جایگاه روسیه در شکل‌گیری تاریخ جهان (قسمت دوازدهم)

۲۳ آبان ۱۴۰۳
مشاهده ۲۰۳

در ادامه سلسله جلسات بررسی جایگاه روسیه در شکل گیری تاریخ جهان، جلسه علمی هفتگی تاریخ، در روز چهارشنبه دوم آبان ماه 1403 با سخنرانی جناب آقای دکتر محمد حسن مهدیان برگزار شد. اهم مطالب ارائه شده در این سخنرانی به شرح زیر است:

 با فروپاشی اتحاد شوروی، اقتصاد روسیه به‌شدت آسیب دیده بود و رهبران جدید، به ویژه باریس یلتسین، تلاش کردند با اجرای سیاست‌های سرمایه‌داری، کشور را از این بحران نجات دهند. این برنامه‌ها شامل خصوصی‌سازی گسترده و آزادسازی قیمت‌ها بود؛ از جمله برنامه مشهور ۵۰۰ روزه که به رهبری یگور گایدار و با پیشنهاد آکادمیسین استانیسلاو شاتالین طراحی شده بود. این طرح شامل خصوصی‌سازی مسکن، زمین و شرکت‌های کوچک، آزادسازی قیمت‌ها در دوره‌ای کوتاه و در نهایت، تثبیت بازار بود. امید می‌رفت که با اجرای این اصلاحات، روسیه به اقتصادی با ثبات و سرمایه‌داری نزدیک شود. با این حال، خصوصی‌سازی‌ها عمدتاً به نفع الیگارشی‌ها و اطرافیان یلتسین انجام شد و باعث گردید که بسیاری از ثروت‌های ملی به دست گروه کوچکی از افراد متمول بیافتد؛ در حالی که مردم عادی فقیرتر می‌شدند. کشورهای غربی که انتظار می‌رفت از این روند حمایت کنند، به روسیه کمکی نکردند و بحران اقتصادی شدیدتر شد.

شرکت‌های مضاربه‌ای و کلاهبرداری نیز در این دوران رشد زیادی کردند. از جمله شرکت معروف MMM که توسط سرگی ماورُدی اداره می‌شد. این شرکت و چند شرکت مشابه، با وعده سودهای بالا، مردم را فریب دادند و با ناپدید شدن مدیران شرکت‌ها و از دست رفتن سرمایه‌های مردم، بحران به اوج خود رسید. ناتوانی دولت در مهار این شرکت‌ها و پیگیری مشکلات مردم، سبب بی‌اعتمادی و نارضایتی مردم از دولت شد.

در ایران نیز در همان دوران، برخی خصوصی‌سازی‌ها صورت پذیرفت؛ اما این روند به‌طور محدود و با نظارت دولت انجام گرفت و به بحران اقتصادی مشابه روسیه منجر نشد. در روسیه، با تشدید بحران و افزایش فقر و بیکاری، محبوبیت یلتسین به شدت کاهش یافت و بحران سیاسی نیز شدت پیدا کرد. اختلافات بین یلتسین و شورای عالی (پارلمان روسیه) به محاصره پارلمان توسط نیروهای نظامی و برخورد مسلحانه منجر شد. یلتسین که به نیروی قهریه متوسل شده بود، با قطع آب، برق و تلفن پارلمان و سرانجام، دستور به گلوله‌باران آن، موجب دستگیری و زندانی شدن مخالفان اصلی خود مانند الکساندر روتسکوی و روسلان خاسبولاتف گردید. در نتیجه این اقدامات، یلتسین تغییرات گسترده‌ای در قانون اساسی ایجاد کرد و نظام روسیه به کشوری ریاستی تبدیل شد که در آن، رئیس‌جمهور بیشترین قدرت را داشت و نقش پارلمان کاهش یافت.

