در دو هفته اخیر رهبران و مقامات کشورهای شرکتکننده در اجلاس آبوهوای سازمان ملل متحد موسوم به کاپ 28(COP28) در شهر دبی امارات گرد هم جمع شدند تا تلاش ها برای محدود کردن روند گرمایش زمین و کاهش نقش سوخت های فسیلی در جهان را افزایش دهند. هر چند سایه سنگین حملات غیر انسانی رژیم صهیونیستی به نوار غزه بر این اجلاس سایه افکنده است، اما پاییز خشک و کم باران امسال و زمستانهای کم فروغ و کم بارش چند سال اخیر این نکته را یادآوی میکند که توجه به تغییرات آب و هوایی و رفع زمینهها و دلایل آن دیگر به هیچ عنوان مسأله ای تجملی و کم اهمیت نیست و بی اعتنایی به آن میتواند به طور مستقیم امنیت غذایی، رفاه و زیست شهروندان کشورهای مختلف را با مشکل مواجه کرده و به تبع آن حکومتها را نیز با مخاطرات جدی مواجه کند.
دلیل برگزاری کاپ 28 در یک کشور عضو اوپک یعنی امارات متحده عربی سوای از تمایل و اشتیاق گسترده مقامات اماراتی برای میزبانی نشست های مهم بین المللی و کسب اعتبار و نفوذ ناشی از آن، یک دلیل دیگر نیز میتواند داشته باشد؛ خاورمیانه (منطقه غرب آسیا) از جمله مناطقی است که به شدت به انرژی وابسته است. این منطقه از منابع نفت و گاز طبیعی فراوانی برخوردار است و بخش عمده ای از اقتصاد آن بر پایه فروش این منابع استوار است. با این حال، وابستگی به انرژیهای فسیلی و در نتیجه آلودگیهای ناشی از آن مشکلاتی را نیز برای منطقه به همراه داشته است. از جمله این مشکلات میتوان به آلودگی هوا، افزایش بیماریهای تنفسی در بین شهروندان، خشک تر شدن اقلیم و شکل گیری تنش های آبی درون و بین کشورهای منطقه اشاره کرد.
در نتیجه در سال های اخیر، توجه به انرژیهای پاک و سبز در منطقه افزایش یافته است، با این حال سؤال کلیدی اینجاست که در شرایطی که فقیرترین کشورهای جهان بیشتر از اثرات تغییرات اقلیمی رنج میبرند و جهان در مورد جنگهای جاری در غزه و اوکراین در باب مسائل ژئوپلیتیک دچار انشقاق شده است، آیا امیدی به عزم راسخ کشورهای جهان برای شکل دادن به یک اقدام مشترک در زمینه کاهش یا بهینه سازی استفاده از سوختهای فسیلی هست ؟ و آینده ای این انرژیها در منطقه غرب آسیا چگونه است؟
در پاسخ به سؤال نخست باید گفت با توجه به مشکلات روز افزون ناشی از تغییرات آب و هوایی که دیگر مختص به یک منطقه و کشور خاص نیست و از سوی دیگر به دلیل تهدیدات ژئواستراتژیکی- امنیتی ناشی از وابستگی قدرت های جهانی به انرژیهای فسیلی، به نظر می رسد کشورهای توسعه یافته و بزرگ جهان تمایل دارند گامهای مثبتی به سوی انرژیهای پاک بردارند؛ هر چند برای انجام این اقدامات، یک بازه زمانی نسبتاً بلند مدت تعیین کرده اند تا امکان برنامه ریزی و سرمایه گذاری در این حوزه فراهم شود. البته صنایع وابسته به انرژیهای فسیلیشان نیز با آسیب و تنش جدی و زودهنگام مواجه نشود. تصمیم ایالاتمتحده و ۲۱ کشور دیگر در دومین روز نشست کاپ۲۸ سازمان ملل در دبی مبنی بر این که ظرفیت انرژی هستهای را تا سال ۲۰۵۰ سه برابر کنند، در این راستا قابل ارزیابی است.
