عنوان جلسه:
"پویاییهاییهای جهانی و منطقه ای: سناریوهای پیش رو"
مدیر جلسه :
آقایان دکتر سید محمدکاظم سجادپور و کاوه تقوایی
شرکت کنندگان:
سعید خطیب زاده: رئیس مرکز دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه
یان الیاسون: رئیس هیات مدیره موسسه مطالعات صلح استکهلم، سیپری[1]
مارک اوته: رئیس موسسه سلطنتی روابط بین الملل بلژیک، اگمونت[2]
پائلو ماگری: مدیر موسسه مطالعات بین المللی ایتالیا، ایسپی[3]
نو خین شوان: مدیر موسسه مطالعات خاورمیانه چین[4]
ارویندگوپتا: مدیر بنیاد بین المللی ویوه کاناندا، هند[5]
در ابتدا دکتر سجادپور رئیس مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی ضمن طرح سئوالات و موضوعات مهم مرتبط با مهمترین تحولات بین المللی و منطقه ای و برآوردی از سناریوهایی ممکن از حاضران خواست در بخش اول نشست ابتدا دیدگاههای خود را بیان کنند.
- دکتر خطیب زاده: سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران
در ابتدا تشکر میکنم بخاطر دعوت از بنده برای حضور در دومین مجمع گفتگوی تهران که در ادامه نشستی است که سال گذشته به شکل عالی برگزار شد. همچنین از مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی نیز نیز برای برگزاری این نشست تقدیر و تشکر دارم. آرزوی سلامتی دارم برای همه در شرایط سخت ناشی از همه گیری کرونا و درآستانه نوروز سال نو را به همه تبریک میگویم و برای همه بهترینها را در سال جدید خورشیدی ارزومندم. سعی میکنم مطالبم رو به طور اجمالی در خصوص موضوع مطروحه این پنل ارائه کنم و البته در ظرفیت اندیشکده ای (فردی) خودم یک رویکرد ایرانی به موضوع را تبیین کنم و باید تاکید کنم که دیدگاه ما الزاما بیانگر مواضع ایران نیست. سوال اصلی که قصد دارم به آن بپردازم این است که آیا سیاست بین الملل که هم اکنون شاهد آن هستیم در آستانه یک تغییر بزرگ است؟ آیا پاندمیکرونا نظام بین الملل را دستخوش تغییر نموده است؟ اگر جواب مثبت است، این تغییر چگونه است؟
مکاتب فکری متفاوتی در این خصوص وجود دارند که به طور کلی در سه خط اصلی قرار میگیرند: 1- گروهی معتقدند پاندمیبه زودی تحت کنترل در خواد آمد و شرایط به حالت نرمال سابق باز خواهد گشت که این دیدگاه به معنی عدم هر گونه تغییر راهبردی در نظام بین الملل است. 2- گروهی دیگر معتقدند نه تنها زندگی جتماعی بشر برای همیشه دچار تغییرات بنیادی شده بلکه جنبههای دیگر روابط بشر نیز دستخوش تغییر شده و عملا عصر جدیدی آغاز گردیده است. 3- گروه سومی نیز معتقدند گذار از نظام بین اللملل فعلی از مدت ها قبل از شیوع کرونا آغاز شده بود اما پاندمی همانند یک کاتالیزگر عمل کرد و به فرایند گذار سرعت بخشید.
