تغییرات ژئوپلیتیکی عمیق در منطقه قفقاز تأثیر بسزایی در روابط ایران و سه جمهوری ارمنستان، آذربایجان و گرجستان داشته است. جمهوری اسلامی علیرغم روابط تاریخی و پیوندهای عمیق اجتماعی و فرهنگی با مردم قفقاز همکاریهای مناسبی را تعمیق ننموده است. فرصتهایی همچون عدم پیوستگی جغرافیایی جمهوری آذربایجان در برقراری ارتباط زمینی با نخجوان از بزرگترین مشکلات استراتژیکی کشور آذربایجان هست. استفاده از این موقعیت جغرافیایی برون بوم (نخجوان) میتواند کمک قابلتوجهی به تعادل بخشی در روابط ایران و آذربایجان داشته باشد.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۰ و اعلام استقلال گرجستان، ارمنستان و آذربایجان؛ از همان آغاز موجب ایجاد فرصتها و تهدیدهایی برای ج.ا.ایران گردید. بهطورکلی ایران با مسائل متفاوت و گوناگون قومیتی، نژادی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی، ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی در منطقه قفقاز مواجه است. در این سطور سعی بر این است تا راهبردهای مؤثر عملیاتی موردنیاز پردازش و پیشرانهای کلیدی جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز در افق ۱۴۱۰ تبیین گردد.
مساحت کل قفقاز جنوبی یکصد و هشتادوشش هزار و یکصد کیلومترمربع هست که از این مقدار، جمهوری آذربایجان با 5/46 درصد در رتبه نخست، جمهوری گرجستان با 4/37 درصد و جمهوری ارمنستان با 1/16 درصد با مشارکت حدود پنجاه گروه قومی در تلاقی شریعتهای اسلام و مسیحیت زندگی میکنند. از طرفی جمهوری اسلامی ایران با مسئله حضور و نفوذ قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای در قفقاز؛ ازجمله ایالاتمتحده امریکا، ناتو، ترکیه و رژیم صهیونیستی مواجه بوده که اهداف رژیم در قفقاز عبارتاند از ایجاد قرینه لبنان در آذربایجان، خرید زمین در حاشیه مرزهای ایران، جایگزینی تجار یهود بجای تجار ایرانی و ...است. ازآنجاییکه دیپلماسی ایران و روسیه در منطقه قفقاز دارای منافع مشترک ازجمله ضدامریکایی است با چالشهایی مواجه است که برخی از آنان عبارتاند از:
یک ـ بازیگران منطقهای و جهانی
دو ـ نفوذ رژیم صهیونیستی
سه ـ درگیریهای منطقهای
چهار ـ جریانهای قومگرایی
پنج ـ همکاریهای دفاعی و اقتصادی
علیرغم فرصتها و قوتهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز متأسفانه به دلایل مختلف ازجمله: رویکرد جزیرهای و حاشیهای، فقدان مدیریت واحد، ناهماهنگیها بین دستگاهها، روند کند تصمیمگیری و ...در پرونده سیاست خارجی منطقه قفقاز آسیبهای زیادی به منافع و منابع ملی کشور ایران وارد خواهد نمود.
برای دستیابی به پیشرانهای کلیدی جمهوری اسلامی در منطقه قفقاز ابتدا نیازمند شناسایی شاخصهای تأثیرگذار و مهم و سپس تحلیل آنها هستیم. برخی از پیشرانهای کلیدی عبارتاند از:
یک ـ قلمروسازی جدید بر اساس مناطق جغرافیایی
دو ـ شکوفایی پتانسیلهای طبیعی با تکیهبر بنیانهای اجتماعی مردمنهاد
سه ـ کشف و ایجاد پیوندهای منافع مشترک
چهار ـ بالا بردن سطح مناسبات اقتصادی با مشارکت سه کشور
پنج ـ ایجاد قراردادهای سرمایهگذاری بینالمللی
شش ـ ایجاد اتاق فکر با مشاوره متخصصین ژئوپلیتیک
هفت ـ تبیین و اولویتبندی سیاستگذاری
هشت ـ ایجاد و افزایش سطح انعطاف در مشارکت ملی و بینالمللی
نه ـ راهبرد یکپارچگی متمرکز بر وحدت گزینی همه دستگاهها با ارزیابی دقیق در همه فرآیندها
ده ـ قلمروسازی علمی، فرهنگی، اجتماعی، رسانهای و سیاسی
تمرکز و هدف نوشتار حاضر بر تبیین پیشرانهای کلیدی جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز در افق 1410 بوده است. در آیندهپژوهشی شناخت سایر عوامل و روابط بین متغیرها که بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بر هم اثر میگذارند بسیار حائز اهمیت است که توصیه نویسنده به بررسی دقیقتر آنها با روشهای فراترکیب است.
