ده روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری امریکا و در حالی که در برخی ایالت ها رای گیری زودهنگام آغاز شده است، رقابت دو نامزد دمکرات و جمهوریخواه نزدیک به هم دنبال میشود و مانند بسیاری از دورهها نمیتوان پیش بینی متقنی درباره نتیجه انتخابات ارائه داد. امریکا در وضعیتی تقریبا پنجاه پنجاه بین دو نامزد تقسیم شده است و هر دو نامزد تلاش دارند در آخرین روزهای منتهی به انتخابات، روی ذهن مردّدین و تصمیم نگرفتهها اثر بگذارند. همزمان انتخابات در دو سطح مجلس سنا و مجلس نمایندگان نیز برگزار خواهد شد و ترکیب این دو نهاد قانونگذاری را تحت تاثیر قرار خواهد داد. این انتخابات و کارزارهای آن بر خلاف انتظار، تا این لحظه چندان پراتفاق و جذاب نبوده و بعید به نظر می رسد تا لحظه انتخابات هم این شرایط تغییر چندانی را تجربه کند. تنها تحول نسبتاً محسوس در روزهای اخیر، رشد آراء دونالد ترامپ در برخی ایالت های مردّد (ٍSwing States) و کاهش فاصله وی با کامالا هریس در آن دسته از این هفت ایالتی است که هریس تا هفتههای قبل با درصد مناسبی جلوتر بود.
انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در تصویر کلان تر از امریکا، در یک دوره زمانی بسیار مهم رخ می دهد. از یک سو تحولات و تغییرات در نظم جهانی، اصول معرّف و مقوّم و بازیگران مهم آن، شکل جدی تری به خود گرفته و روایت های قطبی شده در سطح جهانی و سایش و فرسایش قواعد و هنجارهایی که مبتنی بر اجماع جهانی شکل گرفته بود، دوره انتقالی نظم جهانی را وارد مرحله نهایی خود ساخته است. از جانب دیگر، تحولات در حوزه فلسطین به عنوان قلب همه تحولات و بحرانها در منطقه غرب آسیا، به نقطه شتاب دهنده نظم جهانی تبدیل شده و منطقه غرب آسیا را به آزمایشگاه این تغییر بر اساس تعلیق اصول و هنجارهای بین المللی مبدل کرده است. استثناگرایی اسرائیلی در سایه وضعیت اضطراری که امریکا برای این رژیم در نظام بین الملل فراهم کرده و آن را در مقابل نقض تمام اصول و قواعد بنیادین حقوق بین الملل از جمله حقوق بین الملل بشردوستانه مصون از کیفر ساخته است، پدیده شومی است که امنیت منطقه و جهان را در معرض تهدید جدی قرار داده است.
در چنین شرایطی انتخابات امریکا و نتیجه آن از چهار جهت اهمیت دارد و شایسته مداقه و تحلیل است:
اول، از منظر تاثیرگذاری بر گفتمانهای سیاست داخلی و خارجی امریکا و آرایش نیروها در داخل ایالات متحده،
دوم، از منظر تاثیر بر نظم متحول جهانی و نظم های تابع منطقه ای و قدرت های جهانی و تاثیر و تاثّر آنها در ارتباط با انتخابات امریکا،
سوم، از منظر تاثیر انتخابات امریکا بر سمت و سوی تحولات در منطقه غرب آسیا و مشخصا بحران غزه و لبنان،
چهارم، از منظر جمهوری اسلامی ایران و تاثیر نتیجه این انتخابات بر تقابل ایران و رژیم صهیونیستی و مناسبات ایران و امریکا.
هر یک از این جنبهها، میتواند تاثیرات حداقلی تا حداکثری از نتیجه انتخابات امریکا گرفته و فضای متفاوتی را تجربه کند که شرح آن در این مقال نمیگنجد.