به نظر من تغییر، مشهود و قطعی است؛ تغییر در نظم جهانی و مفاهیم اصلی سنتی حاکم بر سیاست بین الملل. ما در غرب آسیا طبق عادت همواره بر حساس بودن زمان تاکید داریم ولی در مقطع فعلی همه متخصصان متفق القول اظهار میکنند که وضع نظام بین الملل از منظر زمانی در مقطع بسیار حساسی قرار دارد. وضعیت، پیجیده و عدم قطعیت بسیار گسترده است. مشهودترین تغییری که میتوان به آن اشاره داشت گذار از نظام فعلی به یک نظام چند قطبی است. رویکرد صرفا عمودی به روابط بین الملل نمیتواند به تنهایی آنچه را که در عرصه سیاست بین الملل در حال وقوع است را توضیح دهد. لازم است تا نگاه افقی را نیز به تحلیل خود بیفزاییم. این به آن معنا است که ما در حال تجربه یک نظم جدید جهانی هستیم که مراکز قدرت مساوی و متنوعی در سرتاسر جهان شکل گرفته اند؛ جهانی که در آن تنها یک ابر قدرت برای سلطه جویی و تحمیل وجود ندارد. به طور دقیق تر شاهد بر آمدن چین، احیای روسیه و ظهور محسوس قدرت های غیر غربی هستید و مهم تر اینکه شاهد بیداری بازیگران آسیایی و آفریقایی که یا همچنان از سوی دیگران دیده نشده اند یا اگر بخواهم دقیق تر بگویم به صورت تعمدی از سوی غرب نادیده گرفته شده اند. این واقعیتی کاملا آشکار است که اندیشکدهها و دانشگاههای برتز جهان غرب و حتی کبوپ های امنیتی غربی همچون کنفرانس امنیتی مونیخ به این نکته پی برده اند تا جایی که کلمات و عبارات بسیار جالبی را همچون (نظم پساغربی) و (( بی غرب بودگی)) ابداع کرده اند.
یکی از اصلی ترین مشکلاتی که جهان در حال حاضر با آن رو به رو است دقیقا جمود ذهنی بینشی بعضی از قدرت های بزرگ سنتی جهان است. به طور خاص آمریکا که از تمام توان خود برای مقابله با این گذار قطعی استفاده میکند؛ از استفاده بی واهمه از قوه قهریه و قدرت نظامیکه نمونه آن را در مناطق مختلف جهان شاهدیم از جمله در افغانستان و عراق، سیاست حمایت گرایی دوران ترامپ، سلاح سازی از دلار در دورههای مختلف ریاست جمهوری در آمریکا، تحریم و جنگ اقتصادی علیه کشورهایی که آمریکا دل خوشی از آنها ندارد. آمریکا حتی از مفهوم چندجانبه گرایی نیز برای تضعیف دیپلماسی بهره میبرد و از چندجانبه گرایی واقعی واهمه دارد. دولت های مختلف در آمریکا سیاست های متفاوتی را اتخاذ کرده اند ولی هدف و دستور کار همه آنها یکسان بوده است و این مشکل اصلی است. به رفتار آمریکا در منطقه آسیا و در قبال ایران دقت کنید. ایران بدون تردید یک قدرت و بازیگر منطقه ای اصیل و همچنین یک بازیگر هنجاری جهانی راستین است و در سطح جهان نیز حرف های زیادی برای گفتن دارد. جمهوری اسلامی ایران همواره در تلاش بوده تا مفاهیم جدیدی نظیر مقاومت در برابر سلطه طلبی و مداخله گرایی آمریکا، ایجاد اصول جدید جهانی بر اساس تساوی کشورها و عدالت را در عرصه بین الملل طرح نماید. همچنین ایران به دنبال معرفی رویکرد جدید به نظام بین الملل است که سیاست مبتنی بر قدرت تنها بازی این صحنه نیست.لذا از دیدگاه نخبگانی ، بسیاری بر این باورند که چنین رویکردی از سوی ایران میتواند به عنوان یکی از موتورهای رویکرد نظری پسا استعماری دیده شود. آمریکا به صورت مشخص در تقلا برای اجتناب یا به تاخیر انداختن چنین گذاری در سیاست بین الملل است اما در عمل نتیجه معکوس داده است و باعث شکل گیری یک موج بیداری و آگاهی بین نه تنها کشورهای محور شرق بلکه حتی بین کشورهای غرب لیبرال نیز شده است؛ چنانچه ما هر روزه در خصوص ((خودمختاری راهبردی)) در اروپا و از سوی کشورهای اروپایی مطالبی میشنویم.
