نئوکارکردی برای ناتو

۳۱ تیر ۱۴۰۲
مشاهده ۳۵۱۴

فلسفه شکل‌گیری ناتو پس از جنگ جهانی دوم؛ مقابله با تهدید نظامی- امنیتی شوروری بود. پیمانی که در آوریل 1949 در واشنگتن به امضاء رسید. آنچه پیمان سازمان آتلانیتک شمالی (NATO) را به یک رژیم قدرتمند تبدیل نموده است، ماده 5 این پیمان است که در آن حمله نظامی‌به یکی از اعضاء این سازمان معادل حمله نظامی‌به کل اعضای سازمان تلقی میشود و همه اعضاء باید در قبال چنین تهدید و حمله نظامی‌به مقابله نظامی‌برخیزند. 

در ساختار نظام دوقطبی جنگ سرد (cold war) بویژه از سال 1949 تا 1971 که تقابل فعال “active confrontation” گفتمان غالب امنیت بین‌الملل بود؛ سازمان ناتو خاکریز نخست بلوک غرب در  برابر شوروی محسوب می‌شد.

با فروپاشی شوروی، آدرس تهدید بزرگ امنیتی از مسکو به مسکوهای کوچک تغییر پیدا کرد. بحران‌های قومی‌بالکان، تروریست های منطقه‌ای، القاعده، دولت‌های یاغی صدام و قذافی و... هر کدام برای ناتو یک مسکو تلقی شدند اما هم امریکا می‌دانست و هم دیگر اعضای ناتو که این تهدیدها؛ عمومأ تهدید جهانی در مقیاس خطر سرخ  نیستند و بزرگنمایی از تهدید آنها، صرفأ توجیه مقابله ناتو با این مسکوهای کوچک است.گسترش ناتو به شرق نیز با همین فلسفه تئوریزه شد. امریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه با هدف حفظ موجودیت ناتو و حفظ پویایی آن با بزرگنمایی از تهدید روسیه؛ گسترش ناتو به شرق را به عنوان یک هدف استراتژیک از دهه 1990 تعریف کردند.

شاید حمله روسیه به اوکراین بزرگترین خدمت پوتین به موسسان ناتو بود. ناتو به تدریج دچار کج‌کارکردی شده بود. برخی از اعضای ناتو نسبت به کارآمدی آن در عصری که تهدیدات امنیتی از بعد سخت‌افزاری به ابعاد نرم و هوشمند تغییر پدیدا کرده است، دچار تردید شده بودند. بنابراین حمله روسیه به اوکراین فوایدی بزرگ برای ناتو داشت:

1- احیاء کارکرد ناتو برای مقابله با تهدیدات نظامی اعضای خارج ناتو

2- امریکا به عنوان لکوموتیو پیش‌برنده ناتو مجددأ نقش سنتی خود را بازیافت

3- کشورهای اروپایی که در ذهن خود بقاء منهای ناتو و امریکا را در ذهن می‌پروراندند، مجددأ پذیرفتند که به ناتو و امریکا وابستگی امنیتی دارند

4- روند واگرایی در اتحادیه اروپا که با برگزیت نقطه عطفی را تجربه کرد؛ مجدداً سست شده و به همگرایی میل پیدا کرد

5- پیوستن سوئد و فلاند و احتمالأ اوکراین به ناتو؛

بنابراین حمله نظامی روسیه به اوکراین به مثابه یک شوک (درمانی)، ناتو را احیاء نمود. از طرفی پیش از جنگ اوکراین؛ نظم جدید بین‌المللی دوران 9 ماهگی خود را در حال طی کردن بود و نظم جدید به صورت اجتناب‌ناپذیر متولد می‌شد؛ نتیجه دوم حمله روسیه به اوکراین؛ وابسته کردن نظم آتی بین‌المللی به نتیجه جنگ اوکراین است. به عبارتی دیگر ،جنگ اوکراین موجب شده است تا دوره طبیعی تولد نظم جدید دچار تعجیل و از آن مهمتر، وابسته به نتیجه جنگ اوکراین شود. در این شرایط نیز ناتو در هندسه نظم آتی بین‌المللی نقش موثری خواهد داشت

موضوع اصلی اجلاس ویلینیوس و سرفصل‌های این اجلاس نشان می‌دهد؛ معضله کج‌کارکردی ناتو یا ناکارآمدی ناتو پس از پایان جنگ روسیه و اوکراین؛ دغدغه‌ای است که از هم‌اکنون ذهن رهبران ناتو را به خود مشغول کرده است. آنها تلاش می‌کنند تا کارکردهای جدیدی (نئوکارکرد)  برای ناتو تعریف کنند تا در قالب جنگ ترکیبی غرب در قبال روسیه به صورت پایلوت آن را اجرا کنند. از این طریق ناتو پس از جنگ اوکراین پویایی سیستمی خود را حفظ خواهد کرد. تقابل ناتو با تهدیدات سایبری، تهدیدات مالی از قبیل هجمه‌های رمز ارزی، ترویج دموکراسی و حقوق بشر، مقابله با تروریسم سایبری و ... در شرق اروپا نشانک‌هایی یا علائم ضعیفی از عزم امریکا برای تئوریزه کردن کارکردهای نو برای ناتوی بعد از جنگ اوکراین است.

در مورد نقش آینده ناتو در گفتمان امنیت بین‌الملل؛ پاسخ به این سوال مهم است. پس از پایان جنگ اوکراین، ناتو چه جایگاهی در امنیت بین‌الملل خواهد داشت؟ پاسخ به این سوال می‌تواند موضوع پژوهشی برای مطالعه آینده ناتو باشد.

سید محمد حسینی، کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی

  (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاه‌های مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی نیست) 

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است