تدا اسکاچپول در تشریح علل وقوع انقلابهای جهان معتقد است، عمق بحرانها و تعدد بحرانها لزومأ منجر به انقلاب نمیشود. برخی از کشورها از بحرانهای عمیقی رنج میبرند اما تاکنون انقلابی در آن کشورها رخ نداده است و در نقطه مقابل کشورهایی بودند که با بحرانهایی معمولی و سطحی مواجه بودند؛ اما همان بحرانهای سطحی و به ظاهر کنترل شده، منجر به انقلابی بزرگ در آن کشورها شده است. اسکاچپول در پاسخ به این معادله معتقد است؛ آنچه موجب انقلاب میشود اولأ ساختار و چینش بحرانها نسبت به یکدیگر هستند و ثانیأ وقوع رویدادی که به مثابه یک زنجیر بتواند بحرانها را به یکدیگر متصل کند و مانند اتصال رودهای کوچک به یکدیگر سیلابی بزرگ راه بیاندازد.
نظریه انقلابهای اسکاچپول را میتوان به وقوع جنگهای بزرگ جهانی و منطقهای نیز تعمیم داد. نگاهی به رویدادهای منتهی به جنگ جهانی اول و دوم نشان میدهد که ساختار و چینش رویدادها نسبت به «هم افزا» بودند و یک رویداد مانند ترور ولیعهد اتریش در جنگ جهانی اول و یا حمله آلمان به لهستان در سال 1939 موجب اتصال بحرانها به یکدیگر و فراگیر شدن جنگ جهانی شدند.
حالا نگاهی به وضعیت جهانِ امروز بیاندازیم. آیا بحرانهای متناوب کنونی در غرب آسیا و اروپا برای ایجاد جنگ جهانی سوم و یا جنگی فراگیر در منطقه ساختارمند شدهاند؟ آیا بحرانهای انباشته و فعال کنونی در غرب آسیا میتوانند جنگی گسترده در سطح منطقه را باعث شوند؟ کدام رویداد میتواند جرقه یک جنگ گسترده و مستقیم میان ایران و رژیم صهیونیستی باشد؟
در سطح جهانی آنچه میتواند بحرانهای غرب آسیا را با بحران جهانی پیوند زند، جنگ اوکراین است. تحولات جنگ اوکراین و رویکرد روسیه و اروپا در 100 روز گذشته به گونهای بوده است که بحران اوکراین با بحران خاورمیانه هم افزا نشود. بایدن، رئیس جمهور امریکا در روزهای نخست جنگ اسرائیل با غزه تلاش کرد این دو بحران را به یکدیگر پیوند بزند. اما هم روسها و هم اروپاییها مخالف بودند .لذا در عمل کنشهای بلاغی ( مواضع اعلامی) و کنشهای عملی روسیه، اوکراین و اروپا به سمتی رفت تا میان بحران خاورمیانه و بحران اوکراین حائلی ایجاد شود.
دولت امریکا نیز در ادامه با اروپاییها و روسها در این زمینه هم نظر شد. رژیم صهیونیستی نیز از همان آغاز مخالف پیوند دادن جنگ غزه با جنگ اوکراین بود. لذا بحران اوکراین و بحران غزه هیچ یک از دو شرط تبدیل شدن به جنگ جهانی سوم را ندارد؛ چون هم ساختار این دو بحران نسبت به یکدیگر در وضعیت همافزا نیست و هم علائمی از یک رویداد که بخواهد بین این دو بحران زنجیری ایجاد کند وجود ندارد. در کنار عوامل فوق باید به نقش چین نیز اشاره کرد که از همه ظرفیت خود برای عدم وقوع جنگ تلاش میکند. سیاست جهانی چین نشان میدهد لااقل در شرایط کنونی وقوع جنگ جهانی را خلاف منافع راهبردی خود میبیند.
در سطح منطقه غرب آسیا اما وضعیت متفاوت است. نگاهی به بحرانهای حاد چند هفته اخیر کافی است تا نشان دهیم که بحرانها در چینشی همافزا نسبت به یکدیگر قرار گرفتند.
- رژیم صهیونیستی علیرغم برخی از پیشبینیها به پیشروی در خاک غزه ادامه میدهد، تلفات انسانی از مرز 25 هزار نفر گذشته است، رژیم قصد دارد سرزمینی سوخته در غزه ایجاد کند.
- از مقابله جدی و تلههای حماس و گروههای مسلح فلسطینی در غزه تاکنون خبری نیست و همین موضوع باعث شده تا رژیم صهیونیستی بی محابا به جنایات وحشیانه و ضد بشری خود ادامه داهد. هرچند گفته میشود حماس در این حملات آسیب جدی ندیده و میتواند در موقع مناسب ضد حملاتی را شروع کند.
