مناسبات آمریکا و اروپا در دوران جو بایدن مجددا در مسیر بازگشت به دوران گذشته قرار خواهد گرفت. آمریکا برای تقویت جایگاه راهبردی و اعتبار گذشته خود در جهان و مقابله با چالش های ژئوپلتیک و تهدیدات ناشی از سایر قدرت های بزرگ به همکاری اروپا نیاز دارد. اروپا نیز فرصت پیروزی بایدن را برای احیا و ایفای نقش خود به عنوان یک بلوک قدرتمند در موضوعات و مسائل مهم منطقه ای و بین المللی دنبال میکند.
رفتار و عملکرد اروپا در برابر کشورمان در دوران جو بایدن نیز به لحاظ رویکردی تفاوت چندانی با دوران ترامپ نخواهد داشت و حمایت و پشتیبانی اروپا از سیاست ها و اقدامات آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران تداوم خواهد یافت. بازگشت ایران به تعهدات برجامی، منوط به لغو عملی تمامی تحریم های آمریکا است. در صورت تحقق این امر و توافق احتمالی ایران و آمریکا در چارچوب برجام، اروپا چاره ای جز پذیرش این تفاهم و توافق نخواهد داشت. این نکته نیز حائز اهمیت است که اروپا در جریان توافق برجام نیز نقشی هماهنگ کننده داشت و نه تعیین کننده.
روابط و مناسبات ایالات متحده آمریکا با اروپا بویژه پس از جنگ جهانی دوم، همواره راهبردی و مهم بوده است. تنها در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ روابط آنها به سردی گرائید. ترامپ با تقسیم اروپا به اروپای جدید و قدیم و برقراری روابط ویژه با برخی از کشورهای اروپایی بویژه کشورهای شرق اروپا و در نهایت با حمایت از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی، در پی گسست و فروپاشی اروپا بود. ترامپ، اروپا را نه یک متحد، بلکه یک رقیب جدی برای منافع جهانی آمریکا می دانست، لذا در فرصت های مختلف، در پی تضعیف، تحقیر و ناتوان نشان دادن اروپا در موضوعات و مسائل مختلف سیاسی و اقتصادی در عرصههای منطقه ای و بین المللی بود.
با توجه به قانون اساسی و ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا و اینکه هر گونه تغییرات داخلی در ساختار قدرت آن، آثار و پیامدهای جهانی دارد و رویکرد های متفاوت دو حزب جمهوری خواه و دمکرات در قبال موضوعات و مسائل مهم سیاسی، منطقه ای و بین المللی؛ لذا انتخاب جو بایدن از حزب دمکرات به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا بر تحولات داخلی و روابط و همکاریهای سیاسی و بین المللی ایالات متحده آمریکا با کشورها، مناطق مختلف جغرافیایی از جمله اروپا و سازمانهای بین المللی تاثیر خواهد گذاشت.
اگر چه با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، انسجام و پیوستگی اروپا دچار شکاف گردید، لکن با انتخاب جو بایدن به عنوان رئیس جمهور جدید ایالات متحده آمریکا و سیاست ها و مواضع ایشان و حزب دمکرات، روابط و مناسبات آمریکا و اروپا مجددا در مسیر بازگشت به دوران گذشته قرار خواهد گرفت. آمریکا برای تقویت جایگاه راهبردی و اعتبار گذشته خود در جهان و مقابله با چالش های ژئوپلتیک و تهدیدات ناشی از سایر قدرت های بزرگ و مهار قدرت فزاینده چین، به همکاری اروپا و به ویژه قدرت نرم آن نیاز دارد.
اروپا نیز فرصت پیروزی بایدن را برای احیا و ایفای نقش خود به عنوان یک بلوک قدرتمند در موضوعات و مسائل مهم منطقه ای و بین المللی دنبال میکند.
با توجه به نیازهای اروپا به آمریکا که مانع از نقش آفرینی مستقل آن شده است و نیز وابستگیهای اروپا به آمریکا به ویژه وابستگی دفاعی و امنیتی و همچنین پیوند های قوی اقتصادی بین آنها، با 3 /1 تریلیون دلار تجارت خدمات و کالا در سال و حجم سرمایه گذاری 6 تریلیون دلاری میان طرفین، چگونگی روابط ایالات متحده آمریکا با اروپا و به تبع آن روابط اروپا با سایر کشورها، همواره متاثر از تحولات داخلی آمریکا بوده است. به طور مثال در دوره چهار ساله ترامپ، جایگاه اتحادیه اروپایی، به عنوان یک بلوک مدعی قدرت به شدت نزول کرد و اروپا بیشتر متوجه ناتوانی خود در هر گونه اقدام منطقه ای و بین المللی بدون مشارکت یا همراهی آمریکا شد.
