با گذار از دوره آمریکای ترامپ و تضعیف همکاری آتلانتیکی با کشورهای اروپایی و بغرنج شدن مناسبات در حوزه ناتو هم اکنون دولت جدید بایدن با طراحی مختلف بدنبال رفع موانع و تنظیم روابط و به نوعی احیاگری ارزش آتلانتیکی بر اساس مختصات جدید است که با شاخص های تاریخی آتلانتیکی متفاوت است. شاخص های که متکی بر دوره جنگ سرد و سپس بر اساس وضعیت پسا جنگ سرد تا قدرت یابی جدید چین و تغییر شدت و کیفیت رقابت در عرصه بین المللی گردیده است.
امروزه در حوزه اولویت سیاست خارجی آمریکا نسبت به متحدین اروپایی خصوصا چگونه تقسیم کردن ظرفیت ها وتواناییها بین انگلیس و فرانسه و آلمان و تا حدودی ایتالیا نگاه متفاوتی در وزارت خارجه آمریکا وتیم جدید در شورای امنیت و همچنین نگاههای حرفه ای در پنتاگون و سازمان سیا مشاهده میشود.
چگونگی یارگیری و تقسیم ماموریت ها و هزینهها در مباحث مرتبط با ناتو، کنترل گرایش به تعامل جدید با چین، تعامل رو به جلو در اهمیت ها و ادامه همکاریهای همه جانبه وچند جانبه، کیفیت مشارکت در نقاط مهم ژیوپلیتیکی و ژیو اکونومیک جدید و همکاری اقتصادی و تعرفهها خصوصا در زمینه فولاد و تعریف از چگونگی بازدارندگی در برابر خیز روسیه و ... و چگونه ارزش گذاری آنها نسبت به نیاز های فوری آمریکا و همچنین مزیت سازی در آینده نمونه ای از تفاوت های درونی در طراحی و برنامه ریزی مرحله ای در دستگاه سیاست خارجی آمریکا است .
در این راستا لازم است که از منظر کشورهای اروپایی نیز میزان تغییرات مشخص نسبت به چارچوب های آتلانتیکی دوره بایدن را باید مورد توجه قرار داد واقعیت این است که نوع نگاه و کیفیت مشارکت پذیری و فاصله گیری هریک از قدرت های اروپایی نیز خصوصا بعد از برگزیت متحول شده است و رویکردی موردی جایگزین رفتار همسو شده است که در هریک از محورها و موضوعات بررسی خاص خود را دارد.
فعلا در برخی از حوزهها از قبیل کنشگری در دریای سیاه و یا موضوع اوکراین و همچنین در تغییر کیفیت حضور و خروج در افغانستان همکاریها تقویت شده است که بیشتر در حوزه نظامی است لیکن در بخش های اقتصادی از سرعت لازم برای همسوی برخوردار نیست .
با نگاهی به روند کوتاه در صدارت دمکرات ها چنین برداشت میشود که چیدمان مولدهای فکری در حال بهبود جایگاه خود به نسبت دوره ترامپ است و حداقل احساس خود خواهی مدیریتی در سیاست گذاری آتلانتیکی تعدیل شود. از سوی دیگر تاثیر گذاران فعال رسانه ای در جهت دادن به کیفیت و معنا یابی سیاست آتلانتیکی تیم بایدن را نباید فراموش کرد که بنوعی در گرانیگاه لابی اقتصادی و قومیتی قرار دارد .قدرت یابی نقش کانونهای فکری به سیاست خارجی آمریکا کمک میکند تا رسانهها و حجم تبلیغاتی و شانتاژ گری در حوزه سیاست سازی تا حدودی جایگاه خود را بهتر تشخیص دهند. در مجموع باید گفت که مفهوم آتلانتیک جدید دولت بایدن هنوز در مسیر تکاملی خود است و به یک منطق ثابت و نظم پایدار نرسیده است و امکان تجدید نظر بر اساس متغییر های جدید و جهنده وجود دارد .
محمد فرهاد کلینی، کارشناس ارشد مطالعات مسائل استراتژیک و سیاست خارجی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)