بالکان بخشی از قاره اروپاست که به بالکان شرقی و بالکان غربی قابل تقسیم است؛ برخی از کشورهای منطقه در دو دهه اخیر عضو اتحادیه اروپا، برخی عضو ناتو و برخی هم در آستانه پیوستن به ناتو یا در آستانه پیوستن به اتحادیه اروپا هستند. از گذشته بالکان منطقه ای دچار آشوب و جنگ داخلی و تضادهای مختلف بوده است. در سالهای گذشته هم بسیاری با توجه به ساختار ساختار قومی و.. به مستعد بودن بالکان برای محوریت کانون بحران نسبت به دیگر مناطق جهانی اشاره کرده اند از زمان امپراتوری روم تا کنون بالکان به عنوان سیلوی غلات اروپا و جهان، منطقهای حاصلخیز و بهرهمند از منابع طبیعی و خدادادی بسیار و قرار گرفتن در شاهراه ارتباطی اروپا به آسیا همواره مورد توجه قدرتهای بزرگ بوده است. لذا حداقل از اوایل قرن بیستم تا کنون این تئوری و فرضیه در عرصه سیاسی مطرح بوده است که تسلط بر این منطقه تسلط نسبی بر همهی دنیا را به همراه خواهد داشت. شاید همین فرضیه سبب شروع دو جنگ جهانی در قرن بیستم از این منطقه گردید. در اواخر قرن بیستم نیز که اروپا خود را از بار سنگین کمونیسم و دیکتاتوری تمرکزگرای سوسیالیستی رها میکرد، گرفتار بحرانی در همین منطقه شد که نتوانست این بحران را مدیریت کند و جهت رسیدگی و پایان این بحران از قدرتهای بیرونی همچون آمریکا و ناتو کمک گرفت. در عین حال ویژگی دیگر این منطقه تنوع ملیتی، قومی، نژادی و دینی میباشد. در این منطقه هم گروههای مسیحی و زیرمجموعههای آن پروتستان، ارتودوکس و کاتولیک و هم گروههای مسلمان از جمله گروههای اهل سنت و گروههای علوی و متشیع و به عبارتی ادیان توحیدی نیز حضور دارند. لذا مؤلفههای نژادی، اعتقادی، ملی و اقتصادی سبب اهمیت مضاعف منطقه بالکان در معادلات منطقهای و بینالمللی میباشد. یک ویژگی مسلمانان در بالکان به عنوان بخشی از اروپا بومیبودن آنها در این منطقه میباشد و مانند مسلمانان غرب قاره نیست که اقلیت های مهاجر میباشند. یعنی در فرانسه، آلمان و دیگر کشورهای اروپایی بررسی آمار و ترکیب اقلیتهای مسلمان حاکی از آن است که عمدتاً از سایر کشورها، آفریقا، آسیا به اروپا مهاجرت کردهاند در حالیکه در بالکان مسلمانان عمدتاً بومی منطقه به حساب میآیند و سابقه حضور آنان طبق اقوال مختلف حداقل به قرون پانزده یا ده و یازده میلادی میرسد. این ویژگی بسیار مهم مسلمانان در این منطقه به شمار میرود. به عبارتی از حدود قرون وسطی به بعد با توجه به تعدد و تنوع بحرانهای این منطقه هرگز حرکت تهاجمی، خیزشی یا ضرب و شتمی از طرف مسلمانان علیه سایر گروهها شروع نشده و در حالی که عکس آن مصداق داشته است.
بالکان غربی اکنون با چالش های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی روبرو است. وضعیت سیاست داخلی و اقتصاد ضعیف کشورهای بالکان غربی از مدتها قبل مانع توسعه اتحادیه اروپا به این منطقه شده است.در عین حال این منطقه به محلی برای رقابت روسیه و غرب تبدیل شده و غربیها در قالب اتحادیه اروپا و سازمان ناتو تلاش گسترده ای را برای کشاندن کشورهای بالکان غربی به اردوگاه غرب صورت می دهند. در مقابل روسیه تلاش میکند ضمن مخالفت با حضور و نفوذ گسترده غرب، مانع از پیوستن کشورهای این منطقه به ناتو شود. از مدت ها پیش تلاش بروکسل برای ایجاد توافق مکتوب بین صربستان و کوزوو شروع شده و پس از آغاز عملیات ویژه روسیه در اوکراین این تلاش ها مضاعف شده است در همین راستا قرار است رهبران دو طرف در مقدونیه شمالی دیدار نمایند جایی که انتظار می رود دشمنان سابق زمان جنگ توافقنامه ای را با میانجیگری اتحادیه اروپا برای عادی سازی روابط خود امضا کنند و صفحه تنش های مرزی را برگردانند.
