فهرست مطالب
مسائلی که نمیتوان آنها را خالی از ابهام، در قالب واژگان تشریح و بیان کرد اغلب برای بشر حائز اهمیت هستند. قضیه دین که از تحقیق و تعاریف دقیق گریزان است از این جمله است. در آغاز قرن گذشته، دین بهعنوان «باقیماندهای» دانسته شد که تحتفشار مدرنیزاسیون [نوسازی]، بهتدریج از حیات جامعه رخت برمیبندد. این نگرش در اواخر دهه 1970م. تغییر کرد. «بازگشت» دین به سیاست، ابتدا در خاورمیانه جلبتوجه کرد که پس از جنگ موسوم به ششروزه[1] (1967)، اعضای سازمان آزادیبخش فلسطین[2] بیشازپیش بر بُعد مذهبی مبارزه با اسرائیل تأکید کردند و بمبگذاران انتحاری را شهید مذهبی نامیدند. نشانه مهم دیگری، انقلاب اسلامی 1979م (1357ش.) ایران بود که درنتیجه آن [محمد]رضا پهلوی از حکومت ساقط شد و روحانیت شیعه قدرت را به دست گرفت و ایران را به دولتی روحانی تبدیل کرد. دین، در جنگ افغانستان (1989ـ 1979م.) نیز، پدیدار شد که در آن، منازعه با اتحاد شوروی رنگ جهاد بینالمللی گرفت و خروج نیروهای مسلح شوروی در پایان کار، در جهان اسلام بهعنوان پیروزی نمادین مبارزان ایمان در نظر گرفته شد. ژیل کپل[3] این نمود آشکار عامل مذهبی در روابط بینالملل را «انتقام خداوند» نامید که به سیاست بازگشته بود تا ادعاها در خصوص پایان گریزناپذیر نفوذ دین را به چالش بکشد. در آغاز قرن 21 میلادی، تعداد کمتری از عالمان سیاست، جامعهشناسان و متخصصان مطالعات مذهبی، اهمیت فزاینده عامل مذهبی در سیاست را - هم بهعنوان مبنای تصمیمات گرفتهشده توسط دولتها و هم بهعنوان ابزار مورداستفاده آنها - به بحث و بررسی میکشند.
انتخاب عنوان این کتاب، حاصل علاقه به تحلیل سیاست خارجی معاصرِ فعلی روسیه از منظر جدیدی بود. طبق ایده موردبحث در این کتاب، اهمیت عامل مذهبی در فدراسیون روسیه در آغاز قرن 21 در حال افزایش است. کرملین[4] «دیپلماسی مذهبی» را که از عناصر ایجاد «قدرت نرم»[5] روسیه است، موفقتر از گذشته انجام میدهد. نمودهای عامل مذهبی در سیاست مسکو، با جستجوی نخبگان سیاسی برای هویت جدید در رابطه است؛ بنابراین عامل مذهبی بر تعیین جایگاه فدراسیون روسیه در عرصه بینالمللی تأثیر میگذارد.
عامل مذهبی دو جنبه دارد: نهادی (فعالیت نهادهای مذهبی)؛ و ایدئولوژیک (ایدههای مذهبی مربوط به سیاست). [در این کتاب]، تجزیهوتحلیل سیاست معاصر، از کمکِ تحقیق در فرهنگ و تاریخ روسیه بهرهمند شده که مشابهتهای مشخصی در بهکارگیری عامل مذهبی در سیاست روسیه در گذشته و حال را آشکار کرده است. توجه به این نکته اهمیت دارد که مطالعه عامل مذهبی فقط مختص ارتدکسی نیست، (اگرچه به سبب نقشی که دارد بهطور طبیعی بیشترین توجه به آن معطوف میشود) بلکه با اسلام، آیین بودائی[6] و یهودیت (بهاصطلاح، «ادیان سنتی») و سایر مذاهب مسیحی (کاتولیسیسم[7] و پروتستانتیسم[8]) ارتباط پیدا میکند.
این اثر به دو بخش اصلی تقسیم میشود که شیوه پژوهش را منعکس میکند. بخش اول مروری بر عوامل تعیینکننده سابق و کنونی «دیپلماسی مذهبی» روسیه مدرن است. فصل اول، تکامل نقش عامل مذهبی در تاریخ روسیه را شرح میدهد که شامل فرآیند شکلگیری روابط مذهبیِ مختصّ سنت روسی[9] میشود و روابط فعلی میان نخبگان سیاسی و نمایندگان «ادیان سنتی» تا حدی از آن الگو میگیرد. فصل دوم، به نفوذ دین در دیدگاه روسیه درباره سیاست خارجی اختصاص دارد. کارکرد دین، در بستر این روندهای فکری موردتحقیق قرار گرفت: امپراتورخواهی، نو اوراسیاگرایی[10]، اسلامگرایی، ملیگرایی و همبستگی اسلاوی[11]. تجزیهوتحلیل دیدگاههای ویژه، بهطور عمده چهار مشکل را نشان میدهد: هویت روسیهای، دیدگاه درباره نظم جهانی، جایگاه روسیه در آن و [در انتها]، مأموریت روسیه. مسئله «تمدن ارتدکس» که همسویی دیدگاههای دولت روسیه و پاتریارکی[12] مسکو را نشان میدهد نیز، موردملاحظه قرار گرفت.