تعداد ده پیشران شناسایی و انتخابشده میتواند بهعنوان مهمترین و کلیدیترین عوامل تأثیرگذار اولیه در منطقه قفقاز در افق 1410 باشد. به نظر میرسد با افزایش انعطاف در راهبردها میتواند رویکردهای متفاوتی ازجمله پیوند منافع مشترک با سه کشور ایجاد نماید. از سوی دیگر با مشارکت کشورهای حوزه قفقاز در ابعاد مختلف ازجمله سیاسی، اقتصادی و... بهعنوان محرکهای ارتقای توان داخلی قرار خواهد گرفت.
ازاینرو، راهبرد یکپارچهسازی و تمرکز بر وحدت گزینی با توجه به نیازهای سه کشور موردنظر خواهد بود. قلمروسازی برای کشورهای محصور در خشکی قفقاز نیازمند گذرگاه ایرانی جهت خروج از این تنگنای ژئوپلیتیکی است که در مدت کوتاهی باعث ثقل قدرت ایران در منطقه قفقاز میگردد. همچنین در جمهوری آذربایجان و موقعیت جغرافیایی بروم بوم نخجوان، با قلمروسازی جدید از منظر اقتصادی، علمی، فرهنگی و ... میتوان ضمن گسترش ارتباطات متنوع از قبیل خدمات پزشکی و درمانی به مردمان آن مناطق در داخل کشور و منطقه قفقاز طراحی و اجرایی نمود.
در مواردی همچون منابع معدنی، فسیلی؛ که این امر میتواند بستر مناسبی را برای رونق اقتصادی شرکتهای داخلی ایران فراهم آورد. توسعه و گسترش منطقه آزاد تجاری با مشارکت کشورهای مذکور در منطقه ارس میتواند اهداف مهمی ازجمله حضور مؤثر سه کشور در بخشهای مختلف ازجمله ترتیبات منطقهای، ایجاد تمهیدات برای گسترش خدمات ترانزیتی در توسعه صادرات و واردات، انتقال فناوری، توسعه گردشگری را ایجاد نماید که نیازمند زیرساختهای ارتباطی، حملونقل، مشوقهای گمرکی، روابط پولی، رسانههای جدید مانند سحر ارمنی، ایجاد تشکلهای مردمنهاد خصوصی و... است. در این میان فقط نخجوان باوجود مساحت صد و نود کیلومترمربع، کلید معادلات اقتصادی قفقاز و آسیای مرکزی در آینده خواهد بود. همچنین نخجوان این فرصت را برای ایران ایجاد میکند که در هزینهی حملونقل کالا بهینه رفتار نموده و با نیازسنجی بازار استانهای ارمنستان را که در همجواری نخجوان قرار دارند با سرمایهگذاری روی تولید کالاهای مدنظر ظرفیتهای عمق اقتصادی ایران را گسترش دهیم.
راهبردهای خروجی بر اساس نظریه بازیها بیانگر این امر است که نیازمند بازآرایی جدی حکمرانی در جغرافیای سیاسی قفقاز هستیم. چراکه هر عملی بازخوردی دارد که در صورت عملکرد غلط یا ضعیف امکان بالا بردن سطح بحران فعلی قفقاز را داراست؛ تئوری بازیها این امکان را به ما میدهد که راهبردی را در یک محیط کارگروهی شبیهسازی و ارزیابی نماییم تا با اجرایی شدن آنها بازخوردهای ملی و بینالمللی واقف شویم.
دراینارتباط موارد زیر با مشارکت و توافق همه دستگاهها جهت تبیین پیشرانهای کلیدی جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز در افق 1410 توصیه میگردد.
یک ـ ایجاد رویکرد جدید و منعطف در سیاست خارجی در قفقاز
دو ـ برقراری پیوند منافع مشترک کشورهای منطقه قفقاز بر اساس وضعیت جغرافیایی
سه ـ قلمروسازی جدید بر اساس ماهیت جغرافیایی در منطقه قفقاز
چهار ـ آسیبشناسی و بازنگری عملکردها در محورهای سیاسی، فرهنگی، علمی، رسانهای و ...
پنج ـ تمرکز بر راهبرد یکپارچگی و وحدت گزینی با اولویت امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و قفقاز
شش ـ ایجاد قراردادهای سرمایهگذاری بینالمللی مختلف در منطقه قفقاز
هفت ـ بالا بردن سطح مشارکت اقتصادی در سطوح ملی و بینالمللی در منطقه قفقاز
جواد معصومی، پژوهشگر بین الملل
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)