بحران جاری در اوکراین در ادبیات روابط بینالملل به عنوان سومین شوک نامتقارن اروپا- بعد از بحران یورو در سال 2008 و بحران پناهجویان در سال 2015- ظرف پانزده سال گذشته معرفی میشود؛ جالب این که فاصله زمانی هر یک از این بحرانها، هفت سال بوده است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که بحران اوکراین یک نقطه عطف مهم در عرصه روابط بینالملل و به ویژه برای اروپا خواهد بود که البته بیراه هم نیست؛ اما واقعیت اینست که بحران اوکراین تنها حلقه اخیر از روند چالشها و بحرانهای بزرگ اروپا بوده است. اتحادیه اروپا از بحران بزرگ یورو در سال 2008 به سلامت عبور کرد و پس از آن با درس گرفتن از این بحران، با حزم و تدبیر افزونتر، به بالندگی و شکوفایی اقتصادی بیشتر دست یافت. از آن زمان به بعد، اتحادیه به عنوان یک بلوک اقتصادی قدرتمند، جایگاه و نقش حتی فراتری در عرصه روابط بینالملل یافته و در صدد تثبیت و تقویت نقش خود در سایر حوزههای بینالمللی نیز بوده است. اما بحران و دغدغه اصلی برای اروپا، چالشهای ارزشی و هویتی بودهاند که نگرانیهای زیادی را در میان اندیشمندان و نخبگان اروپایی برای بلندمدت ایجاد کردهاند. مفاهیم و ارزشهایی مانند تهدید صفر، برتری مدل توسعه غربی، برتری هویت اروپایی، برگشتناپذیری روند همگرایی اروپایی و اصل مشارکت فراآتلانتیکی همگی از پایههای فکری اروپا هستند که در نتیجه تحولات یک دهه اخیر مخدوش شدهاند.
الف- روسیه
در این بازه زمانی، اروپا شاهد چرخشهای غیرلیبرال در مرکز قاره، بروز و تشدید جنگ و درگیری گسترده در همسایگی خود در خاورمیانه و نمایش قدرت روزافزون چین و تشدید جنگ قدرت بین ابرقدرتها بوده است که همگی چالشهای بزرگی برای اتحادیه قلمداد میشوند. اما روند چالشهای ارزشی اروپا که در دو سطح ملی و منطقهای، میزان متفاوتی از تهدیدات را برای اتحادیه اروپایی به عنوان یک بلوک و همچنین برای هر یک از کشورهای اروپایی به دنبال داشته است، از دوره اول بحران اوکراین در سال 2014 آغاز شد که نقطه اوج آن الحاق شبهجزیره کریمه توسط روسیه بود. رویکرد اقتدارگرایانه روسیه نهتنها ایده معماری امنیتی اروپا، مندرج در منشور 1990 پاریس، را به هم ریخت، فراتر از آن، عملا مفهوم تهدید صفر را که از بنیانهای فکری اروپا محسوب میشد، مخدوش نمود. واکنش شدید اروپا درقبال روسیه نیز نهتنها بخاطر فشار امریکا بلکه ناشی از شوک شدید وارده به جهانبینی اروپا در دوره جدید بود.
ب- چین
تقریبا همزمان بحران 2014 اوکراین، جهانیان شاهد رشد سریع و توسعه فزاینده چین بودند که با معرفی ابتکار کمربند- راه به سرعت در حال توسعه حضور و نفوذ خود در مناطق مختلف جهان از جمله اروپا بود. این موضوع، علاوه بر دلالتهای اقتصادی و تجاری، یک تهدید سیاسی- امنیتی و فراتر از آن، تهدیدی ارزشی- هویتی و نافی مفروض مهم غربیها مبنی بر روند همگرایی جهانی به سوی نظام سیاسی لیبرال دموکراسی و نظام اقتصادی بازار آزاد محسوب میشود. به عبارت روشنتر، چین با توسعه سریع و نفوذ روزافزون خود در مناطق مختلف جهان، شیوه و مسیر توسعه و پیشرفتی متفاوت از شیوه و مسیر غربی را با موفقیت پیش برد تا نشان دهد که راه پیشرفت و توسعه تنها از جاده غرب نمیگذرد. علاوه بر اینها، تحولات سالهای اخیر نشان داده که رقابت فزاینده امریکا و چین، میتواند همه موضوعات و بازیگران دیگر را تحت تاثیر خود قرار داده یا به حاشیه براند. در چنین شرایطی، اروپا هنوز تکلیف نهایی خود را در مورد اینکه برای صیانت حداکثری از منافع خود در کجای این محور باید بایستد، روشن نکرده و در این زمینه با تردیدهای جدی روبرو است.
