هوش مصنوعی در واقع رشتهای جوان و حدوداً شصت ساله است که علوم، نظریهها و تکنیکها (از جمله منطق ریاضی، آمار، احتمالات، عصبشناسی محاسباتی و علوم کامپیوتر) را گردهم میآورد و هدف آن دستیابی به تقلید از تواناییهای شناختی یک انسان توسط ماشین است. بنابر تعریف شرکت IBM، هوش مصنوعی، از رایانهها و ماشینها استفاده میکند تا به تقلید از ذهن انسان، به حل مسئله و تصمیمگیری بپردازد.
چیستیِ هوش مصنوعی
سیستمهای هوش مصنوعی با تجزیه انبوه دادهای که توسط انسانها ایجاد شدهاند، جستجوهای هوشمندانهای انجام داده و متن و تصاویر را تفسیر میکنند تا الگوهایی را در دادههای پیچیده کشف، و سپس بر اساس آن یادگیریها عمل میکنند.
به طور کلی از ضروریات عملکرد هوش مصنوعی، دسترسی ماشین به کلاندادهها (Big Data) و پردازش آن میباشد. یادگیری ماشینی، توسط دادههایی که در حجم، تنوع و سرعتِ بیسابقه در دسترس هستند، پرورش مییابد. دادههای کلان، همراه با یادگیری عمیق (Deep Learning)، محرک اکثر پیشرفتهای یادگیری ماشینی در سالهای اخیر است.
هنگامیکه انسانهای نوین با برخی محدودیتهای ذهنی و فکری خود آشنا شدند، بخشی از این کاستی را با محولکردن پارهای از وظایف به ماشینها و هوش مصنوعی جبران کردند و این اولینبار در تاریخ بود که انسان، جایگاه بلامنازع خود بهعنوان کاشف و دانای پدیدههای جهانی را به موجودیت دیگری واگذار کرد. البته در نوشتههای اساطیر یونان باستان نیز همیشه انسانها در آرزوی داشتن یک کمک (ماشینی) بودهاند. برای مثال، هفائستوس (خدای صنعتگری در یونان باستان) رباتگونههایی کوچک ساخته بود که به انجام امور آدمیان و حفاظت از برخی سواحل مرزی مشغول بودند.
تأثیر هوش مصنوعی بر جوامع بشری
بین سالهای 1980 تا 1990، هوش مصنوعی صرفاً قادر به انجام امور بسیار شفاف و دارای قوانین واضح بود و در همین نقطه هم متوقف شده بود که به این دوره "زمستان هوش مصنوعی" گفته میشود. پس از این دوره بود که دانشمندان به این نتیجه رسیدند که به جای کدگذاری کردن هوش مصنوعی، آن را به نحوی برنامهریزی کنند که خود به یادگیری بپردازد. در حال حاضر به مرحلهای رسیدهایم که صرفاً انسان به هوش مصنوعی یاد نداده؛ بلکه هوش مصنوعی نیز به انسان آموزش میدهد.
ماشینها امروزه توانایی نمایاندن زوایای عمیق و پنهان از نظر و ذهن انسان را دارند. آدمیان تاکنون واقعیتها را از منظر خود واکاوی کرده، ولی امروزه هوش مصنوعی از نگاه خود به تحلیل و بررسی میپردازد. برای مثال در پروژهای به نام "Alpha zero" که یک شبیهساز بازی شطرنج است، صرفاً به وسیله آموزش قوانین بازی به هوش مصنوعی، AI میتواند به راحتی قهرمانان این رشته و یا انواع قدیمیتر هوش مصنوعی را از راههایی کاملاً غیرمتعارف که تا کنون انسانی به آن فکر نکرده شکست دهد. یا در پروژهای پزشکی، گروهی از دانشمندان به منظور ساخت آنتیبیوتیک برای نوعی باکتری با گروهی از متخصصان هوش مصنوعی همکاری کردند. آنها با دادن ویژگیهای مولکولی 61 هزار باکتری به هوش مصنوعی، به ترکیباتی دست یافتند که تا کنون شبیه هیچ یک از ساختههای بشری نبوده و قابلیت استفاده پزشکی هم دارد. جالب آنکه در بعضی موارد دانشمندان حتی نتوانستند تشخیص دهند که چرا این ترکیب میتواند مؤثر واقع شود.
هوش مصنوعی پتانسیل قابل توجهی برای تحریک رشد اقتصادی دارد. با سرعت فعلی، تخمین زده میشود که صنعت هوش مصنوعی میتواند تا سال 2030 تا 15.7 تریلیون دلار به اقتصاد جهانی کمک کند. فراتر از پتانسیل اقتصادی، هوش مصنوعی میتواند در دستیابی به برخی از اهداف توسعه پایدار (SDGs) نیز مشارکت داشته باشد. در واقع، برنامههای کاربردی هوش مصنوعی در حال حاضر برای کمک به رفع چالشها در حوزههای تحت پوشش SDG ها، مانند تغییرات آب و هوا و سلامت، توسعه یافته و به کار گرفته شدهاند. علاوه بر این، برخی کارشناسان معتقدند که پیشرفتهای هوش مصنوعی، مشاغل جدیدی ایجاد کرده و بدون تأثیر بر آمار اشتغال، مشاغل از دست رفته را جبران میکند.
