منطقه قفقاز جنوبی از دیر باز نقش مهمی در بنیان تمدنهای کهن و ژئواستراتژی اورآسیا داشته و از مهم ترین شاهراههای مواصلاتی شرق به غرب بوده و در دوره معاصر نقش مهمی در انتقال انرژی به منطقه دریای خزر به اروپا داشته و محل همزیستی فرهنگ های مختلف ایرانی؛ روسی؛ آذری و ارمنی و گرجی و غیره بوده است. جهان سیاست در حالی به سال جدید میلادی پا گذاشته که همانند رشد سریع فناوریهای نوین، بر سرعت تحولات سیاسی و امنیتی افزوده شده و عرصه بین الملل درگیر بحرانهای متکثر و متنوع نظیر جنگ اوکراین ؛ نسل کشی تمام عیار رژیم صهیونیستی در غزه ؛ بحران در دریای سرخ و غیره در محوریت اورآسیا میباشد . در منطقه قفقاز تحولات جدید در سال 1400 با عملیات نظامی آذربایجان شروع شد که هدف غایی در این رقابت بین محور ترکی-آذری و ارمنستان داشتن سهم بیشتر در تسلط بر منطقه اورآسیا بود که دارای اهمیت ژئوپلتیک و ژئواکونومیک میباشد. در شرایط جدید که شاهد بروز نشانههای جنگ گرم و سرد بین روسیه و غرب هستیم، آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی بهعنوان کانون مهمی مورد توجه طرفین است و روسها تلاش میکنند که نقش و توانمندی خود را در منطقه در رقابت با آمریکا، ترکیه و حتی چین افزایش دهند و بهگونهای تمامعیار تحرکات کشورهای همسایه که گرایشی به ناتو داشته را کاملا تحت نظر بگیرند. البته هر کدام از این کشورها اهداف خود را تأمین امنیت و مقابله با تروریسم و مهاجرت و.. اعلام میکنند.
روند تحولات در قفقاز جنوبی در وضعیت ابهام و خاکستری قرار دارد از سویی طرح صلحی بین ایروان و باکو مطرح است که زمان و چگونگی به نتیجه رسیدنش و حتی مکان امضای آن در زد و بندهای نامشخص قرار دارد و از سوی دیگر الهام علی اف که سوار بر کاسکه اشرافی حاصله از فروش نفت و گاز با شراکت بریتیش پترولیوم است، با دستاوردهای نظامی در قره باغ و برگزاری انتخابات زودهنگام و کسب آرائ 80 درصدی برای یک دوره 7 ساله دیگر، صدارت خود بر کاخ ریاست جمهوری آذربایجان، با اهداف بلند پروازنه ای چون توسعه نفوذ آذری و طرح های مشکوکی چون کریدور زنگزور و غیره را تضمین نموده است.
روس ها به عنوان یکی از قدرت های مهم منطقه ی به طور کلی اعتقاد دارند که منطقه نباید به کانونی اساسی و مرکز تحرکات ناتو تبدیل شود و در مقابل ناتو، امریکا و کشورهای غربی هم معتقدند اگر به منطقه وارد نشوند، روسها با بهرهگیری از اهرمهای اساسی خود در کشورهای منطقه و ظرفیت ها و توانمندیهای اقتصادی و انرژی به این کشورها فشار بیشتری آورده و نفوذ خود را در این کشورها توسعه می دهند. واقعیت مهم این است که چنانچه رهبران آذربایجان و ارمنستان و دیگر کشورهای منطقه از درایت و کفایت سیاسی و حکمرانی قوی برخوردار باشند، به راحتی میتوانند از بروز فاجعه عظیم و ویرانگر پیشگیری نمایند.
