درحالی که جنگ قره باغ وارد دومین ماه خود شده است می توان ارزیابی روشن تری از رویکرد ترکیه نسبت به این جنگ ارائه نمود. طی این مدت ترکیه نشان داده است که در جنگ قره باغ در جایگاه یک کشور ثالث بی طرف نبوده بلکه آشکارا درمقابل ارامنه و درکنار باکو ایستاده است. رفتارها و مواضع ترکیه در قبال جنگ قره باغ مشابه رویکرد یک کشور طرف درگیری است. علی رغم اینکه اغلب کشورها درخواست برقراری آتش بس و حل اختلافات از طریق مذاکره را می نمایند، ترکیه از ادامه جنگ تا آزادسازی مناطق اشغالی حمایت کرده و برای ارائه هر گونه کمک به باکو در جنگ قره باغ اعلام آمادگی کرده است. حتی رویکرد کلان ترکیه (از جمله در رسانه های گروهی) حاکی از ناخرسندی از موافقت جمهوری آذربایجان با سه مورد آتش بس انسان دوستانه موقت بوده است. نمود برجسته رویکرد آنکارا در حمایت از باکو، کمک نظامی چشمگیر به جمهوری آذربایجان در جنگ قره باغ است که (در کنار سلاح های خریداری شده از اسرائیل) در تعیین مسیر جنگ تأثیرگذار بوده است. حال سؤال مطرح این است که چرا ترکیه این رویکرد منحصربه فرد را در جنگ قره باغ در پیش گرفته است.
جنگ قره باغ برای ترکیه از سه جهت حائز اهمیت است: 1- متمرکز نشدن دشمنی ارامنه بر ترکیه؛ 2- تعمیق هرچه بیشتر نفوذ در جمهوری آذربایجان؛ 3- ورود به فعالیتهای دیپلماتیک در قفقاز جنوبی.
به طور کلی ارامنه جهان دارای سه موضوع آرمانی هستند: شناسایی بین المللی نسل کشی ارامنه و مجبور کردن ترکیه به پذیرش آن؛ داشتن کشور مستقل ارمنی و بالأخره حاکمیت ارامنه بر قره باغ. نسل کشی ارامنه مهم ترین موضوع آرمانی ارامنه بوده و محور اصلی در شکل دهی به هویت واحد ارمنی های جهان است. این مسئله موضوعی فراتر از ارمنستان بوده و از حمایت گسترده بین المللی غیر ارمنیان – به ویژه در کشورهای غربی- نیز برخوردار است. ترکیه تنها متهم این موضوع است و تاکنون با تمام توان درمقابل شناسایی 24 آوریل به عنوان روز نسل کشی ارامنه مقاومت نموده است. شناسایی نسل کشی ارامنه برای آنکارا صرفاً به صورت پذیرش رسمی یک واقعه دردناک تاریخی نبوده، بلکه نگرانی اصلی ترکیه از پیامدهای شناسایی این واقعه است. ارامنه معتقدند که دولت عثمانی طی برنامه ای از پیش طراحی شده، از سال 1915 شرق آناتولی را ارمنی زدایی کرده و با استقرار ترک ها در مناطق ارمنی نشین، این مناطق را ازطریق کشتار و مهاجرت اجباری، از دست ارمنیها خارج کرده است. در واقع از نظر ارامنه، موضوع نسل کشی توجیه گر ادعاهای ارضی آنها نسبت به شرق آناتولی است. در کنار ادعاهای ارضی، موضوع درخواست غرامت نیز منشأ نگرانی آنکارا است. در این رابطه تشدید جنگ قره باغ، که موجب وارد آمدن فشار سنگین بر ارامنه شده و مسئله اصلی ارامنه (نسل کشی) را به یک موضوع فرعی تبدیل کرده که به نفع آنکارا است. آنکارا ترجیح می دهد که دشمنی ارامنه فقط بر ترکیه متمرکز نشود و جنگ قره باغ، جمهوری آذربایجان را در کنار ترکیه در سرلیست دشمنان ارامنه قرار دهد. همچنین ارامنه در جنگ قره باغ در موضع اشغالگر قرار دارند که این مسئله نیز می تواند مظلومیت آنها در واقعه نسل کشی را تحت الشعاع قرار دهد.