راه خروج از چنین وضعیتی که در نتیجه جمود ذهنی شکل گرفته ، چیست؟ من در یک جمله میتوانم بگویم که تغییرات اساسی در سطوح ادراکی و عملی نیاز است.اما نقطه شروع همانا (( پذیرش)) است. ایالات متحده باید این واقعیت را بپذیرد که جهان در مرحله گذار قرار دارد، واقعیات منطقه ما را بپذیرد و همچنین واقعیات ایران را قبول کند. اما متاسفانه آنچه مشخص است، تلاش فعالانه آمریکا برای خارج کردن ایران از هرگونه ترتیبات منطقه ای و بین المللی، تهدید انگاری ملت بزرگ ایران و مهم تر از همه تبدیل ایران به یک استثنا در سیاست بین الملل بوده است کخ تمامی این تلاش ها به صورت مشخصی با شکست رو به رو شده است. در پایان می خواهم این نکته را بگویم که ایران همواره آماده ترتیبات فراگیر و کارآمد در سطح منطقه و فراتر از آن بوده است.
تشکر میکنم از برگزاری این اجلاس مهم در مقطع بسیار حساس کنونی و دعوت از بنده برای حضور در این نشست. مرکز تحقیقات صلح استکهلم اخیرا گزارشی را در خصوص تجارت تسلیحات منتشر کرده است که نشان می دهد در خاورمیانه شاهد رشد 25 درصدی تجارت تسلیحات در بازه زمانی 2016 تا 2020 هستیم. بیشترین میزان صادرات تسلیحات نیز توسط قدرت های بزرگ جهان صورت گرفته است. این حجم از تجارت تسلیحات نشانه عدم اعتماد در میان کشورها است. همچنین این آمار نشان می دهد که قدرت های بزرگ به دنبال امنیتی کردن فضای منطقه غرب آسیا به وسیله نظامیگری هستند.
بسیار مهم است که شرایط برای همکاری کشورها در تمامی سطوح ایجاد شود و گسترش یابد؛ به خصوص در منطقه خطرناک خاورمیانه این نکته بسیار حیاتی است. مثال های موفقی در این زمینه وجود دارند نظیر اتحادیه اروپا و osce که نمونههای موفقی از همکاری کشورها برای دستیابی به صلح هستند. من افتخار این را دارم که در سال های 1987 و 1988 بخشی از همکاریها جهت شکل گیری و اجرای قطعنامه 598 بودم. در آن زمان تلاش زیادی کردم تا پاراگرافی با مضمون امنیت منطقه ای در آن قطعنامه گنجانده شود که صلح را نه تنها بین ایران و عراق بلکه میان کل کشورهای منطقه گسترش دهد. آن پاراگراف همچنان بر زمین مانده است و هنوز اجرایی نشده است. امروزه برای آغاز گفتگوهای منطقه ای، قطعنامه 598 میتواند یک زمینه بسیار مناسب باشد.
ما در شمال اروپا 5 کشور نوردیک، کمابیش باهم متحد هستیم و جامعه نوردیک را شکل داده ایم. علی رغم مشکلاتی که پاندمی ایجاد کرده است 5 کشور نوردیک در همکاری بسیار نزدیک با یکدیگر هستند. نکته جالب توجه این است که 3 کشور نوردیک عضو ناتو هستند و 2 کشور عضو نیستند، همچنین 2 کشور از این 5 کشور عضو اتحادیه اروپا هستند و 3 کشور دیگر عضو اتحادیه اروپا نیستند.این مسائل برای ما کشورهای نوردیک اهمیتی ندارد چرا که ماهیت منطقه ما ماهیتی یکسان ومشترک است و این 5 کشور بر این عقیده هستند که همکاری مشترک ضامن امنیت و پیشرفت آنها است. در واقع تفاوت دیدگاهها مانع از همکاری و اتحاد ما نمیشود.
در ابتدا تشکر میکنم بابت دعوت از بنده و برگزاری این نشست بسیار مهم. می خواهم تمرکز صحبت های خود را بر سناریو های جهان پساکرونا بگذارم. در ابتدا با 3 آمار رسمی در خصوص خاورمیانه آغاز میکنم. تا کنون در خاورمیانه 7 میلیون نفر مبتلای قطعی و 150هزار نفر فوت کرده اند و حدود 2 درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) منطقه کاهش پیدا کرده است. اعداد بسیار بزرگ هستند اما اگر همین آمار را با آمار اروپا مقایسه کنید وضعیت به کلی متفاوت است. در اروپا تعداد مبتلایان تا کنون بیش از 4 برابر بیشتر و آسیب اقتصادی آن نیز بسیار بیشتر از غرب آسیا بوده است. این قیاس با آمریکای شمالی و جنوبی نیز نتایج مشابهی را نشان می دهند.
