نظم جهانی از دیدگاه غرب و اسلام (قسمت اول)

نگاه و نقدی بر کتاب نظم جهانی هنری کسینجر
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
مشاهده ۳۱۹۹
نبی سنبلی

 نگاه و نقدی بر کتاب نظم جهانی هنری کسینجر

هنری کسینجر را شاید بتوان تاثیرگذارترین فرد بر سیاست خارجی آمریکا و متحدین آن طی چند دهه گذشته دانست. شناخت نحوه تفکر وی نسبت به نظم جهانی، اسلام و نظم اسلامی می‌تواند به درک بهتر چرایی سیاست خارجی آمریکا و اروپا نسبت به دیگر کشورها و مناطق، به خصوص خاورمیانه و ایران کمک نماید. حتی ریشه‌های حمایت اروپا و آمریکا از اسراییل در جنگ جاری در غزه را می‌توان در این کتاب یافت.

این مقاله در واقع بررسی و نقد بخش هایی از کتاب نظم جهانی هنری کیسینجر است که نامبرده در سال 2014 به رشته تحریر درآورد.[i] در این مقاله در سه بخش نقطه نظرات نویسنده در مقدمه، نتیجه گیری و فصول مربوط به نظم اسلامی، خاورمیانه و ایران به عنوان نظر آورده شده و سپس مورد بررسی و  نقد قرار گرفته اند.

 چالش های نظم جهانی: نظر

کیسینجر در مقدمه کتاب می‌گوید: "هیچگاه نظمی واقعا جهانی وجود نداشته است." نظم فعلی نتیجه صلح وستفالی است که چهار قرن قبل شکل گرفت. در صلح وستفالی بسیاری از تمدنها و کشورها یا حضور نداشتند و یا اصلا از وجود آن خبر نداشتند. این نظم دو پایه اصلی داشت: عدم مداخله و موازنه قدرت.

در زمان صلح وستفالی، چین در منطقه خودش مرکزیت نظم جهانی را داشت و بقیه را بربر می دانست. بین اروپا و چین، بینش اسلامی از نظم جهانی وجود داشت که بر اساس آن، حکومتی جهانی با قوانین الهی بر دارالحرب غالب می‌شود و همه را متحد می سازد. در آمریکا به تدریج این دیدگاه حاکم شد که "اگر همه از اصولی که آمریکا در اداره جامعه خود پیروی می‌کند، پیروی کنند، نظم و صلح جهانی به طور طبیعی محقق می‌شود ..." لذا وظیفه سیاست خارجی، "گسترش اصول مشترک" است.  به نظر وی، ضعف نظام وستفالیایی این بود که پاسخی برای مسئله چگونگی تولید مشروعیت نداشت. وقتی آمریکا رهبری جهانی را پذیرفت،  آزادی و دموکراسی را به عناصر لازم برای برقرای صلح و نظم افزود و تلاش کرد تا نظم وستفالیایی را تکامل بخشد.

به اعقتاد وی اکنون، از میان تمامی مفاهم نظم، تنها برخی اصول نظم وستفالیایی، از جمله حاکمیت، عدم مداخله و موازنه قدرت جهانی شده و "شبکه ای از ساختارهای حقوقی و سازمانهای بین المللی تلاش می‌کنند تا  مانع از هرج و مرج جهانی شده، تجارت آزاد را حفظ کرده، ثبات سیستم مالی بین المللی را نگهداشته و  توسل به جنگ را محدود سازند." وی ادامه می دهد که  "هر نظم بین المللی روزی توسط دو جریان به چالش کشیده می‌شود: جریانی که خواهان بازتعریف مشروعیت آن است؛ و  جریانی که در صدد تغییر قابل توجه در موازنه قدرت." اکنون هر دو جریان وجود دارند: چین و جهادگرایان.

کیسینجر بازسازی سیستم بین المللی را چالش اصلی دولتمداری در حال حاضر می داند. به نظر وی "نظم جهانی به تنهایی توسط هیچ کشوری  قابل دستیابی نیست." و  "نظم وستفالیایی بر اساس واقعیات موجود نیازمند نوسازی است....جوهر دولتمداری ایجاد توازن میان مشروعیت و نظم است." 

چالش های نظم جهانی: نقد

اول، نگاه کیسینجر نگاهی اروپا و غرب محوراست و اروپا را به عنوان نقطه شروع نظم تلقی می‌کند. هم عدم مداخله پیش از وستفالی وجود داشت و هم موازنه قدرت. تقریبا همزمان با جنگ های مذهبی در اروپا قرن 16 تا 18 میلادی، در غرب آسیا نیز جنگ های مذهبی/ ژئوپولتیک میان ایران و عثمانی از قرن 16 تا 19 ( از صفویه تا قاجار) جریان داشت و برای خاتمه بخشیدن به این جنگ ها، مذکرات و قراردادهایی امضا شد. صفویه برای ایجاد موازنه قدرت علیه عثمانی به اروپا مراجعه کرد.