تحولات منطقه توجه قدرت های مهم از جمله محور یورآتلانتیک را به خود جلب نموده است و ناتو خوب می داند که منافعش در دهههای آینده هرچه بیشتر در گرو کشورهای آسیایی و اروپایی خواهد بود. همزمان اروپا نیز شانس خود را برای کاهش تنش به محک گذاشته است و در همین راستا در کنار چند دور مذاکره آذری و ارمنی در بروکسل با وساطت مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه نیز به تلاش های دیپلماتیک خود برای جلوگیری از تشدید تنش بین باکو و ایروان ادامه داده و با رهبران دو طرف گفتگو نموده است. به هر حال ناتو به عنوان اولین قدرت نظامی فراآتلانتیک، در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و در مورد ترتیبات استراتژیک در مرزهای شرقی اتحادیه اروپا انگیزههای بسیاری دارد چرا که موقعیت ناتو به عنوان یک قدرت جهانی اجازه نمی دهد که نسبت به چنین بحرانی بیعلاقه باشد، به خصوص که این دو کشور در دروازههای اروپا و در مجاورت روسیه و ایران قرار دارند؛ منطقه ای که یکی از اولویت های سیاست خارجی و امنیت پاریس نیز هست و بر کسی پوشیده نیست که قفقاز جنوبی از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است. از این رو باید این منطقه را با امضای پیمان ثبات به اتحادیه اروپا پیوند زد، زیرا اروپا نمیتواند برای مدتی نامعلوم شاهد منطقه ای بی ثبات در مرزهای خود باشد. قفقاز جنوبی نقطه تلاقی منافع ژئوپولیتیک و انرژی و منطقه تضاد کشورهای امریکا، روسیه، ترکیه و ایران است.
در آن سوی آتلانتیک، امریکاییها از دیر باز تلاش داشته اند تا با ایجاد بحران و جنگ در مناطق مختلف دنیا و تنگ نمودن عرصه حتی بر دوستان و شرکای خود، ناگهان به عنوان ناجیهالیوودی وارد کارزار شده و بدین طریق بر حوزه نفوذی خود بیافزایند. در شرایط جدید با توجه به تحولات و بحران بین آذربایجان و ارمنستان، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به ایروان سفر نموده و از مواضع این کشورحمایت کرده و به نوعی سناریو تصنعی سفر به تایوان را در این منطقه با نوعی خط و نشان کشیدن برای آنکارا و مسکو تکرار نمود.
به طور خلاصه، کشورهای منطقه قفقاز خواسته یا ناخواسته دوران حساسی را تجربه می نمایند و تحولات آنها به نوعی منافع این کشورها را وجه المصالحه قدرت های خارجی به ویژه ترکیه، فرانسه، آمریکا، روسیه و رژیم صهیونیستی قرار داده و حتما تحولات اخیر دستاورد قابل ملاحظهای برای مردم منطقه نخواهد داشت یا حداقل هیچ کشوری برنده حوادث اخیر نخواهد بود. موضوع مهمتر این که این تحولات به روند فعالیتی اقتصاد کشورها لطمه جدی زده و در درازمدت بر میزان رشد اقتصادی و تامین نیازهای انرژی اروپا و کالاهای اساسی تاثیرگذار خواهد بود؛ مضافا اینکه دیگر فعالیت ها از جمله صنعت توریسم را نیز با رکود جدی مواجه می نماید. همچنین باید اذعان نمود که از طرفی مرحله جدیدی از جنگ سرد شروع شده که با تغییر نقشه ژئواستراتژی جهانی میتواند ضمن جابجایی نقش اجزای پازل قدرت در شرق اروپا، قفقاز و آسیای مرکزی، عواقب خطرناکی از جمله تغییر مرزها و حتی آغاز اولین جنگ فرا منطقه ای در هزاره سوم میلادی برای بشریت داشته باشد و از سوی دیگر ناتو برنامه پیچیده توسعه به شرق با هدف تنگ تر نمودن حلقه محاصره مثلث روسیه، چین و ایران و به تعبیری تکمیل نمودن دالان تورانی ناتو را دنبال می نماید.
جمهوری اسلامی ایران در ماههای اخیر تحرکات سیاسی ، نظامی و اقتصادی قابل توجهی در منطقه داشته که سفر ماه گذشته وزیر امور خارجه به ایروان و دیدار اخیر وزیر دفاع ارمنستان از تهران آخرین نمونه آن میباشد که تایید کننده تداوم مواضع متوازن بی طرفی فعالانه با هدف رایزنی با رهبران کشورهای منطقه و تقویت همکاریهای همه جانبه میباشد. به هر حال کشورمان باید تلاش نماید ضمن رصد دقیق تحولات، به ویژه رفت و آمدهای سیاسی و امنیتی به باکو؛ ایروان و ... اتخاذ مواضع شایسته و به موقع؛ رویکرد مهم تشویق طرفین به حل و فصل اختلافات مرزی و ارضی طرفین با محوریت گفتگو و مبنا قرار دادن کنوانسیونها و مقررات بین المللی را سرلوحه امور قرار دهد چرا که ترقی و تعالی تمام عیار منطقه در گرو برقراری صلح پایدار و اعتماد توامان با مشارکت جمعی میباشد.
علیبمان اقبالی زارچ، رئیس گروه مطالعات اورآسیا
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)