سرعت واکسیناسیون در غرب آسیا اصلا مطلوب نیست و اختلافات میان کشورها در غرب آسیا بسیار زیاد است.غرب آسیا منطقه ای است که با بحرانهایی نظیر تروریسم و پناهندگان نیز دست و پنجه نرم میکند. تروریسم همچنان یک تهدید است و علی رغم اینکه داعش شکست خورده است اما تهدید افراط گرایی همچنان وجود دارد. نرخ بالای بیکاری در غرب آسیا و جمعیت جوان بیکار چشمگیر در این منطقه یک تهدید بالقوه است.
همواره میشنویم که کرونا بسیاری از روند ها را متوقف کرده است اما باید اذعان داشت که کرونا برخی دیگر از روند ها را شتاب بخشیده است. سوال این است که آیا کرونا میتواند در غرب آسیا برخی از روندهایی را که باید متوقف شوند را متوقف کند و از سوی دیگر برخی روندهای مثبت را شتاب دهد؟ آیا رقابت های منطقه ای را متوقف خواهد کرد؟ آیا فرایند دیجیتالیزه شدن و همکاریهای اقتصادی و سیاسی در منطقه را افزایش خواهد داد؟ آیا کرونا میتواند کشورهای منطقه را به سمت همکاری فارغ از تقسیم بندیهای سنتی سوق دهد؟
آیا کمپین فاصله گذاری اجتماعی میتواند فرصتی برای نزدیکی دولت ها باشد؟ آیا پاندمی میتواند کشورها را به سمت یکدیگر ماورای اولویت های ملی آنها سوق دهد؟ متاسفانه در دوران کرونا شاهد ملی گرایی افراطی برخی کشورها دقیقا در مقطعی بودیم که تنها راه مقابله با بحران پیش آمده، همکاریهای بین المللی و رویکرد جهانی دولت ها به مسئله بود. امیدوارم نشست امروز بتواند برای برخی از چالش های ناشی از کرونا راه حل مناسبی بیاید.
پاندمی یک تهدید برای سلامتی و بشریت است. به طور قطع چالش های پیش روی جهان به گونه ای است که نظام بین الملل به شکل سابق توان مقابله با آنها را نخواهد داشت و باید طرحی نو شکل بگیرد. پاندمیبر موضوعات مختلف بین المللی در نقاط مختلف جهان اثر گذاشته است. مسئله تغییرات اقلیمی موضوع دیگری است که نسل آینده برای بلند مدت با آن دست و پنجه نرم خواهد کرد.
موضوعات زیادی در سطح جهان در حال تغییر است و انتظارات زیادی از دولت آمریکا وجود دارد. بایدن اعلام کرده آمریکا بازگشته است اما هنوز برای قضاوت در این باره کمی زود است. آمریکا در حال حاضر شدیدا با چالش کرونا در کشور خود مواجه است و اقتصاد آنها نیز بر اثر کرونا آسیب دیده است.بنابراین تمرکز دولت آمریکا در وهله اول بر مقابله با کرونا دراین کشور است.
بحث بعدی ورود بازیگران جدید به عرصه روابط بین الملل است که در حال اثرگذاری بر شکل دادن به نظم جدید بین المللی هستند. در خاورمیانه بازگشت روسیه ، ظهور ترکیه به عنوان قدرت منطقه ای که در سوریه و لیبی در حال نقش آفرینی است و افزایش نفوذ چین در منطقه که عمدتا از طریق همکاریهای اقتصادی میباشد برخی از این موارد است.