- حملات اسرائیل و حزب الله در شمال سرزمینهای فلسطینی با وجود نوسانات اما کنترل شده است اما هر لحظه ممکن است به اراده یکی از طرفین منازعه از کنترل خارج شود.
- حملات کتائب حزب الله عراق به پایگاههای امریکا ادامه دارد.
- ارتش یمن با حمله به کشتیها به مقصد اسرائیل و از مبدأ اسرائیل، جبهه جدیدی را در منطقه گشوده است.
- حملات امریکا و انگلیس با ائتلافی از دیگر کشورها به یمن و تداوم حملات یمنیها به کشتیها که حالا کشتیهای امریکایی و احتمالا انگلیسی را نیز شامل شده است، بر عمق بحران افزوده است.
- عملیات تروریستی در کرمان و پاسخ ایران به مقر تروریستها در عراق، سوریه و پاکستان وجه دیگری از بحران در منطقه را برجسته ساخته است.
- شکایت عراق به شورای امنیت سازمان ملل و جبههگیری اتحادیه عرب علیه جمهوری اسلامی ایران، بحران دیپلماتیک جدیدی را ایجاد کرده است.
- پاسخ موشکی پاکستان به حملات موشکی ایران شرایط جدیدی را رقم زد .( هرچند خوشبختانه بحران از طرف دو کشور فعلا مهار و مدیریت شد.
- استمرار ترور مستشاران نظامی ایران در سوریه، نشان از تمایل رژیم صهیونیستی به گسترش جنگ با ایران در سوریه و لبنان دارد.
محور فوق نشان میدهد؛ شرط اول برای وقوع جنگ گسترده منطقهای حاصل شده است، چون رویدادها نسبت به یکدیگر همافزا هستند و چینش ساختارمند بحرانها نسبت به یکدیگر بدست آمده است.
شرط دوم اما رویداد اندیشیده و یا رویداد نااندیشیده است که به مثابه یک نخ تسبیح میتواند بحرانهای عمیق و فعال کنونی را به یکدیگر متصل کند و آنگاه جنگی منطقهای را باعث شود که از کنترل بسیاری از کشورها خارج خواهد بود. این رویداد از طرف کدام یک از طرفین منازعه ایجاد میشود؟
در حال حاضر به نظر می رسد اسرائیل برای این رویداد برنامهریزی میکند. احتمالا سران صهیونیستی تصور میکنند، اولا ایران و حزب الله بدنبال گسترش بحران نیستند و ثانیا در صورت جنگ مستقیم اسرائیل به حزب الله و ایران، کشورهای عربی به صورت غیرمستقیم، طرف اسرائیل را خواهد گرفت و برخی دیگر مانند عراق و ترکیه و قطر بیطرف خواهند ماند و ثانیأ امریکا نیز مجبور خواهد شد به سود اسرائیل وارد منازعه شود.
از آن سو ایران و حزبالله در شرایط کنونی تمایلی به گسترش جنگ ندارند و این تحلیل را دارند که اسرائیل در غزه به مرور دچار استیصال خواهد شد که تحلیل درست و دقیقی است. اما ایران و حزبالله نیز در مواجه با برخی از رویدادهای اندیشیده و یا نااندیشیده احتمالا مجبور خواهند شد با اسرائیل وارد جنگ مستقیم شوند آنگاه جنگ منطقهای گسترده اجتنابناپذیر خواهد بود.
کدام رویدادهای اندیشیده و یا نااندیشیده میتواند هدف اسرائیل را محقق کند و جنگ را گسترده نماید؟
- حمله گسترده و مستقیم اسرائیل به حزب الله؛
- حمله غیرمستقیم اسرائیل به ایران از طریق انجام ترور و یا خرابکاری در تاسیسات نظامی داخل خاک ایران؛
- فعال کردن عوامل انتحاری داعش در ایران توسط سرویسهای جاسوسی موساد؛
- حاد شدن بحران یمن در پی استمرار و افزایش حملات ارتش یمن به کشتیها؛
- پاسخ نظامی ایران به رژیم صهیونیستی متعاقب ترور مستشاران نظامی ایران در سوریه.
هر یک از رویداهای فوق به سادگی میتواند بحرانهای انباشته، ساختارمند و فعال منطقهای را به یکدیگر متصل کند و جنگ گسترده منطقه را که بیشک ایران و رژیم صهیونیستی طرفین اصلی آن هستند؛ کلید بزند.
بنابراین توالی تحولات منطقه ای و امکان رویدادهای اندیشیده و یا نااندیشیده شده میتواند منطقه غرب آسیا را در آستانه جنگ گسترده و فراگیر قرار دهد. در همین راستا باید در قبال هر یک از رویدادهای پنج گانه فوق نقشه راهی هوشمندانه طراحی شود تا نقشههای شوم رژیم صهیونیستی برای از میان بردن صلح و امنیت بین المللی و منطقه ای از میان برود.
سید محمد حسینی، کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)