نگرش ویژه ترکیه به رابطه اش با جمهوری آذربایجان عامل دیگری است که آنکارا را از ایفای نقش بی طرفانه در جنگ قره باغ باز داشته است. مقامات ترکیه این نگاه ویژه را به صورت «یک ملت با دو دولت» بیان کرده اند. لازم به ذکر است که مهم ترین عامل پیوند ترک ها در جهان، اشتراکات زبانی آن ها است و در بین گویش های ترکی، گویش آذری نزدیک تر از بقیه به زبان ترکی استانبولی است. از این جهت جمهوری آذربایجان نزدیک ترین کشور ترک زبان به ترکیه به شمار می رود و این مسئله، به خصوص برای ملی گرایان ترکیه که همواره در رویکردهای قوم گرایانه سیاست خارجی آن کشور مؤثر بوده اند، حائزاهمیت ویژه است. در کنار پیوند ویژه فوق الذکر بین ترکیه و جمهوری آذربایجان، بایستی به خطوط لوله نفت و گاز میان دو کشور، همکاری های گسترده باکو و آنکارا در زمینه های مختلف، ازجمله اقتصادی و نظامی، همسایگی ترکیه با نخجوان و برنامه ارتباط ریلی باکو با نخجوان ازطریق ادامه خط آهن باکو – تفلیس – قارص و بالأخره هم مرز بودن آنها با دشمن مشترک (ارمنستان) به عنوان عوامل سوق دهنده دو کشور به سمت روابط ویژه اشاره نمود. در این میان آنکارا همواره به جایگاه ژئوپلیتک جمهوری آذربایجان در تنظیم رابطه با روسیه و ایران و نیز سکویی جهت ورود به قفقاز نیز توجه نموده است.
آنچه که از روابط ویژه دو کشور، نمود بیشتری در جنگ قره باغ داشته کمک های نظامی گسترده ترکیه به جمهوری آذربایجان بوده است که در برهم خوردن توازن نظامیبه ضرر ارامنه و برتری نظامی آذری ها در جنگ مؤثر بوده است. شکست خط دفاعی سیساله ارامنه در هرسه جبهه شمال، شرق و جنوب قره باغ و بازپس گیری چهار شهر اشغالی و روستاهای اطراف آن از نتایج میدانی این برتری نظامی بوده است. تغییر تشکیلات سازمانی ارتش جمهوری آذربایجان از شرقی (روسی) به غربی (سیستم ناتو)، کمک به تجهیز آن به سلاح های پیشرفته، برگزاری دوره های آموزش نظامی و برگزاری مانورهای مشترک نظامی، ازجمله اقدامات ترکیه در تقویت ماشین جنگی باکو بوده است. در این میان تجهیز ارتش آذربایجان به پهپادهای ساخت ترکیه اهمیت بیشتری دارد. این پهپادها (در کنار سلاح های پیشرفته دریافتی از اسرائیل) موجب کاهش اتکا به عملیات زمین پایه ای و افزایش بعد هوایی و تکنولوژیک آن شده است. در این میان خبرهایی مبنی بر اعزام نیروهای جهادی از سوریه به قره باغ، ازطریق ترکیه (که ازسوی فرانسه، آمریکا، روسیه و ایران نیز تأیید شده است) و نیز فعال بودن نیروهای مستشاری و هواپیماهای اف-16 ارتش ترکیه در جنگ نیز منتشر شده که ازسوی آنکارا و باکو تکذیب شده است. به موازات کمک های نظامی، حمایت سیاسی و رسانه ای ترکیه از باکو نیز قابل توجه است. نقش ترکیه در جنگ قره باغ تاحدی برجسته است که پاشینیان نخست وزیر ارمنستان این جنگ را «حمله ترکیه به قفقاز جنوبی پس از ۱۰۰ سال برای ادامه نسل کشی ارامنه» خوانده است. پشتیبانی همه جانبه ترکیه از جمهوری آذربایجان در جنگ قره باغ، سرمایه گذاری تاریخی آنکارا در جهت توسعه هر چه بیشتر روابط با باکو و تعمیق نفوذ در آن کشور تلقی میشود که بدون دادن هزینه سنگین، سال ها از آن بهره خواهد برد.