نگاه من این است که ابتدا باید مسائل و چالشهایی که در آینده جهان با آن مواجه است را مشخص کنیم و سپس به دنبال راه چاره ای برای مقابله و کنترل این چالشها باشیم. تغییرات آب و هوایی،آب ،جمعیت، مسئله پناهندگان و تروریسم از جمله مسائلی هستند که بدون همکاری بینالمللی و توسط یک یا چند کشور قابل حل نیستند. نحوه تعامل با جوامع آینده بسیار مهم است. جامعه زنان و جوانان در حال افزایش نقشآفرینی هستند. امروزه شاهد افزایش حضور زنان به عنوان سیاستمداران قدرتمند در کشورهای مختلف هستیم و اینها بازیگران جدیدی هستند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
نشانههای مثبتی از کشورهای حوزه خلیج فارس دیدهمیشود که رویکرد تقابل به تعامل تبدیل شده است. ایران طرح صلح هرمز را مطرح کرده و شاهد عادی سازی روابط اسرائیل با برخی کشورهای عربی هستیم. هر منطقهای از جهان اگر بخاهد در صلح و ثبات باشد و به پیشرفت برسد مسئولیت کشورهای آن منطقه و مردم آنها است که بتوانند به صورت صلحآمیز در کنار یکدیگر زندگی کنند و در چالشها، مسیر همکاری را در پیش بگیرند.
باعث افتخار من است که در این نشست که با تلاش مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه ایران تشکیل شده حضور دارم. بحثی که من میخواهم به آن بپردازم، مشکلات و چالشهایی است که آمریکا در غرب آسیا با آنها مواجه است. چالش اول آمریکا در منطقه ایجاد توازن و حفظ بازدارندگی در غرب آسیا است. سیاست خارجی، اولویت صد روز اول دولت بایدن نبوده است و در حوزه سیاست خارجی نیز خاورمیانه در اولویت اول دولت بایدن نیست. متاسفانه تنها یک ماه بعد از روی کار آمدن بایدن، وی دستور حمله هوایی به سوریه را صادر کرد اما ترامپ سه ماه پس از روی کار آمدن چنین دستوری را صادر کرده بود. از یک طرف آمریکا خواهان کاهش حضور در خاورمیانه است ولی از طرف دیگر حملات خود به مناطق مختلف در خاورمیانه را ادامه میدهد. در ده سال گذشته هم اوباما و هم ترامپ وعده کاهش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه را دادند ولی هیچ کدام به وعده خود عمل نکردهاند.
چالش بعدی دولت آمریکا بحث حقوق بشر و تاکید دولت بایدن بر این موضوع است. عربستان ،ترکیه و اسرائیل سه کشور خاورمیانهای هستند که متحد آمریکا محسوب میشوند. با انتشار گزارش قتل خاشقچی توسط آمریکا ، نقش ولیعهد عربستان در این فاجعه مشخص شد ولی آمریکا تنبیه خاصی برای عربستان در نظر نگرفت. بنابراین حفظ اتحاد با برخی کشورهای خاورمیانه و همزمان حمایت از حقوق بشر معمای دیگر دولت بایدن است. بایدن همواره از ترامپ به دلیل حمایت از دولتهای استبدادی در خاورمیانه انتقاد میکرد اما متاسفانه اکثر متحدین آمریکا در خاورمیانه رژیم های غیر دموکراتیک هستند. چالش سوم آمریکا نیز نحوه تعامل این کشور با ایران و مهار آن است.
از مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه ایران برای دعوت از بنده برای حضور در این کنفرانس مهم تشکر میکنم. من هم با سایر سخنرانان این نشست موافقم که جهان در حال گذار است. پاندمیبه ایجاد برخی تغییرات شتاب داده است و در عین حال موانعی نیز ایجاد نموده است. وقتی امروز به آنچه که در جهان در حال رخ دادن است مینگریم شاهدیم که نظم جهانی که توسط کشورهای پیروز در جنگ جهانی دوم پایه ریزی شد، به شدت متزلزل شده و امروزه بازیگران جدیدی وارد عرصه نظام بین الملل شده است. معادلات جدید قدرت در حال شکلگیری هستند و به نظر من قدرتهای بزرگ ناچار هستند در معادلات خود برای صلح و ثبات در نظام بین الملل بازنگری داشته باشند.
پاندمیکرونا موجب پیدایش تبعات منفی بسیاری شد. جهانی شدن در معرض تهدید قرار گرفت، فقر و بیکاری افزایش یافت و اقتصاد اکثر کشورها صدمه دید. متاسفانه شاهد جهشهای پیدرپی در این ویروس هستیم و ممکن است در آینده پاندمیهای بیشتری را شاهد باشیم.