در عرصه سیاست خارجی، یلتسین سعی کرد با بهبود روابط با غرب، برای روسیه جایگاه بین‌المللی کسب کند و حتی اعلام آمادگی کرد که روسیه به‌عنوان یک هدف بلندمدت به عضویت ناتو درآید. اگرچه ناتو با این موضوع به‌طور جدی برخورد نکرد و تنها توافقات همکاری محدود به امضا رسید. این توافقات که مهم‌ترین آنها «سند جامع همکاری به‌خاطر صلح» بود، تنها تعهداتی مانند عدم استقرار سلاح‌های هسته‌ای در کشورهای جدید عضو ناتو را شامل می‌شد. با این حال، تنش‌ها با توسعه‌طلبی ناتو به سمت شرق، بیشتر شد و در پی بحران کوزوو، روسیه از این توافقات فاصله گرفت و اختلافات با غرب شدت یافت. بعدها مشخص شد که یلتسین و کلینتون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، به توافق رسیده بودند که ناتو به سمت شرق گسترش نیابد؛ اما این قول عملی نشد و ناتو به جذب جمهوری‌های شوروی سابق ادامه داد. زمانی که ولادیمیر پوتین در سال‌های بعد به قدرت رسید، به این توسعه‌طلبی‌ها واکنش تندی نشان داد. اولین تقابل آشکار روسیه و غرب در سخنرانی معروف پوتین در مونیخ در سال ۲۰۰۷ رخ داد؛ جایی که او به‌شدت از دوگانگی و اقدامات غرب انتقاد نمود و از سیاست‌های خود در برابر ناتو دفاع کرد.

روابط ایران و روسیه نیز در دوره یلتسین پیچیدگی‌هایی داشت. آندری کوزیروف، وزیر خارجه وقت روسیه، از مخالفان روابط با ایران بود و حتی برخی دیپلمات‌هایی که پیشتر از ایران اخراج شده بودند، در وزارت خارجه روسیه علیه ایران کارشکنی می‌کردند. اما با روی کار آمدن یوگنی پریماکف به عنوان وزیر خارجه، اوضاع تغییر کرد. پریماکف که شخصیت ملی‌گرا و آکادمیک داشت، با ایران و کشورهای عربی روابط نزدیکی برقرار کرد و تلاش نمود تعاملات اقتصادی و سیاسی جدیدی با ایران داشته باشد. پریماکف از حمایت جامعه روشنفکر و مردم روسیه برخوردار بود و با نگرش منطقی و ملی‌گرایانه‌اش سعی داشت تا جایگاه روسیه را در منطقه تقویت کند. با این حال، پریماکف با مخالفت‌های شدیدی از سوی حلقه اطرافیان یلتسین، به‌ویژه باریس برزوفسکی و برخی دیگر از الیگارشی‌ها مواجه شد. این افراد که بیشتر وابسته به غرب بودند و از نفوذ خود برای پیشبرد منافع مالی و سیاسی خود استفاده می‌کردند، در نهایت مانع فعالیت‌های پریماکف شدند. برزوفسکی که از یهودیان نزدیک به خانواده یلتسین و یک الیگارش بود، با دخالت در امور سیاسی و امنیتی کشور به مخالف اصلی پریماکف تبدیل شد. این کارشکنی‌ها در نهایت موجب گردید که یلتسین، پریماکف را از مقام نخست‌وزیری برکنار کند؛ اگرچه پریماکف در بین مردم از محبوبیت زیادی برخوردار بود.

به طور کلی، سیاست‌های اقتصادی یلتسین و گسترش خصوصی‌سازی بدون نظارت مناسب، باعث شد که بسیاری از ثروت‌های ملی روسیه در دست عده‌ای خاص قرار گیرد. فساد در بدنه دولت افزایش یافت و دولت نتوانست پاسخگوی مشکلات مردم باشد. به همین دلیل، فقر، جرم و جنایت در کشور افزایش یافت و گروه‌های افراطی ناسیونالیست و نئونازی روی کار آمدند. شگفت‌انگیز این بود که یلتسین به جای تکیه بر افراد ملی‌گرا و متعهد مانند پریماکف، از اطرافیان و مقامات وابسته به غرب حمایت می‌کرد و این امر به وخامت بیشتر اوضاع داخلی و بین‌المللی روسیه انجامید.

نسرین حکیمی، کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی

 

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است