انگیزه سوم ترکیه از قرار گرفتن در کنار جمهوری آذربایجان در جنگ قره باغ، تمایل آنکارا به ایفای نقش فعال در قفقاز جنوبی است. ترکیه در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه (آک پارتی) به کشوری مدعی در منطقه تبدیل شده است. در حالی که این کشور بیش از شش صد کیلومتر مرز زمینی با قفقاز جنوبی داشته و از سابقه تاریخی دخالت و تأثیرگذاری بر تحولات این منطقه برخوردار است، ولی در دهه های اخیر فاقد هرگونه جایگاه و نقش دیپلماتیک در این منطقه بوده است. ایفای نقش در این منطقه (بر اساس دکترین عمق استراتژیک داود اوغلو) از ابتدا مدنظر آک پارتی بوده است، اما ارمنستان از هرگونه نقش آفرینی آنکارا در قفقاز جنوبی ممانعت می کند. دولت آک پارتی به منظور عبور از سد ارمنستان در قفقاز جنوبی ابتدا سیاست عادی سازی روابط با ارمنستان را درپیش گرفته و در سال 2009 با میانجی گری سوئیس دو یادداشت تفاهم با عنوان «برقراری روابط دیپلماتیک» و «توسعه روابط دوجانبه» با ایروان امضا کرد، اما بر اثر واکنش های باکو و فشار داخلی گروه های ملی گرا نتوانست آنها را اجرا کند (در طرف ارمنی نیز مشکلاتی در روند اداری تصویب دو توافق نامه فوق بروز کرد).اکنون آنکارا با اتکا به سیاست تهاجمی، که به ویژه بعد از کودتای نافرجام 2016 اتخاذ کرده است، تلاش میکند مانع ارمنستان در قفقاز را ازطریق جنگ و بدون عادی سازی رابطه با ایروان برطرف سازد. تأکید الهام علی اف بر مشارکت ترکیه در ترتیبات مربوط به آتش بس و روند حل سیاسی بحران و درخواست وی مبنی بر ایجاد قالب جدید برای حل مسئله قره باغ دراین راستا صورت پذیرفته است. آنکارا انتظار دارد که علی اف بر این دیدگاه تا تحقق آن پافشاری کند. اردوغان این مسئله را در تماس های تلفنی با پوتین نیز مطرح کرده و تاکنون مخالفتی ازسوی مسکو اعلام نشده است. این در حالی است که فرانسه، آمریکا و به ویژه ارمنستان با دادن نقش به ترکیه در آتش بس قره باغ مخالفت کرده اند؛ حتی نخست وزیر ارمنستان ادامه عضویت ترکیه در گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا را زیر سؤال برده است. ترکیه پیشنهاد کرده است که با همکاری مسکو بحران قره باغ را با فرمول 2 + 2 (روسیه و ترکیه + آذربایجان و ارمنستان) حل کند. موضوع حائز اهمیت در این رابطه این است که درحالی که ایران در طرح های پیشنهادی خود برای بحران قره باغ، ترکیه را نیز وارد کرده است، ولی آنکارا تمایلی به حضور ایران در هر گونه روند دیپلماتیک جهت حل بحران قره باغ ندارد.
در کنار سه انگیزه اصلی ترکیه در اتخاذ سیاست حمایت از ادامه جنگ در قره باغ که در بالا ذکر شد می توان به برخی انگیزه های احتمالی دیگر دولت ترکیه در این زمینه نیز اشاره نمود. در شرایطی که آنکارا از دستیابی نداشتن به اهداف خویش در سه جبهه لیبی، سوریه و مدیترانه شرقی تحت فشار بوده و از تشدید مشکلات اقتصادی در اثر شیوع ویروس کرونا و نیز مشکلات سیاسی ناشی از کاهش آرای حزب عدالت و توسعه رنج می برد، جنگ قره باغ موجب تحت الشعاع قرار گرفتن این مشکلات شده و بسیج نیروهای مختلف سیاسی در ترکیه در حمایت از دولت اردوغان را به دنبال داشته است. همچنین برخی از تحلیل گران تمایل ترکیه به گشودن جبهه سوم با روسیه در قفقاز جنوبی جهت بهره گیری از آن در مدیریت اختلافات و رقابت ها با مسکو در سوریه و لیبی نیز اشاره کرده و منافع آنکارا در تشدید جنگ در قره باغ را از این جهت نیز مورد توجه قرار داده اند.
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)