اروپا اگر چه عمدتا با رویکرد دمکرات ها در استفاده از قدرت سیاست در موضوعات سیاسی و بین المللی همسوتر است، لکن بدلایل وابستگیهای اروپا به آمریکا که در بالا به آنها اشاره شد، ناچار به هماهنگی و همراهی با جمهوریخواهان در دوره ترامپ، در تنظیم روابطش با سایر کشورهای جهان نیز بود.
تجربه چهل سال گذشته مناسبات و همکاریهای اروپا و جمهوری اسلامی ایرن هم بیانگر این واقعیت است که روابط اروپا با جمهوری اسلامی ایران نیز متاثر از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا و حزب پیروز و به عبارت دیگر متاثر از چگونگی روابط آمریکا با اروپا بوده است. بررسیها و تجزیه و تحلیل اندیشکدههای پژوهشی اروپا نیز بیانگر این حقیقت است که نیاز اروپا به آمریکا، مانع از نقش آفرینی مستقل آنان در موضوعات و مسائل مهم منطقه ای و جهانی شده است.
رفتار اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران در دوران ترامپ، به جز حرف و قول های بدون عمل و بعضا دادن بیانیههای بدون خاصیت، چیز دیگری در پی نداشت. رفتار و عملکرد اروپا در برابر کشورمان در دوران جو بایدن نیز به لحاظ رویکردی تفاوت چندانی نخواهد داشت. حمایت و پشتیبانی از سیاست ها و اقدامات آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران تداوم خواهد یافت و این امر تنها به بهره برداری آمریکا از اروپا در قبال کشورمان منجر خواهد شد. بازگشت ایران به تعهدات برجامی، منوط به لغو عملی تمامی تحریم های آمریکا است. در صورت تحقق این امر و توافق احتمالی ایران و آمریکا در چارچوب برجام، اروپا چاره ای جز پذیرش این تفاهم و توافق نخواهد داشت، هر چند ممکن است به مانند دفعه قبل و به منظور کسب رضایت و منافع خود در کشورهای مخالف برجام همچون رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی، امارات و بحرین موانعی ایجاد و مخالفت هایی داشته باشد. این نکته نیز حائز اهمیت است که اروپا در جریان توافق برجام نیز نقشی هماهنگ کننده داشت و نه تعیین کننده.
مقایسه رفتار و عملکرد اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران در زمان دمکرات ها و ریاست جمهوری باراک اوباما و در دوره جمهوریخواهان و ریاست جمهوری دونالد ترامپ نمونه روشنی از پیروی اروپا از ایالات متحده آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران است. در دوره اوباما، اروپا همسو با رویکرد آمریکا، در قبال ایران رفتار و هماهنگ اقدام میکرد. در دوران ترامپ هم، اگر چه در ظاهر، سیاست های وی را بعضا مورد انتقاد قرار می داد، لکن تحت فشار و بدلیل وابستگیهای اروپا به آمریکا، در عمل بر اساس رویکرد و سیاست های ترامپ در قبال ایران رفتار کرده است.
تحرکات و مواضع اخیر اتحادیه اروپا و اظهارات مقامات سه کشورآلمان، فرانسه و انگلیس در قبال جمهوری اسلامی ایران در همین راستا قابل تجزیه و تحلیل است. اروپا هر چند از بازگشت آمریکا به برجام استقبال میکند، لکن در سایر موضوعات مورد اختلاف با ایران، مواضع تند تری را اتخاذ و پیگیری خواهد کرد. به طور کلی رفتار سیاسی اروپا در برابر جمهوری اسلامی ایران در دوران جو بایدن نیز به لحاظ رویکردی تفاوت چندانی با دوران ترامپ نخواهد داشت.
اروپا و بویژه سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان، عدم ارتقاء برنامه صلح آمیز هسته ای ایران، مهار برنامه موشکی و کاهش نفوذ منطقه ای ایران را در دستور کار خود داشته و آن را پیگیری میکنند.
برجام این درس مهم را به ما آموخت که تنها زبانی که غرب و اروپا می فهمند، همان زبانی است که با دیگران صحبت میکنند و آن زبان قدرت است و هرگونه نرمش و کوتاه آمدن در برابر خواستههای نامشروع غرب و اروپا، تنها آنان را در دستیابی به خواستههایشان جسورتر میکند.
این امر به معنی عدم گفتگو و مذاکره با غرب و اروپا نیست، لکن هر گونه گفتگو و مذاکره میبایستی برنامه ریزی شده، هدفمند، هوشمندانه و از موضع عزت و استغناء و در چهارچوب منافع و مصالح جمهوری اسلامی ایران و با شناخت دقیق از ظرفیت ها و تواناییهای طرف های مقابل باشد.
جواد کچوئیان، کارشناس ارشد مطالعات اروپا
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)