در هر روی، این موارد از کاربردهای خاص هوش مصنوعی بوده و اگر روزی بتوان به "هوش عمومی مصنوعی" یا AGI دست پیدا کرد، هوش مصنوعی میتواند همچون انسانِ مستقل عمل کند. در گذشته AI ابزار دست انسان بود و اکنون به همکار او تبدیل شده است؛ در فضای فناوری بحث در مورد روزیست که AI توانایی رهبری از خود نشان دهد. برای مثال اکنون این شبه موجود، توانایی چیدن تاکتیکهای نظامی جدیدی دارد که تاکنون وجود نداشته و اینها میتوانند برهم زننده محاسبات نظامی آینده باشد. از منظر اجتماعی نیز در آینده جوامع یا پذیرای AI خواهند بود یا خیر که در این صورت، برساختهای واقعیت از نظر این دو جامعه کاملاً متفاوت خواهد شد. برای نمونه، فضای زیستیِ جامعهای که به "واقعیت افزوده و مجازی" گره خورده با یک جامعه سنتی، کاملاً غیر همسو و ناهماهنگ مینماید. عدهای معتقدند شاید بتوان روزی آن جمله دکارت را که گفت "من فکر میکنم پس هستم" را به هوش مصنوعی هم نسبت داد!
هوش مصنوعی و روابط بین الملل
روابط بینالملل همواره محیطی پیچیده، پرتنش و نیازمند تصمیمگیریهای سریع و دقیق بوده است. هوش مصنوعی در این عرصه میتواند نقشهای مختلفی از قبیل بررسی و تحلیل داده، پیشبینی سناریوهای مختلف و کمک به تصمیمگیران در این حوزه را بر عهده بگیرد.
در عرصه سیاست خارجی، هوش مصنوعی میتواند کمککار امور دیپلماتیک و دیپلماسی کشورها قرار گیرد. امروزه با افزایش حجم دادهها، با محدودیت ذهن انسان برای تجزیه و تحلیل حجم گستردهای از اطلاعات روبهرو هستیم. تصمیمگیران بهویژه درون دستگاههای سیاست خارجی میتوانند در تعاملات و مذاکرات دیپلماتیک خود، با محول کردن امور محاسباتی و وقتگیر به دستیار هوشمند، مستقیماً به مرحله قضاوت و تصمیمگیری بروند. این خاصیت استفاده بهینه از زمان در جهانی که هر لحظه با سرعت بیشتری در حال گذار بوده و نیاز به واکنشها و تصمیمات آنی دارد، نمود قابل توجهی پیدا کرده و امکان تغییرات شگرف در محاسبات بینالمللی را در پی خواهد داشت.
با وجود این، یکی از خطرات مهم این پدیده در عرصه روابط بینالملل، شکل جدیدی از عدم توازن با نام "شکاف دیجیتال جهانی" است که در آن برخی از کشورها از مزایای هوش مصنوعی بهرهمند بوده، در حالی که برخی دیگر عقب میمانند. برای مثال، تخمینها برای سال 2030 نشان میدهد که آمریکای شمالی و چین احتمالاً بیشترین دستاوردهای اقتصادی را از هوش مصنوعی تجربه خواهند کرد؛ در حالی که کشورهای در حال توسعه - با نرخهای پایینترِ پذیرش هوش مصنوعی - رشد اقتصادی متوسطی را ثبت مینمایند. همچنین ممکن است هوش مصنوعی توازن قدرت بین کشورها را تغییر دهد. نگرانیهایی در مورد یک مسابقه تسلیحاتی جدید، به ویژه بین ایالات متحده آمریکا و چین، برای تسلط در حوزه هوش مصنوعی وجود دارد.
بدون شک هوش مصنوعی تأثیر قابلتوجهی بر روابط بینالملل خواهد داشت؛ مانند قرار دادن موضوعات جدید در دستورکار بینالمللی، به چالش کشیدن روابط ژئواستراتژیک، خدمت به عنوان ابزاری برای دیپلماتها و مذاکرهکنندگان و ایجاد فرصتها و نگرانیهای جدید در مورد موضوعات حقوق بشری. با توجه به نکات یاد شده، به نظر میرسد آن دسته از بازیگرانی که گوی سبقت در این عرصه را از دیگران بربایند، در آینده نزدیک با فرصتهای بیشتری روبهرو بوده و امکانات بیشتری در مواجه با تهدیدهای آن خواهند داشت. هوش مصنوعی آمده تا بماند و پیشرفت آن قابل توقف نیست. بنابراین، باید آن را مدیریت کرده و سعی شود اثرات منفی احتمالی آن کاهش داده شده یا مهار شود.
مهدی سلامی، کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)