به نظر من رویکرد سنتی به امنیت و سیاست، ناگزیر از تغییر است. نباید فراموش کنیم که جهان با چالشهایی نظیر تغییرات اقلیمی نیز رو به رو است و وضعیت جهان بسیار پیچیده است. زمان آن رسیده که ایدههای جدید وارد عرصه بین الملل شود و جهان جدید به سمت همکاریهای جهانی و چند جانبه گرایی سوق پیدا کند. ما به اصول جدیدی برای این امر نیاز داریم. ایران و هند به عنوان دو ملت متمدن و داشتن تجربه همکاری که قدمت آن به بیش از چند قرن میرسد میتوانند در معرفی اصول جدید نظام بینالملل نقش آفرینی کنند. نخست وزیر هند در سخنان خود تاکید کرده که جهان یک واحد کل است و همه یک خانواده هستند. به نظر من این نگاهی است که همه باید آن را تصدیق کنند تا بتوانیم به یک همکاری جهانی واقعی دست یابیم. هند ظرفیت زیادی برای تولید واکسن دارد و تا کنون حدود سی میلیون هندی واکسینه شدهاند و این بزرگترین پروژه واکسیناسیون در سراسر جهان بود و تاکنون به بیش از هفتاد کشور جهان صادر کرده است.
مسائل ژئوپلوتیک در دنیای امروز اهمیت زیادی یافتهاند و روابط بین قدرتهای بزرگ بسیار حائز اهمیت است. معادله جدید قدرت در جهان در حال شکل گیری است. رقابت آمریکا و چین در این فرایند حائز اهمیت است و در کنار اینها سایر بازیگران از کشورهای کوچک گرفته تا قدرت های منطقه ای در شکل گیری نظم جدید جهانی قطعا موثر خواهند بود.کرونا این فرصت را به کشورهای جهان داد تا به ضرورت بازنگری در اصول سنتی نظام بینالملل پی ببرند و به همکاری در روابط بینالملل اهتمام بیشتری ورزند.
در ادامه نشست آقای کاوه تقوایی از شبکه پرس تی وی ضمن طرح سئوالاتی نظر شرکت کنندگان را جویا شد:
- سوال از آقای جان الیاسون:
با توجه به اظهارات شما در خصوص تجارت تسلیحات و رشد 25 درصدی آن در خاورمیانه و معادله امنیت که در خاورمیانه بر پایه قدرت نظامیبنا شده است و همچنین موضوع اعتماد که در صحبتهای شما بارها تکرار شد، به نظر شما چگونه میتوان در غرب آسیا به ثبات و امنیت دست یافت؟
به نظر من این فرصت اکنون ایجاد شده است. ما باید به جهان پساکرونا فکر کنیم. اینکه چه دنیایی را میخواهیم بسازیم. این شانس اکنون برای ایجاد تغییر به وجود آمده است. دولت جدیدی در آمریکا بر سرکار آمدهاست. ما باید تمام تلاش خود را به کار بگیریم تا عدم اعتماد را کاهش داده و به مرور از بین ببریم. بی اعتمادی بسیار خطرناک است و دلیل اصلی مسابقه تسلیحاتی، بیاعتمادی کشورها به یکدیگر است. کشورهای خاورمیانه باید تلاش مضاعفی برای کاهش بیاعتمادی به یکدیگر انجام دهند. برای اینکار هم مکانیزمهایی وجود دارد؛ همکاریهای اقتصادی، ارتباط میان ملتها و گفتگوهای امنیتی دولتها با یکدیگر برخی از این روش ها است.
درست است که جهان در حال گذار است باید مواظب بود که تبعات منفی این گذار به حداقل برسند. شکلگیری قطب بندیهای جدید در جهان نگران کننده است. ما باید به اصول خود باز گردیم که همان همکاریهای بین المللی، اعتمادسازی و چند جانبه گرایی هستند.دولتها باید در جهت منافع ملتها تلاش کنند و سیاست خارجی باید برای تحقق صلح، ثبات و کامیابی ملتها باشند.
