره ای است.
علی بمان اقبالی زارچ، رئیس گروه مطالعات اورآسیا
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)