نظریه سه فضایی بودن / شدن جهان

در چرخه حیات بشری پس از انقلاب کشاورزی، شاهد انقلاب صنعتی، انقلاب اطلاعات (ICT) و در حال حاضر انقلاب دیجیتالی هستیم.
۱ بهمن ۱۴۰۲
مشاهده ۷۳۶۱
محمد خوش هیکل آزاد و حمید رضا ارشدی

در چرخه حیات بشری پس از انقلاب کشاورزی، شاهد انقلاب صنعتی، انقلاب اطلاعات (ICT) و در حال حاضر انقلاب دیجیتالی هستیم. محیط راهبردی در سطوح جهانی و منطقه ای و کشوری دستخوش تغییرات و تحولات چشمگیری شده است و از آن به جهان در حال گذار تعبیر می‌گردد. جهانی شدن (Globalism) امری اجتناب ناپذیر است و واحدهای سیاسی بویژه قدرت های بزرگ درصدد جهانی سازی (Globalization) و بهره برداری از این روند بنفع خود در صحنه شطرنج سیاسی جهان می‌باشند. به عبارتی دهکده جهانی در حال شکل گیری است و نظریه‌های مختلفی چون دوفضایی شدن جهان[1] در حوزه فضای فیزیکی یا طبیعی و مجازی یا اینترنت مطرح شده است. اما برای تکمیل این نظریه می‌توان از نگاه اسلامی‌توحیدی نظریه جدید " سه فضایی بودن / شدن جهان "و توجه همزمان به جهان ماوراء طبیعه، طبیعی و مجازی را پیشنهاد داد. حضرت آیت الله خامنه‌ای مقام معظم رهبری اظهار داشته اند در دوران هوش مصنوعی و کوانتوم و اینترنت نمی‌شود با همان ابزارهای۴۰ سال قبل کار کرد و یکی از خطاهای محاسباتی این است که انسان در چارچوب عوامل صرفاً مادی محدود بماند و عوامل معنوی را، سنت‌های الهی را، سنت‌هایی که خدا از آنها خبر داده است، آن چیزهایی را که با چشم دیده نمی‌شود، نایده بگیرد. یافته مهم در نظریه مطروحه، اهمیت درک ارتباط اسلام، محیط نوین راهبردی، ایران و سیاست خارجی است.

 

دو فضایی شدن جهان؛ جهان شدن‌ها

نگاه نخست بر تمایز بین جهان مدرنیته (فیزیکی) و جهان جهانی شده (مجازی) است. در گام بعد تبیین و متمایز کردن این دو جهان موازی و در عین حال در هم تنیده است و به جهانی شدن‌های متکثر در درون این دو جهان باید توجه نمود. با این نگاه مهم‌ترین تغییر جهان معاصر که بنیان تغییرات آینده جهان را می‌سازد، رقابتی شدن جهان واقعی و مجازی است. این جهان در واقع به موازات و گاه مسلط بر جهان واقعی ترسیم می‌شود و عینیت واقعی می‌یابد. روند هوشمندسازی در هر دو جهان با ابزارهای رایانه‌ای جهانی شده، مسیر فوری زندگی را نشانه می‌گیرد. در جهان مجازی همه حوزه‌های سیاست و اقتصاد و از جمله عضویت فرهنگی، تعلق فرهنگی، هویت فرهنگی و از همه مهمتر "قدرت فرهنگی و تمدنی" جدیت می‌یابد و در فرهنگ دو فضایی شده، شاهد مهاجرت‌های فیزیکی، مجازی و مهاجرت‌های فیزیکی- مجازی تحت تاثیر این فضا هستیم. به عبارتی با تغییر بنیادی در مفهوم زندگی و ورود به زندگی دیجیتالی مواجهیم. آینده جهان با عنوان پساجهانی شدن، غلبه جهان مجازی بر واقعی و شکل‌گیری پدیده"جنگ بدون جنگ" که جنگ نمادها و نشانه‌ها هست، می‌باشد؛ لذا اگر آینده اندیشانه و با رویکرد مهدوی نگاه کنیم، دانش خیر و شر در ایجاد این وضعیت ظرفیت‌های بسیاری برای"تضادهای اجتماعی" و در عین حال "مفاهمه و توافق چند فرهنگی" فراهم می‌کند.