با این حال روی دیگر این ماجرا این است که سه برابر شدن ظرفیت انرژی هستهای تا سال ۲۰۵۰ ، در کنار سایر برنامههای کشورهای توسعه یافته صنعتی برای بهره گیری از انرژیهای بادی و خورشیدی و ... به آنها کمک میکند تا وابستگی خود به نفت و گاز را کاهش دهند و این میتواند برای کشورهای تک محصولی منطقه غرب آسیا که منبع اصلی درآمد و نفوذشان در عرصه بین المللی انرژیهای فسیلی است، یک تهدید استراتژیک باشد.
از سوی دیگر، هزینه سرمایه گذاری برای توسعه انرژیهای پاک و سبز در منطقه غرب آسیا نسبت به انرژیهای فسیلی بالاتر است و طبیعتاً اختصاص بودجه برای چنین مواردی نمیتواند در اولویت کشورهای این منطقه که بسیاری از آنها با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند، باشد. همچنین امکان جذب سرمایه گذاران خارجی نیز برای همه این کشورها چندان مهیا نیست. عدم وجود زیرساخت های مناسب، لزوم در نظر گرفتن وضعیت بازار (مشتریان و ذینفعان انرژیهای پاک)، منابع انسانی (وجود نیروی انسانی متخصص کافی) منابع اولیه، تجهیزات و سایر زیرساخت های دانشی و فناوریهای مادر از دیگر مشکلاتی هستند که در بیشتر کشورهای منطقه غرب آسیا، توسعه انرژیهای پاک و سبز را با مشکل مواجه میکنند.
با این وجود باید گفت انرژیهای پاک مزایای بسیاری نیز دارند که در بلند مدت بهره گیری از آنها را برای همه کشورهای جهان از جمله کشورهای منطقه غرب آسیا مفید و سودمند می سازد. کاهش آلودگی هوا، کنترل روند نگران کننده تغییرات آب و هوایی( به دلیل تولید نکردن گازهای گلخانه ای)، ایجاد مشاغل جدید و امکان جذب نیروی کار بیشتر و بهبود امنیت و استقلال اقتصادی به دلیل عدم وابستگی به درآمد ناشی از منابع فسیلی برخی از این مزایا هستند.
با این حال شاید مهمترین دلیلی که کشورهای منطقه غرب آسیا باید به خاطر آن به سمت انرژیهای پاک بروند، لزوم درک به موقع گذارهای استراتژیک و همسو شدن و بلکه پیشتازی در آنها است. در مقطع کنونی با مشکلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی که تغییرات آب و هوایی هر روز برای کشورهای مختلف ایجاد میکند، جهان به این درک و آگاهی عمومی رسیده است که باید از شرایط پر هزینه و آسیب زای انرژیهای فسیلی عبور کند و یا حداقل به دنبال فناوریهای نوینی(همچون فناوری حذف کربن) برای مهار آسیب های آنها باشد.
در چنین شرایطی، آمادگی و برنامه ریزی برای پیشتازی در استفاده بهینه از انرژیهای پاک و سبز، سیاست هوشمندانه ای است که باید از سوی همه کشورهای منطقه غرب آسیا به ویژه جمهوری اسلامی ایران دنبال شود. این رویکرد نه تنها موجب تنوع بخشی به اقتصاد داخلی این کشورها میشود و میتواند با افزایش رفاه و کیفیت زندگی شهروندان، سرمایه اجتماعی و ضریب امنیت آنها را افزایش دهد، بلکه در میان مدت به این کشورها نوعی قدرت نرم و اعتبار بین المللی می دهد و در بلند مدت نیز آنها را از خطر انزوا و تحریم های احتمالی به دلیل عدم همراهی با تصمیمات جامعه جهانی در حوزه آب و هوایی می رهاند.
محمد مهدی مظاهری، استاد دانشگاه
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)