بخش دوم کتاب به تجزیهوتحلیل عامل مذهبی در سیاست خارجی روسیه اختصاص دارد. فصل سوم بهویژگیهای «دیپلماسی مذهبی» کرملین میپردازد. فصلهای بعدی تجزیهوتحلیل مفصلی از نمود عامل مذهبی در سیاست خارجی فدراسیون روسیه در قبال دولتهای مشخص ارائه میکنند که در آنها عامل مذهبی در بستر معینی وجود دارد و کارکرد [مذهبی] بهعنوان وجه مشترک، در نظر گرفته میشود. بهمنظور ترسیم اختصاصی بودن رابطه مذهبی روسیه با کشورهای دیگر، عناوین این فصول از استعارههایی از این قبیل استفاده میکند: «برادری ارتدکس»، «سندروم خیانت» و غیره. تجزیهوتحلیل این موارد به این شکل انجام میشود: تعریف منافع روسیه در رابطه با دولتی بخصوص، اشاره بهروند اندیشه سیاسی (در میان موارد مذکور در فصل سوم) در رابطه با وضعیتی بخصوص، نشان دادن فعالیت نهادهای مذهبی و تشریح کارکردی که عامل مذهبی (هم از جنبه ایدئولوژیک و هم نهادی) دارد.
تلاشها بهمنظور تعریف کردن دین، با چالش تبیین مسئلهای از طریق مفاهیم معدودی مواجه است که از تحقیق[شدن] گریزان است، زیرا (به گفته بسیاری از متفکران) به چیزی فراطبیعی، فراتجربی یا متعالی مربوط میشود.(1) این تناقض، با دو مورد از رایجترین رویکردهای پژوهشی مرتفع نمیشود: رویکرد ذاتی[13] - تلاش بهمنظور توصیف ذات چیزی که دین است - و رویکرد کارکردی[14] - توصیف «کاری که دین انجام میدهد».
[1]. Six-Day War
[2]. Palestinian Liberation Organization (PLO)
[3]. Gilles Kepel
[4]. Kremlin / Кремль (کرِمل)
[5]. Soft power
[6]. Buddhism
[7]. Catholicism
[8]. Protestantism
[9]. در زبان روسی، دو واژه روسی و روسیهای، املاء و معنای متفاوتی دارند، درحالیکه این دو واژه در زبان
انگلیسی [Russian] و فارسی [روس / روسی]، به یکشکل نوشته میشوند و تفاوتهای شکلی و معنایی آنها
اغلب نادیده گرفته میشود. واژه روسی [(روسکییْ) Ру́сский / Russkiy] مرتبط بافرهنگ، زبان و قومیت
مردم روس ساکن روسیه و همچنین شهروندان دارای قومیت روسی در کشورهای خارجی است، اما واژه روسیهای [(راسیانین / Rassianin) Россия́нин] یا [(راسییْسکییْ / Rassiyskiy) Росси́йский] مرتبط با شهروندان داخل روسیه از هر قوم، زبان و نژادی هست که روسها فقط یکی از اجزای آن هستند. بهعبارتدیگر، واژگان روس یا روسی، به قومیت مربوط میشود و روسیهای، به ملیت. از سویی، تفکیک این دو واژه از همدیگر در موارد زیادی دشوار است و از سوی دیگر، بیتوجهی به آن نیز گاه باعث ابهام یا اشتباه در درک مطالب میشود.
[10]. Neo-Eurasianism / Неоеврази́йство (نیایِورازییْستوا)
مکتب سیاسی شکلگرفته در اواخر دوره اتحاد شوروی و پسازآن و قائل به اینکه روسیه ازنظر فرهنگی به آسیا نزدیکتر است تا به اروپا.
[11]. Slavic / Славя́нский (سلاویانسکییْ)
[12]. Ptriarchate / патриарха́т :(پاتریارخات) حوزه صلاحیت پاتریارک که از مقامات عالی کلیسای ارتدکس است.
[13]. Substantive approach
[14]. Functional approach