در این راستا تعابیر و نظریه‌های دیگری نیز عنوان گردیده است که کوانتوم، متاورس و ابزار هوش مصنوعی از جمله این مقولات است. در پارادایم کوانتومی، جهان به مثابه شبکه پویا و در حال رشد از ارتباطات است و روز به روز شاهد تنوع و پیچیدگی و زاده شدن دنیاهای جدیداست. واقعیت در فیزیک کلاسیک نیوتونی قابل حس و سنجش علمی است؛ اما در فیزیک کوانتوم چیزی بطور قطعی بیان نمی‌شود، بلکه واقعیت بر اساس اصل برهم نهادنsuperposition  مجموعه ای از به فعلیت رسیدن یا در کنار هم قرار گرفتن حالات و احتمالات ممکن (حتی متضاد و متناقض) بطور همزمان می‌باشد. در فضای کوانتومی‌با ترکیب فنآوری شاهد جهان‌های بسیاری می‌باشیم. متاورسدر لغت به معنای ماورای هستی است؛ ولی در مفهوم، فضای مجازی موازی دنیای واقعی با فناوری‌های زیرساختی ارتباطات، وای فای و بلوتوث، موبایل و... بر اساس هرم مازلو با کشف نیازها در صدد جا باز کردن در دنیای واقعی بشریت است. به عبارتی دیگر متاورس شبکه یا مجموعه به هم پیوسته از خرده شبکه‌هاست که نامتقارن در عین تقارن، متمرکز در عین پراکندگی، مجازی در عین واقعی و اصالت فرد در عین اصالت جمع و رقابت در عین همکاری می‌باشد. در این راستا هوش مصنوعی به عنوان یک ابزار بطور عام ماشین یادگیری دیتا و حل مسائل خاص، مطالعه و طراحی موضوعات هوشمند و استفاده از تجربیات برای انجام وظایف مختلف می‌باشد. با افزایش بیش از پیش اطلاعات، هوش مصنوعی به دنیای واقعی نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود و می‌تواند از یک ابزار و دستیار به آقایی بر بشر برسد. به عبارتی متاورس، دیتا و اتصالات آن است و فناوری کوانتوم ذخیره کلان داده‌ها و اینترنت وسیله انتقال و هوش مصنوعی ابزار تحلیل است.

 

فضای ماوراء طبیعه؛ جهان بوده‌ها یا نظام توحیدی[2]

دیدگاهی که معتقد است انسان گرگ انسان است و یا آینده نهایی جهان به برخورد و نزاع ختم میشود با دیدگاهی که انسان را حیّ متأله می داند و یا سرنوشت روشنی برای آینده جهان و به ارث بردن انسانهای مستضعف (در مفهوم اسلامی آن) تصویر می‌کند، کاملاً متفاوت است. در این راستا آنچه بدان خلق به معنای موسّع یا ماسوی الله گفته می‌شود، تحت تدبیر یک قدرت بی نهایت به نام خدای سبحان است. لذا همه نیروهای به اصطلاح ناحق تحت تدبیر این نیروی قاهره قرار دارند و در مقابل او نیستند. خداوند سبحان عوالم متعددی را خلق کرده است که با یک رابطه بسیار منظم ریاضی گونه چه در درون و چه در ارتباط با یکدیگر قرار دارند. در هر عالمی از جمله پایین ترین این عوالم که به آن عالم مُلک یا دنیا گفته میشود، پیوستگی ناگسستنی بین اجزاء آن وجود دارد. لذا اگر در دورترین اجرام سماوی خللی وارد شود بر گل سرسبد مخلوقات همه عوالم یعنی انسان تأثیر میگذارد. البته بر همین مبنا انسان نیز بر تمامی اجزاء به هم پیوسته با او نیز تأثیرگذار است. بدین ترتیب نه تنها هر عالمی‌بر اساس حق اداره و تدبیر می‌شود، بلکه تمامی عوالم نیز با یکدیگر پیوند دارند.