شما در اظهارات خود به تبعات پاندمی در اروپا و مقایسه آن با سایر مناطق جهان و همچنین به تحولاتی که در پی کرونا رخ داده است و تغییر نظم جهانی اشاراتی داشتید. پیش بینی شما از تحولات پساکرونا چیست؟ آیا جهان به سمت ایجاد یک نظم جدید پیش خواهد رفت یا این تحول بازگشت به شرایط پیش از کرونا است؟
در خصوص تحولات پساکرونا در کوتاه مدت خوش بین نیستم ولی در میان مدت خوشبین هستم. علت اینکه در کوتاه مدت خوش بین نیستم این است که آنچه که در مورد مسئله کرونا پدید آمده یک مسئله فنی است و مسائل فنی مسائلی هستند که ما باید با همکاری با یکدیگر بر آنها فائق آییم؛ مسائلی از قبیل تولید واکسن و توزیع واکسن. در حالت ایدهال ما باید بتوانیم با همکاری هم مشکل کرونا را حل، واکسن را تولید و آن را میان کشورها توزیع کنیم. اما متاسفانه این مسئله فنی تبدیل به یک مسئله سیاسی شده است. شاهدیم که تولید واکسن تنها توسط برخی کشورها صورت میگیرد و همزمان دستور ممنوعیت صادرات آن صادر میشود و هر دولت به دنبال این است که به صرفا به ملت خود نشان دهد در حال تلاش مثبت است و این تلاش مثبت به گونه ای شده است که از نظر سایر کشورها منفی محسوب میشود. اما دلیل خوشبینی من در میان مدت این است که اولا اینکه نهایتا این وضعیت رو به بهبودی پیش خواهد رفت. آنچه که امروز ما شاهد آن هستیم همان چیزی است که جهان در قرن 18 با پاندمی اکولیرا شاهد بود. در آن زمان کشورها به این نتیجه رسیدند که مقابله با پاندمیبه صورت کشور به کشور ممکن نیست. پاندمی اکولیرا نقطه آغاز همکاری کشورها بود چرا که برای مثال ایتالیا متوجه شد که اگر در کنترل پاندمی موفق باشد و سوئیس شکست بخورد، داستان به پایان نرسیده است. آن تحولات منجر به همکاری کشورها و پیریزی سیستم بینالمللی شد. اکنون نیز کشورها باید در تمامی سطوح منطقهای و جهانی همکاری کنند. این فرایند زمان بر است ولی در نهایت منجر به شکلگیری فصل نوینی از همکاریها خواهد شد.
- سوال از آقای پائولو مگری:
شما اشاره داشتید که نظم فعلی جهان نوعی بی نظمی است. کشورها چگونه میتوانندبرای برون رفت از این شرایط با یکدیگر همکاری کنند؟ چرا آمریکا ناچار است این تغییر را بپذیرد؟
به نظر من یکی از مشکلات اصلی نظام بین الملل در حال حاضر مشکل رهبری است. منظور من این نبود که آمریکا باید به تنهایی جهان را رهبری کند. میتوانم اتحادیه اروپا را مثال بزنم که از ابتدا بر اساس یک پروژه صلح شکل گرفت و قبل از آنکه اعتمادی شکل بگیرد، همکاریها آغاز شد و برای آنکه به نتیجه غایی برسد نیاز به یک رهبر برای پیشبرد این مسیر بود و رهبری کشورهای اروپایی بر این فرایند ممکن نبود.بعد از جنگ جهانی دوم و در خلال جنگ سرد و پس از آن، رهبری آمریکا نقش بسزایی در شکل گیری روابط فراآتلانتیک داشت و توانست از نظم شکل گرفته در جهان و ارزش های آن دفاع نماید، پایان تقابل شرق و غرب را رقم بزند، سیستم امنیت جمعی را شکل دهد و رژیم های مختلف کنترل تسلیحات را به وجود بیاورد.
نیازی نیست که حتما دوست هم باشید یا به هم اعتماد داشته باشید تا با یکدیگر همکاری داشته باشید، فقط کافی است آمادگی پذیرش رویکرد مبتنی بر تحول، همکاری و تعامل را داشته باشید. مشکلاتی که پاندمی در نظام بین الملل پدید آورده تنها با رهبری واحد حل خواهد شد، البته نه رهبری از یک منطقه جهان بر سایر مناطق بلکه رهبری شامل همه مناطق جهان با همکاری یکدیگر.