اکنون سوال مهم این است که آیا توافقنامه 11 ماده ای که در ماه گذشته در بروکسل بوطر اصولی حاصل شده و از حمایت آلمان، فرانسه و ایالات متحده برخوردار میباشد میتواند نوید دهنده فصل جدید در بازآریی ثبات در بالکان غربی باشد.؟!!! بر کسی پوشیده نیست که موفقیت در این فرایند به رهبران، آلبین کورتی، نخست وزیر کوزوو و الکساندر ووچیچ، رئیس جمهور صربستان بستگی دارد و در واقع مسئولیتی سخت دشوار با توجه به وجود احزاب و جریانهای ملی گرا در دو طرف برای رهبران مذکور میباشند که می خواهند در نشست اسکوپیه به نتیجه ای برسند. کورتی در این باره میگوید "من دوباره با حسن نیت به مقدونیه شمالی می روم تا روابط بین کوزوو و صربستان را عادی کنم. کوزوو یک کشور عادی است، اما روابط عادی با صربستان ندارد". موضوع مهم این که توافق روی میز پیشنهاد میکند که هر دو طرف به تمامیت ارضی یکدیگر احترام بگذارند و اسناد و نمادهای ملی یکدیگر از جمله پلاک خودروها را که در ماههای اخیر نقطه اشتعال بوده به رسمیت بشناسند. نکته مهم این که صربستان را مجبور به به رسمیت شناختن کوزوو به عنوان یک کشور مستقل نمیکند، اما بلگراد را از مسدود کردن یا تشویق دیگران برای جلوگیری از پیوستن پریشتینا به سازمانهای بین المللی و اتحادیه اروپا باز می دارد. در سوی دیگر میز ووچیچ در پاسخ به سوالی درباره شانس موفقیت مذاکرات گفته است : "من اغلب در مورد خطوط قرمز صحبت نمیکنم. اگر در مورد خطوط قرمز زیاد صحبت کنید، هیچ موضوع قابل مذاکره ای وجود ندارد و طرف مقابل روی خطوط قرمز خود پافشاری میکند. و مهم تر این است که موضوع را به درستی مورد بحث قرار دهیم، یعنی تلاش برای یافتن راه حل های مصالحه مضاعف شود".
شبه جزیره بالکان با احاطه شدن توسط دریاهای آدریاتیک، اژه و دریای سیاه به لحاظ قدرت دریایی و با توانایی اتصال شمال و جنوب اروپا از دریای بالتیک تا مدیترانه به واسطه قدرت زمینی از اهمیت ژئوپلیتیکی خاصی برخوردار است و صربستان در جنوب شرقی اروپا و در قلب شبه جزیره بالکان پیوند دهنده شرق و غرب اروپاست. الکساندرووچیچ قبلا نیز با تاکید بر بی طرفی نظامی این کشور در منازعات منطقه ای گفته بود ظاهرا این جمهوری تنها کشور در منطقه غرب بالکان است که چنین قصدی دارد و تحریکات در منطقه افزایش یافته است. به رغم پیوندهای نزدیک صربستان با روسیه بویژه در ابعاد دفاعی و نظامی و نیز پیوندهای دیرینه تاریخی، فرهنگی و مذهبی با توجه به اسلاو بودن و مسیحی ارتدوکس بودن هر دو کشور، اما با توجه به تحولات جدید و واقعیات بیرونی، مقامات صرب به این جمع بندی رسیده اند که باید آینده کشور خود را در همگرایی با اتحادیه اروپا و پیوستن آن تعریف کنند، بدون اینکه بلگراد بخواهد تا به عضویت ناتو درآید.
یکی از موضوعات مهم و بحث برانگیز در این توافق احتمالی ، اعطای سطحی از خود مدیریتی به جامعه صرب های ساکن کوزوو است که به نظر می رسد هر دو طرف آن را به شیوههای بسیار متفاوتی تفسیر میکنند. از نظر ووچیچ، خودمدیریتی به معنای ایجاد مجموعه ای از شهرداریهای صرب در کوزوو است که به طور جداگانه با اختیارات اجرایی خود عمل میکند. چنین نهادی در سال 2013 تایید شده بود اما بعداً توسط عالی ترین دادگاه کوزوو خلاف قانون اساسی تشخیص داده شد. رئیس جمهور صربستان تاکید دارد که "هدف نهایی این است که آلبانیاییها و صربها در کوزوو و آلبانیاییها و صربها را در کل منطقه با هم زندگی کنند، بهتر زندگی کنند و به یکدیگر احترام بگذارند. اکنون من بر آشتی، آشتی واقعی اصرار دارم، نه همیشه سعی میکنم طرف مقابل را تحقیر کنم، بلکه برای یافتن راه حل سازشکارانه برای هر دو تلاش میکنم".
در عین حال نخست وزیر کوزوو موضع سختی داشته و میگوید: "هیچ نهاد تک قومی تحت نظارت او ایجاد نخواهد شد. چرا که من به عنوان نخست وزیر همه شهروندان، صرف نظر از ملیت، هویت ملی، قومیت یا پیشینه مذهبی، اینجا هستم. بنابراین، من می خواهم رضایت همه شهروندان را با توجه به حقوق و نیازها و درخواست هایشان جلب کنم. اما راه حل های تک قومیبه دلیل قوانین جمهوری دموکراتیک ما امکان پذیر نیست." وی می افزاید: «ما میتوانیم با احترام به هر فرد، علیرغم پیشینههایمان، و همچنین با در نظر گرفتن ویژگیهای قومیتی و فرهنگی، به سمت همگرایی در اتحادیه اروپا حرکت کنیم."
جمع بندی :
به هر حال در قرن بیست و یکم تحولات بین المللی سرعت زیادی بخود گرفته و در کوران بحران خسارت آفرین اوکراین کشورها و رهبران سیاسی ای موفق هستند که در اتخاذ تصمیمات خود از تمامی مولفههای چابکی و پویایی بهره مند بوده و توانمندی لازم برای بهره گیری از تغییر جزیی راهبرد و انتخاب تنوع تاکتیک های لازم بر اساس منافع کلیدی ملی و تعیین کننده کشور خود داشته باشند تا بخوبی بتوانند چالش ها در بالکان غربی که همواره موضوع رقابت غرب و روسیه در این منطقه بوده است؛ مدیریت نموده و از وجه المصالحه قرار گرفتن پرهیز نمایند.
علی بمان اقبالی زارچ، کارشناس ارشد اورآسیا
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)