الف) اصول و تعاریف
گرچه ردّپای تاریخ شفاهی به گذشتههای خیلی دور در تاریخ بازمیگردد و در متون باقیمانده از تاریخنگاریهای قرون وسطی بارها از روایت شاهدان استفاده شده، اما تاریخ شفاهی را باید یک نوع تاریخنگاری نوین دانست که از قرن نوزدهم و به موازات رشد اندیشه فردگرایی، پدید آمده است. از این قرن، نگارش زندگینامه و خاطرات به میزان قابلتوجهی افزایش یافت و تاریخ شفاهی را نیز باید در همین راستا ارزیابی کرد. تاریخ شفاهی یکی از شیوههای دسته اول و معتبر تاریخ پژوهشی و ثبت رخدادهای تاریخی در علوم اجتماعی است که به شناسایی و شرح وقایع تاریخی بر اساس دیدهها، شنیدهها و عملکرد شاهدان و فعالان آن رخدادها و اتفاقات میپردازد.
تاریخ شفاهی بهطور مسامحهآمیزی ادامه همین جریان خاطرهنویسی است ولی با تفاوتهایی اصولی و کیفی، این تفاوتها هم در ساختار و محتوا و هم در هدفگذاری وجود دارد. اگرچه خاطره، هسته اصلی تاریخ شفاهی است ولی آنچه تاریخ شفاهی را از انواع خاطره متمایز میکند، امکان هدایت مصاحبهشونده در روند تاریخ شفاهی است. در خاطرهنویسی، عنان قلم در دست نویسنده و صاحب خاطرات است اما در تاریخ شفاهی، عنان کار در دست مصاحبهگر است و او میتواند با توجه به موضوع و هدف خود از مصاحبه، سؤالات را طرح کند و جریان مصاحبه را هدایت نماید. به همین دلیل است که در نگارش تاریخ شفاهی، تبحر و تسلط مصاحبهگر بر موضوع و توان او در طرح پرسشهای دقیق و هدفمند و شکافتن پوستهها و لایههای رخدادهای تاریخی، بهمنظور رسیدن به درون حوادث و علت رخدادها، اهمیت دارد.
تاریخ شفاهی بر اساس یک پژوهش تاریخی و در قالب سؤالات هدفمند و طراحیشده و گاه چالشی بهسمت حقیقت و عمق واقعیتها حرکت میکند؛ درحالیکه خاطره گفتمانی یک سویه و روایتی یکجانبه از واقعیتهاست. در تاریخ شفاهی، واقعه تاریخی یک هویت مستقل از بازیگر تاریخی ندارد، بلکه این فرد خود بازیگری بوده که واقعه را ایجاد کرده و یا در آن نقش داشته و یا شاهد وقوع آن بوده و یا بر آن تأثیر گذاشته است. این توجه به عاملیت انسانی در وقایع و رخدادهای تاریخی، بسیار در کار تاریخ شفاهی اهمیت دارد و لازم است مصاحبهگر در جستجوی اهداف، انگیزهها و دلایل شخصی در ورای وقایع باشد نه اینکه مصاحبهگر را در روند واقعه منفعل تصور کند.
مزیت تاریخ شفاهی آنست که گاه سعی در بازسازی احساسات، هیجانات و جنجال های حولوحوش واقعه و جریانهای اجتماعی دارد. تاریخ شفاهی پیش از آنکه درباره واقعه خبر دهد، درباره مفاهیم آن سخن میگوید و اغلب جنبههای ناشناخته وقایع را آشکار میسازد.
تاریخ شفاهی نهتنها درباره اینکه مردم چه کردند سخن دارد، بلکه درباره اینکه آنها چه میخواستند بکنند و ریشه باورها و انگیزههای آنان در شکل گیری رخدادها چه بود و اکنون درباره اعمال خود چه فکر میکنند، به ما خبر میدهد. این یکی از مزیتهای تاریخ شفاهی است که میتواند ذهینتها و باورهای عاملان یا شاهدان وقایع را ترسیم کند.
در تاریخ شفاهی، مصاحبهکننده میتواند مصاحبهشونده را تشویق و ترغیب به پاسخهایی کند که از سایر منابع نوشتاری آثار تاریخی نمیتوان پرسید. در واقع سند زنده، منابع غیرمعمول را معرفی میکند. بهعنوان مثال، مصاحبه مرتضی رسولیپور با احسان نراقی درباره ساختار ارتش و ساواک.
تاریخ شفاهی اکنون در بسیاری از کشورها، خصوصاً کشورهای غربی در تمام زمینهها بهصورت طرحهای ملی و بهطور دائمی در جریان است. پروژه تاریخ شفاهی بهصورت امروزین آن برای نخستین بار در سال 1948 در دانشگاه کلمبیا بنیان گذاشته شد و با تشکیل انجمن تاریخ شفاهی در سال 1966 و نیز تأسیس بخش تاریخ شفاهی در دانشگاههاروارد در سال 1967 گسترش فراوان یافت و بهصورت جدی در محافل پژوهشی تاریخ جهان مورد پذیرش قرار گرفت.