- سوال از آقای نو خین شوان:
سیاست بایدن در قبال منطقه غرب آسیا و به طور خاص ایران را چگونه پیشبینی میکنید؟ آیا فکر میکنید دولت جدید آمریکا از تداوم سیاست های دولت ترامپ در قبال ایران و چین اجتناب خواهد کرد؟
ما هنوز سیاست بایدن در قبال چین را نمی دانیم. باید صبر کرد و دید. اگر بایدن سیاست ترامپ را در قبال چین در پیش بگیرد؛ غرب آسیا منطقه ای خواهد بود که کمترین اثر را از این تقابل خواهد داشت چرا که چین در حوزه امنیتی خاورمیانه تا کنون ورود جدی نداشته است و تنها در حوزه اقتصادی به خاورمیانه ورود کرده است. در عین حال آمریکا نیز سیاست کاهش حضور در خاورمیانه را دنبال میکند.
تغییر محاسبه و رویکرد قدرت های بزرگ برای دستیابی به صلح و امنیت در جهان در حال گذار فعلی که در صحبت های شما به آن اشاره شد، به چه صورتی است؟
من فکر میکنم که باید به مقوله امنیت به صورت جهانی نگریسته شود. پاندمیکرونا به همه ما آموخت که نمیتوان سایرین را نادیده انگاشت. بحرانهای آینده قطعا در رابطه با آب، غذا و بهداشت و تغییرات اقلیمی خواهند بود. به نظر من در گفتگوهای بین المللی به خصوص میان قدرت های بزرگ باید مسائل فوق مد نظر قرار گیرند.
نخست وزیر هند شعاری دارد با مضمون (( امنیت و رفاه برای همه)). نمیتوان نظم جدید جهانی را بر اساس نابرابری شکل داد. جهان باید از اشتباهاتی که پس از جنگ جهانی دوم انجام داده درس بگیرد، در غیر اینصورت وضعیت بهبود نخواهد یافت. اگر رویکرد کشورها بر امنیت بشریت استوار گردد، مشکلات پیچیده امنیتی حل خواهند شد. اصل برابری کشورها یک اصل بسیار مهم است که باید مورد توجه باشد و از یکجانبه گرایی اجتناب شود.
مهم ترین چالش هایی که منطقه غرب آسیا با آنها مواجه است کدامند؟ چگونه میتوان با اقدامات جمعی به صلح و ثبات در منطقه رسید؟
منطقه ما در دام چالش های متنوعی است که باید در وهله نخست آنها را شناخت و سپس در صدد رفع آنها بر آمد. منطقه غرب آسیا دچار خشونت ساختاری است به گونه ای که اکثر مناطق در غرب آسیا از یمن تا سوریه درگیر جنگ های بی پایان شده است. عدم توسعه یافتگی و فقر ناشی از ضعف حکمرانی در بسیاری از کشورها چالش دیگر منطقه است. ما در این منطقه با نواقص مفهومی متفاوتی مواجه هستیم و عدم فهم مسائل، شرایط را پیجیده کرده است. ساده انگاری مسائل منطقه و تقلیل مشکلات و مسائل منطقه به یک یا دو مطلب مشکل بعدی منطقه است. تحلیل فستفودی پاسخگوی مشکلات منطقه ما نیست. مشکل دیگر منطقه رویکرد برخی از بازیگران منطقه مبنی بر حذف و کنار گذاشته شدن کشورهای دیگر از ترتیبات منطقه ای و بین المللی است. مشکل بعدی نقص و عدم کارایی طرح های امنیتی است که از خارج از منطقه مطرح میشوند که همگی محکوم به شکست هستند. حل مسائل منطقه نیازمند تغییر نگاه و رویکرد و برنامه ای مدون و بومی از درون منطقه است. طرح امید میتواند زمینه ای برای همکاریهای منطقه ای و رفع مشکلات کشورهای منطقه باشد.
[1] Dr. Jan Eliasson, Chairman, Stockholm International Peace Research Institute, (SIPRI)
[2] Dr Marc Otte, Senior Associate Fellow, Royal Institute for International Relations (EGMONT)
[3] Dr. Paolo Magri, Vice-President, Italian Institute for International Political Studies, (ISPI)
[4] Dr. Niu Xinchun, Director of the CICIR, Institute of Middle East Studies
[5] Dr. Arvind Gupta, Vivenkananda International Foundation, India