آنچه در جریان کارزارهای انتخاباتی میان کامالا هریس و دونالد ترامپ دیده ایم، نزول و افول جدی سطح حکمرانی در امریکا و دست و پنجه نرم کردن آن با دونمایگی سیاسی است. با در نظر گرفتن ویژگیهای شخصیتی دو نامزد انتخابات، یکی از دو الگوی شخصیتی ذیل ریاست جمهوری ایالات متحده را بر عهده خواهد گرفت که هر دو حالت برای سیاست و حکمرانی در ایالات متحده به عنوان یک قدرت در حال افول خسران است:
- یک رئیس جمهور فاقد بینش (vision) و کاریزمای تاثیرگذار و تحت تاثیر جریانهای پیرامونی. وی نتوانسته بر چالش فقر گفتمانی حزب دموکرات فائق آید و روایتی نو به عرصه آورد که قاطبه امریکاییها را با خود همراه سازد. (هریس)
- یک رئیس جمهور فاقد هر گونه اصول ثابت بجز منافع شخصی خود و دارای بینش (vision) مبتنی بر هوش هیجانی و کیش شخصیت. (ترامپ) مهم ترین نکته درباره ترامپ این است که یک نمایش تک نفره را به پیش میبرد و حتی فراتر از حزب جمهوریخواه در مقابل شاکله دموکرات ها و حتی بخشی از ارکان جمهوریخواهان قد علم کرده است.
از سوی دیگر جامعه امریکا در این انتخابات بر اساس نژاد، جنسیت، سطح سواد، جایگاه اجتماعی، منطقه و ناحیه و ... تقسیم و دچار شکاف شده است که شکست احتمالی ترامپ میتواند این شکاف ها را به نقطه انفجار برساند. کسی چون ترامپ با ویژگیهای شخصیتی که از او سراغ داریم، به راحتی شکست احتمالی از یک زن آن هم رنگین پوست را نخواهد پذیرفت و در صورت شکست وی، بحران سیاسی در امریکا دور از ذهن نیست. پدیده ترامپیسم از سال 2015 تاکنون جامعه امریکا و عرصه سیاسی آن را تحت تاثیر خود قرار داده و آن چیزی را که ادعا میشود جامعه مبتنی بر قانون و دموکراسی است به قهقرا برده است. تثبیت دروغ گویی سیستماتیک در نظام سیاسی امریکا مهم ترین عارضه این پدیده برای نظام حکمرانی ایالات متحده بوده است.
انتخابات دونمایه دوره کنونی، بر واکنش سایر بازیگران در قبال تحولات امریکا نیز اثر گذاشته است. به نظر می رسد حساسیت ها در سایر کشورها نسبت به انتخابات و نتیجه آن نسبت به آنچه انتظار می رفت متفاوت و کمتر است. بسیاری از بازیگران معتقدند از میان دو کاندیدای فعلی، هیچ کدام ظرفیت بازسازی وجهه و جایگاه امریکا در جهان را نداشته و نمیتوانند تاثیر مثبتی بر تحولات نظام بین الملل داشته باشند. بن بست های کنونی در موضوعات مختلف اعم از اوکراین و فلسطین و نقش مخرب و شتاب دهنده دولت دموکرات در امریکا در این بن بست ها، حتی باعث شده برخی تحلیلگران در کشورهای متحد امریکا به این نتیجه برسند که انتخاب ترامپ میتواند لااقل این وضعیت سکون و رکود کامل را دچار تغییراتی نموده و به برخی بن بست ها پایان دهد، حتی اگر این جنبش و حرکت در مسیری نامطلوب باشد. تداوم زمامداری دموکرات ها، گرچه اروپای دچار بی ربط شدگی راهبردی (strategic irrelevancy) را با چالش های کمتری در روابط فراآتلانتیک مواجه خواهد ساخت، بلاتکلیفیها و بن بست ها را در بسیاری از حوزهها تداوم خواهد بخشید. بنابراین این بار اروپاییها با بیم و امیدهای متفاوتی به انتخابات امریکا می نگرند.
خلیل شیرغلامی، معاون پژوهشی و مطالعاتی مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)