ب) چالشهای تاریخ شفاهی
- امکان فراموشی و احتمال عدمصداقت: در تاریخ شفاهی، ما بهصورت مستقیم با بازیگر تاریخی و با فرد انسانی با تمامی ضعفها و نقصهایش سروکار داریم. او ممکن است مطالبی را فراموش کرده باشد، یا آنها را اشتباه به خاطر بیاورد و یا اساساً با انگیزههای گوناگون به تحریف واقعیت بپردازد.
- مسائل حقوقی مربوط به مصاحبهها بهویژه از حیث نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی؛ این امر به حدی مهم است که تعدادی از ناشران مطرح جهان، فرمهای حقوقی درخصوص تبعات حقوقی این کار تدوین کردهاند.
- مسائل و ملاحظات مربوط به آرشیو و نگهداری محتوای صوتی و تصویری و تمهیدات سختافزاری و نرمافزاری از دیگر چالشها است.
البته باید توجه داشت که چالش محتوایی تاریخ شفاهی (امکان اشتباه و احتمال عدم صداقت) از اهمیت آن نمیکاهد. بهطور کلی ما هیچگونه سند خالصی نداریم؛ یعنی مجموعه نوشتههای موجود در هر سه قالب رسمی، نیمهرسمی و غیررسمی معجونی از گفتمان زمان تولید خود را دربردارند؛ لذا هیچگاه هیچ واقعهای از گذشته بهطور خالص و همهجانبه به دست ما نمیرسد و در نهایت، ما در کار تاریخنگاری در همه انواع آن، با روایتها سر و کار داریم.
تاریخ شفاهی در وزارت امور خارجه
در وزارت امور خارجه طرح تاریخ شفاهی بهصورت جدی از حدود سال 91-92 آغاز شد. تا پیش از آن، برخی از رؤسای نمایندگیها در پایان مأموریت و پس از بازگشت به کشور، صرفاً مختصری از تجربیات و عملکرد دوران مأموریت خود را در اداره کل اسناد، در مجموعههایی به نام نانوشتههای ماموریت ثبت و بایگانی میکردند.
از زمان ایجاد واحدی در اداره کل اسناد و تاریخ دیپلماسی با عنوان «بخش تاریخ شفاهی» در سال 1391 تاکنون، دوازده کتاب با عنوان «مجموعه تاریخ شفاهی سیاست خارجی» که راویان آنها همکاران وزارت امور خارجه بودهاند منتشر شده است. ازجمله این مجموعهها، مصاحبههای آقایان دکتر محمد صدر، محمدرضا باقری، احمد مسجدجامعی، عبدالرحیم گواهی، صباح زنگنه، مرحوم حسین شیخالاسلام، بهادر امینیان، محسن پاکآیین و .. است.
گرچه آثار مذکور تماماً مفید و قابلاستفاده هستند و زوایایی ناپیدا از حوادث و اتفاقات را روشن میسازند ولی گاه محصول کار به بیان موفقیتها و گزارش عملکرد فروکاسته شده است. روایتها بدون آنکه انطباق دقیقی بر جزئیات ناپیدای حوادث و روندها داشته باشند، عمق پیدا نمیکنند؛ لذا موضوع تاریخ شفاهی گاه تبدیل به جایگاهی برای ابراز نظرات کاملاً شخصی و کمدقت که فاقد ارزشافزوده کافی در مطالعات تاریخی است گردیده و از منظر تاریخ سیاست خارجی و منزلت دیپلماسی، جامع نمیباشد.
در یک نگرش عمومی، به ساز و کار تدوین تاریخ شفاهی با ضبط خاطرات و گفتگو در کشور ما، باید گفت این دو اختلاط غریبی یافتهاند. اگرچه در تاریخ شفاهی، عمده توجه به بررسی نگرش مخاطبان به چگونگی و چرایی کامیابی یا ناکامی روندها و یا روشهاست، اما در ایران بیشتر مجالی شده است برای شرح اقدامات ناکرده و یا پاک کردن دلایل افول و ناکامی در انجام وظایف افرادی که مورد گفتگو واقع میشوند. از این جهت:
- در گفتگو، نباید سنگصبور بود.
- در پرسشگری، باید فرد مخاطب هدف پرسش باشد و همه موفقیتها یا ناکامیها را تشریح و نقش خود را بازگو کند و از پرداختن به تشریح سیاستها و مواضع کشور اجتناب کند.
- در تبیین ناکارآمدی سیستم، نخست به نقش خود فرد توجه و تمرکز داشته باشیم و پس از نقد خود، به نقد سیستم پرداخته شود.
- حتیالمقدور مجال لفاظی و بیان شرح و تفصیل سوابق از مصاحبهشونده سلب گردد.
اگر تاریخ شفاهی در وزارت امور خارجه موجب پاسخ به مسأله و یافتن نقاط قوت و ضعف و یافتن کارآمدی و یا ناکارآمدی روند دیپلماسی گردد، میتواند راهگشای آینده باشد. در هر حال، لازم است از درون روایتها به یک روایت غالب برسیم که نهایتاً نشان دهد متغیرها و عوامل گوناگون یک حادثه چگونه کار کردهاند، چگونه مسائل را به پیش بردهاند، چه درک و شناختی از پدیده در زمان خود داشتهاند و چه منطقی بر روند دیپلماسی آن روز حاکم بوده است.
اداره تاریخ شفاهی و مطالعات تاریخی