عوالم برتر تدبیرکننده عوالم مادون خود هستند و صرفاً یک عالم جدا از عوالم دیگر نیستند. علوم تجربی به مفهوم متداول صرفاً لاشه علوم را در یک سیر افقی بررسی می‌کند و ارتباط عمودی آن با عالم (و عوالم برتر) برترش را در نظر نمی‌گیرد. برای نمونه علم اقتصاد امروزین توان فهم موضوعی به نام «برکت» یا «مال حلال» در حوزه اقتصاد را ندارد تا چه برسد بخواهد تأثیرات آنرا بررسی و تحلیل کند. یا در حوزه علم سیاست نمی‌توان توقع داشت دلیل قیام حضرت موسی و هارون (ع) در ضعیف ترین حالت ممکن علیه قدرت غالب یعنی فرعون را درک و تحلیل کرد. و یا نمی‌توان درک کرد چگونه و بر چه مبنایی مقام معظم رهبری می فرمایند که سرنوشت رژیم اشغالگر قدس اینست که در آینده نزدیک محو خواهد شد و نظام موجود دچار دگرگونی اساسی می‌شود و نحوه همراهی با این دیدگاه در عرصه عمل چگونه باید باشد. بسیاری از همراهان در بهترین حالت به صرف گفتن اینکه معجزه و امر الهی در این زمینه وجود دارد، بسنده می‌کنند. و از آن بدتر اینکه الگو نگرفتن از رفتار انبیاء (ع) را به این علت مرتبط می دانند که این سنت در زمانهای دیگر قابل وقوع نیست و جالب اینکه دلیلی بر این انقطاع نیز نمی آورند.

 

کاربست نظریه سه فضایی بودن/شدن جهان

در قرن پیش نفت و امنیت انرژی و هم اکنون " داده " به عنوان نفت عصر دیجیتال در معادلات ژئوپلیتیک حایز اهمیت است. در دنیای جهانی شده به هم متصل و عدم قطعیت در قالب‌هایی چون فناوری‌ها و رسانه‌های جهانی شاهد تحول در مفهوم دیپلماسی هستیم. دیپلماسی نیوتونی قرن ۱۷ و مذاکرات دو دولت جای خود را به دیپلماسی کوانتومی و ظهور بازیگران جدید داده است؛ لذا یک دیپلمات کوانتومی فردی است که با ابزارهای نوین عصر دیجیتالی مثل هوش مصنوعی همزمان دو فضای مذاکرات مخفی و مذاکرات در چشم مردم را مدیریت می‌کند. و در سطح سازمانی متاثر از محیط بیرونی آشوبی و پیچیده (و نه مقطعی قابل پیش‌بینی) ارتباط سازنده بین افراد سازمان (درونی) و محیط بیرونی با خلاقیت و مشارکت و نگاه از پایین به بالا و کسب تصمیم‌های راهبردی و راهکارها به صورت دورانی برقرار می‌شود. متاورس یا دیتا و اتصالات نیز موجب "ژئوپولتیک دیتا" شده و امکان دسترسی یا توانایی خاص را بدون محدودیت در فضا و زمان فراهم می‌کند. کانال جریان دیتا به تمام حوزه‌های ژئوپلیتیک اعم از دوستی‌ها و دشمنی‌ها معنا می‌بخشد و تصویر سازی و جنگ روایت ها و گفتمان سازی‌ها (نسلZ  یا اینترنتی و نسل آلفا یا تلفن هوشمند و نسل آتی هوش مصنوعی) را شکل می دهد.