دوم، اساسا لزومی نداشت دیگر تمدنها و کشورها در کنفرانس وستفالیا حضور داشته باشند چون کنفرانس برای برقراری صلح در اروپا و خاتمه دادن به جنگ میان آنها برگزار شده بود. آنچه که در وستفالیا جدید بود نه حاکمیت و عدم مداخله بلکه مفهوم مرز بود. در دوران امپراطوری که در دیگر مناطق همچنان ادامه داشت سرحد وجود داشت و نه مرز. جنگها نیز عمدتا در سرحدات رخ می داد و هنوز این روند ادامه دارد (ویتنام و اوکراین).

سوم، کیسینجر نظم آمریکایی را نظمی دموکراتیک معرفی می‌کند که به عنوان شهری الهام بخش بر فراز تپه شکل گرفت. آمریکا بر اساس نظمی دموکراتیک شکل نگرفت بلکه با کشتن میلیونها سرخ پوست طی سیصد سال و نقض تمامی‌توافقات با قبایل سرخ پوست شکل گرفت.[ii] در این نظم حتی دموکراسی محدود به بخشی از سفید پوستان بود و نه همه آنها. پس از پذیرش رهبری جهان غرب نیز آمریکا از بسیاری از حکومت های دیکتاتوری حمایت کرد و در بسیاری دموکراسی‌ها مداخله نمود. حمله آمریکا و متحدین اش به عراق، افغانستان و لیبی و خروج از بسیاری موافقت نامه‌های بین المللی که در زمان بوش و ترامپ انجام شد، چیزی جز زیرپاگذاشتن ارزش های وستفالیایی توسط اروپا و آمریکا نبود.

چهارم، از جمله دلایلی که کسینجر برای فروپاشی نظم بین المللی ذکر می‌کند این است که ممکن است یک قدرت نوظهور، نقش داده شده به خود توسط نظم موجود را نپذیرد. بررسی مواضع و رفتار رای دهی دولت ها در سازمان‌های بین المللی خلاف این دیدگاه را نشان می دهد. در حالی که تاکید بر حاکمیت و  عدم مداخله، همواره مورد تاکید چین، روسیه، ایران، هند و دیگر کشورهای جنوب جهانی قرار دارد، مداخله گزینشی در دیگر کشورها و تضعیف حاکمیت به بهانه‌های مختلف در رفتار رای دهی آمریکا و اروپا بسیار مشاهده می‌شود. تاکید اصلی کیسنجر بر خطر اسلامگرایی و چین برای نظم بین المللی است اما او هنوز زنده بود که نظم وستفالیایی در اروپا با حمله روسیه به اوکراین به چالش کشیده شد.

پنجم، کیسنجر تاکید دارد که هیچ کشوری به تنهایی قادر به ایجاد نظمی‌بین المللی نیست اما وی نظریه نظم فراگیر را نیز توسعه نمی دهد.  به نظر نمی رسد آمریکا و اروپا حاضر و مایل باشند بر اساس منطق وستفالیایی، بازیگران مختلف را در نظم جدید سهیم سازند. بسیج جهانی علیه روسیه در اوکراین، حمایت همه جانبه از نسل کشی فلسطینیان در غزه، تشکیل کواد، آکوس و کریدور هند و اروپا و دیگر ائتلاف ها علیه چین، با منطق موازنه قدرت، سازگار، اما با نظم جهانی فراگیر ناسازگار است.

طرف مقابل یعنی روسیه، چین و ایران نیز از همین منطق ایجاد موازنه قدرت پیروی می‌کنند. ایجاد شانگهای، تشکیل بریکس، پروژه کمربند راه چین، ایجاد اتحادیه اقتصادی اورآسیا توسط روسیه و ... چیزی نیست جز تلاش برای ایجاد موازنه قدرت در مقابل آمریکا و اروپا. لذا اگر رفتار کشورها را با شاخص های تاکید بر حاکمیت، عدم مداخله و توازنه قدرت که کیسنجر آنها را از اصول اصلی نظم وستفالیایی به شمار می آورد، بسنجیم، رفتار ایران و چین بیشتر با این اصول منطبق است تا رفتار آمریکا، اروپا و حتی روسیه. روسیه در نظریه بر اصول نظم وستفالیایی تاکید می‌کند اما در عمل رفتار روسیه در قبال گرجستان و اوکراین با این اصول همخوانی ندارد. 

نبی سنبلی، کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست) 


[i] . Henry Kissinger, WORLD ORDER: Reflections on the Character of Nations and the Course of History, Penguin Press, 2014. (Digital edition).

[ii] . Dee Brown;  Bury My Heart at Wounded Knee: An Indian History of the American West; Holt Paperback – May 15, 2007.

 

 

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است
نظم مترنیخی (۱۸۴۸-۱۸۱۵) یکی از موفق‌ترین تلاش‌های تاریخی برای ایجاد صلح پایدار پس از آشفتگی‌های جنگ‌های ناپلئونی بود.
رده‌بندی دولت‌ها به لحاظ کارکردی عبارت است از: ۱- دولت هژمون، ۲- دولت قوی، ۳- دولت کارکردگرای رفاه و امنیت ساز ۴- دولت متوسط ۵- دولت ضعیف و ۶- دولت ورشکسته. سور...