ج- آوارگان و پناهجویان
هجوم بیحساب و کتاب آوارگان و پناهجویان به سوی اروپا که کم و بیش از سال 2011 آغاز شده بود، در سالهای 2013 به بعد با تشدید جنگ داخلی در لیبی و سوریه به اوج خود رسید و تنشها و اصطکاک زیادی را میان کشورهای عضو اتحادیه که هر یک در جهت دفاع از منافع خود، در تلاش برای شانه خالی کردن از این بار و سهیم کردن بیشتر دیگر اعضا در آن بودند، بدنبال داشت. این اصطکاک و تنش از سال 2015 به بعد با میانداری و مدیریت آلمانِ انگلا مرکل و تقسیم این بار میان اعضا تا حدودی مدیریت شد و به روند مهاجرپذیری اروپا سامان داد. اما مسئله بزرگتر، باز هم چالش هویتی ناشی از این مسئله است که هنوز هم با واکنشهای زیادی در جوامع اروپایی روبرو است و از نتایج بارز آن، میتوان به دو قطبی شدن جامعه سیاسی در کشورهای مختلف اروپایی و تقویت جریانات راستگرای افراطی و ضد مهاجرت اشاره کرد.
د- برگزیت
اما بحران اساسی برای اروپا، حتی فراتر از چالشهای پیشگفته، از دل غرب برآمد. در سال 2016 اکثریت مردم بریتانیا در یک همهپرسی، رای به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی دادند. این اقدام شوک بزرگی را به اتحادیه و به خصوص به کشورهای بزرگتر آن وارد کرد که همواره بر اصل «برگشتناپذیری» روند همگرایی اروپایی تاکید میکردند. برگزیت علاوه بر مشکلات و مسائل متعدد سیاسی و اقتصادی که برای اروپا ایجاد کرد، در طول فرایند مذاکرات و در نهایت عملیاتیشدن آن، در واقع مرگ ایده ماهیت غیرقابل بازگشت همگرایی اروپایی را به نمایش گذاشت و دولتها و مردم اروپا را با این نگرانی دائمی روبرو ساخت که این مسئله اگر یک بار اتفاق افتاده، باز هم امکان تکرار در آینده را خواهد داشت.
ه- ترامپ و ترامپیسم
به فاصله چند ماه پس از برگزیت، دانلد ترامپ در انتخاباتی عجیب، برخلاف اکثر پیشبینیها به ریاست جمهوری امریکا برگزیده شد. وی با زیر سوال بردن ناتو و چتر امنیتی آن برای اروپا، همه چارچوبهای سنتی مشارکت فراآتلانتیکی و ائتلاف دنیای غرب را زیر سوال برد و وحشت عمیقی را در دل اروپاییها افکند که دوران صلح هر لحظه ممکن است به پایان برسد. اینکه در چهار سال حضور ترامپ در کاخ سفید چه بر اروپا- بویژه اروپای قدیم- گذشت، روایت مفصلی است که در این یادداشت نمیگند. اما حتی کنار رفتن ترامپ نیز یارای التیام این زخم و نگرانی عمیق را برای اروپاییها نداشته و ساکنان قاره سبز را در این اضطراب دائمی نگاه خواهد داشت که اگر ترامپ و ترامپیسم دوباره سکان هدایت ایالات متحده را در دست بگیرند، سرنوشت اروپا چه خواهد شد. چالش ترامپ و ترامپیسم، بسیار فراتر از یک اختلاف نظر سیاسی است؛ این چالش فرش زیر پای سیاست خارجی و امنیتی اروپا را میکشد.
آنچه گفته شد، تنها اشارهای گذرا به سرفصلهای بحران هویتی، ارزشی و هنجاری گستردهای است که در یک دهه اخیر گریبان اروپا را گرفته است. در این شرایط، بروز بحران اوکراین، هرچند که چالشی جدی و غیرقابل انکار برای اروپا محسوب میشود، از منظر عدهای، فرصتی استثنایی برای ترمیم و پر کردن شکافهای موجود در دنیای غرب و بستری برای پشت سر گذاشتن بخشی از چالشهای ارزشی- هویتی پیشگفته قلمداد شده است.
دکتر علیرضا خداقلی پور، کارشناس مسائل اروپا- دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)