با استفاده از منابع چهارگانه فقه[3]، می‌توان کلیات و اصول سیاست خارجی، فقه سیاسی، را استخراج کرد. در این راستا باید توجه داشت که فقه دارای دو معنا می‌باشد که مخاطب باید کاملاً بین آنها تمایز قائل شود (برخی معتقدند فقه اصغر، اوسط و اکبر وجود دارد). آنچنان که «حکمت» نیز همینگونه هست. فقه در معنای اصطلاحی حوزه خاصی را شامل می‌شود که استنباط یا دانش احکام فرعی از ادله تفصیلی است و موضوع آن عمل مکلف است، لکن فقه آنچنان که در قرآن آمده است منحصر به این تعریف نیست و آنجا که گفته می‌شود در دین تفقه کنید یعنی پیدا کردن فهم عمیق و بصیرت در اصول و فروع دین. به همین ترتیب «حکمت» در معنای اصطلاحی به تعبیر ملاصدرا (ره) معادل فلسفه، و به اطلاق، علمی است که در آن از حقایق اعیان بحث می‌شود. در حالیکه حکمت در معنای عام به عبارتی به معنای علمِ با ارزشی است که همراه با عمل باشد. بدیهی است که این تمایز در تعریف فقه به این معنا نیست که اسلام به عنوان یک دین، دارای مکتب روابط بین المللی نیست. و بدین ترتیب براساس توضیحات مطروحه می‌توان نظریه سیاست خارجی مطلوب را برای ج.ا.ا تدوین و ارایه کرد. البته اگر منظور فقه اصطلاحی باشد، باید اذعان کرد نظریات سیاست خارجی به تمامه در این حوزه قرار نمی‌گیرد.

سیاست خارجی کنش‌ها و اقدامات و رفتارهای یک دولت در قبال سایر بازیگران بین‌المللی در فضای بین المللی، بر پایه یک طرح و برنامه از پیش تعیین شده توسط تصمیم گیرندگان، برای رسیدن به اهداف مشخص و از پیش تعیین شده است. و نظریه سیاست خارجی مجموعه‌ای از گزاره‌های مرتبط، منسجم و منطقی که چیستی، چرایی و چگونگی رفتارها، راهبردها و تصمیمات کشورها را در روابط بین‌الملل تبیین، تجویز و تشریح می‌کند. در دسته بندی نظریات سیاست خارجی سه نظریه مطرح است: 1- نظریه تبیینی به علت یابی رفتارها و عملکردها و بررسی چگونگی سیاست خارجی موجود و تصمیم ها و راهبردها می‌پردازد. 2-  نظریه تفسیری به دنبال علت غایی و انگیزه‌شناسی و معناکاوی و استخراج دلیل رفتارهاست. 3- نظریه تجویزی[4] توصیه‌ به بایدها و نبایدها در سیاست خارجی مطلوب را ارایه می‌کند. با توضیحات پیش گفته معلوم شد که وظیفه فقه متعارف اینگونه نیست، آنچنان که فقه حتی در حوزه دین نیز چنین کارکردی ندارد، یعنی تاکنون مشاهده نشده که در حوزه فقه شیعی به علت (چه برسد به علت غایی)، انگیزه شناسی و یا معناکاوی احکام پرداخته شده باشد.

با رویکرد به فقه به معنای استخراج و استنباط شریعت و به تعبیر بهتر احکام شرعی از منابع[5]، در نظریه فقهی سیاست خارجی، ما می‌خواهیم حکم فعل دولت جمهوری اسلامی ایران در عرصه خارجی را به او بگوییم و در ادامه مفهومی خلق کنیم که رفتار ایران در قالب آن قابل توضیح باشد. بنابر این همه احکام شرعی مدنظر در سیاست خارجی، در کتاب و سنت وجود ندارد. اما از طریق بررسی منابع چهارگانه فقهی به خصوص با استفاده از منبع عقل که علاوه بر نقش ابزاری خود یکی از منابع استخراج حکم نیز محسوب می‌شود، اول باید ارزش‌ها و اصول کلی سیاست خارجی را از منابع استخراج کنیم، سپس براساس آن کلیات، احکام مدنظر را تفریع کنیم و در نهایت با استفاده از نقش احکام حکومتی، که شاید عده‌ای در پذیرش آن در برخی حوزه‌ها تشکیک کنند، اما در حوزه سیاست خارجی و دولت بخش عمده‌ای از تعیین مبانی براساس حکم حکومتی است و نقش تعیین کننده دارد، به ایجاد نظریه فقهی در سیاست خارجی بپردازیم. ماهیت و هدف نظریه فقهی سیاست خارجی، نظریه قیاسی است و استقرایی نیست؛ چراکه براساس آن قاعده می‌خواهیم یک مفهوم کلی و عام تصمیم‌گیری را از منابع چهارگانه استخراج و بعد در ادامه بررسی کنیم که آیا جمهوری اسلامی در عمل اینگونه رفتار کرده است یا خیر. بنابراین در این نظریه استنباط می‌کنیم که تشخیص و تکلیف و توصیف و تبیین و تفسیر و تجویز رفتار خارجی جمهوری اسلامی ایران چگونه باید باشد و در عمل چگونه است.

 بنابراین تبیین و تجویز حیات بشر موکول به فهم در هم تنیده نظریه سه فضایی و ارایه تصویر، روایت و گفتمان جمهوری اسلامی ایران در حوزه سیاست خارجی در برابر روایت دیگران در سطوح دوجانبه، منطقه ای و جهانی است، که برخی قدرت های بزرگ خواهان سلطه و برتری هستند. شایان ذکر است در این نظریه به سه فضا و ویژگی‌های آن توجه داریم و درصدد مثلا ارایه کوانتوم اسلامی نیستیم، ولی در تحلیلهای خود به هر سه ساحت موجود توجه داریم تا یک تحلیل جامع از پدیده‌ها داشته باشیم. در نظریه سه فضایی بودن/شدن جهان، نظام توحیدی یا اسلامی‌به این مفهوم است که عوالم مختلف از جمله «دنیا» که پایینترین درجه عوالم هست با عوالم برتر که در یک نگاه کلی به آن عالم معنا می‌گوییم، پیوند عمیقی وجود دارد و این عوالم در هم تأثیر و تأثر دارند و اگر این معنا فهم نشود، بسیاری از پدیده‌های این عالم دنیا قابل تفسیر صحیح نیست.

محمد خوش هیکل آزاد و حمید رضا ارشدی، کارشناسان ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

  (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست)


[1]عاملی، سید سعیدرضا (1395). مطالعات جهانی شدن: دو فضایی شدن‌ها و دو جهانی شدن‌ها. سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها

[2]  شایان ذکر است، این نظریه یک دیدگاه کلی است که نحوه نگاه به جهان و نظام حاکم بر آن را دگرگون می‌کند و به تعبیری در کنار دیگر دیدگاه‌های مطروحه قرار نمی‌گیرد. ضمناً بسیار روشن است که این نظریه از دیدگاه نگارندگان بیان شده است و کاملاً محتمل است دیدگاه تکمیلی و یا حتی مغایر با آن نیز وجود داشته باشد؛ لذا نباید از آن توقع داشت که راهکارهای احیاناً عملی در حوزه فقه سیاست خارجی ارایه نماید. البته این بحث خود فتح بابی برای پژوهشی جدید است.

[3] برای مطالعه بیشتر رجوع به سایت موسسه دین و مذهب https://eitaa.com/dinvatamadon?before=643

[4]برای مطالعه بیشتر به نظریه "آرمانگرایی واقع بینانه" در گفتمان سیاست خارجی ج.ا.ا در قبال راهبردهای بزرگ (کار قلمی نویسنده) مراجعه شود.

[5]  به قول برخی علما: شریعت در حقیقت بخشی از دین است که به ید الهی براساس نیازهای فطرت آدم‌ها وضع و قرارداد شده است، ولی دانش فقه ساخته دست فقهاست که در واقع عملیات استنباط غیر معصوم را علم فقه می‌نامیم؛ یعنی شریعت در دین اسلام کامل و معصوم می‌باشد، چون قرار است دیگر دین جدیدی وجود نداشته باشد، ولی فقه نه کامل است نه معصومی، بلکه حالت استکمالی و استکشافی به نسبت آنچه در شریعت بیان شده دارد.

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است
نظم مترنیخی (۱۸۴۸-۱۸۱۵) یکی از موفق‌ترین تلاش‌های تاریخی برای ایجاد صلح پایدار پس از آشفتگی‌های جنگ‌های ناپلئونی بود.
رده‌بندی دولت‌ها به لحاظ کارکردی عبارت است از: ۱- دولت هژمون، ۲- دولت قوی، ۳- دولت کارکردگرای رفاه و امنیت ساز ۴- دولت متوسط ۵- دولت ضعیف و ۶- دولت ورشکسته. سور...