با روی کار آمدن ترامپ در 20 ژانویه 2025 ، همه کشورهای جهان از غربی و شرقی به این جمع بندی رسیدند که باید تحولاتی را در عرصه سیاست خارجی خویش ایجاد کنند. همچون دوره اول، سیاست های ترامپ تنها دامن کشورهای ناهمسو با آمریکا را نگرفت؛ بلکه گریبانگیر کشورهای اروپایی به ویژه دانمارک و همچنین کانادا، چین، مکزیک، پاناما و بسیاری از دیگر کشورها نیز شده است. از منظر سیاسی و بین المللی آنچه در مورد اقدامات ترامپ در دوره دوم ریاست جمهوری مهم است؛ رویکرد وی به عنوان رئیس جمهور آمریکا به چالشهای مهم بین المللی است. ویژگی خاص ترامپ شیوه پیشبرد اهدافش است؛ بر این اساس او در قبال هر کشور و یا منطقه ای که با آن مشکلی دارد، ابتدا یک ادعای بزرگ را مطرح میکند تا افکار عمومی را دچار شوک کند و در ضمن اقتدار و جسارت خود را نشان دهد، بعد به تدریج در جریان مذاکره هدف و پیشنهاد اصلی خود که به نسبت زیادی کوچکتر از ادعای اولیه است را روی میز میگذارد. به عنوان نمونه یکی از نگرانیهای عمده ترامپ، توسعه نفوذ چین در آمریکای مرکزی و جنوبی از طریق پروژه «یک کمربند- یک جاده» بود و لازم می دید کشورهای منطقه را از این پروژه دور کند؛ پیشبرد این هدف ابتدا با یک ادعای بزرگ (ادعای مالکیت مجدد بر کانال پاناما) آغاز شد، اما در نهایت به یک معامله مشترک رسید و وی توانست با استفاده از این تهدید و البته فشارهای سیاسی و اقتصادی، پاناما را وادار به لغو آخرین همکاریهای خود با چین در این پروژه کند.
این سیاست و رویکرد ترامپ در قبال غزه نیز دنبال شده است؛ به نظر می رسد طرح عجیب و از همه نظر غیر قابل قبول انتقال مردم غزه به کشورهای دیگر نیز بلوف بزرگی از سوی دولت ترامپ است تا افکار عمومی در سرزمینهای فلسطینی و کشورهای دیگر را شوکه و برای پذیرفتن پیشنهادهای بعدی آماده کند.
اما به هر حال، فارغ از شگردهای متنوع دولت ترامپ برای تحقق شعار «اول آمریکا» و البته در عمل شعار «دوم اسرائیل!» آنچه برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد؛ در درجه نخست آگاهی به اهداف و ترفندهای دولت آمریکا است و در گام بعد بهره برداری از شرایط و فرصتهای منطقه ای و بین المللی که در اثر رویکردهای وی ایجاد شده و همچنان در حال شکل گیری است.
در رابطه با مورد اول باید گفت تصمیم گیران و دیپلماتهای ایرانی باید به این نکته واقف باشند که ایران هم از سیاستها و رویکرد کلی دولت ترامپ مستثنی نیست؛ بنابراین باید منتظر طرح درخواستهای زیاده خواهانه و حداکثری وی از ایران نیز باشیم؛ کما اینکه در روزهای گذشته شاهد احیای «سیاست فشار حداکثری» از سوی دولت آمریکا بودهایم و البته گمانه زنیهایی نیز در مورد خواستههای متنوع و زیاده خواهانه ترامپ از ایران انجام شده است.
بنابراین دیپلماتهای ایرانی بر اساس آگاهی به مشی و رویکرد کلی ترامپ باید در مواجهه با چنین درخواستهایی بدانند که اینها هم بخشی از همان سیاست زیاده خواهی اولیه ترامپ است تا بتواند در مراحل بعدی به درخواستهای کمتر خود دست یابد. بر این اساس از دستگاه سیاست خارجی و دیپلمات های کارکشته کشورمان انتظار می رود در این مرحله متوقف نشوند و اقدامات مقتضی برای تأمین منافع ملی کشور و دور کردن بحران و تنش از ایران را انجام دهند. با توجه به وضعیت نابسامان اقتصاد کشور، لازم هست دیپلماتهای ایرانی چانه زنیها و مذاکرات غیر رسمی متنوعی را از مسیرهای مختلف پیش ببرند و در نهایت راههای رسیدن به صلح و توافقی عزتمندانه با آمریکا و سایر کشورهای عضو برجام را پیدا کنند.
مسأله مهم دیگر، شناخت و استفاده بهینه از بزنگاهها و فرصتهای منطقه ای و بین المللی است که در اثر رویکردهای ترامپ ایجاد شده و میشود. در مقطع کنونی به دلیل مواضع ترامپ در رابطه با جنگ تجاری با چین، کانادا و مکزیک، تصاحب گرینلند، کاهش کمک به ناتو، تغییر رویکرد به اوکراین، مواضع ضد بشری تمام عیار در مورد کوچ اجباری مردم غزه و تبدیل این منطقه به یک ساحل تفریحی تحت اداره آمریکا، کشورهای اروپایی و عرب و همچنین چین نیز دل خوشی از دولت ترامپ ندارند.
بنابراین شرایط بسیار مناسبی فراهم شده است تا ایران بتواند از طریق چانه زنی و مذاکره با این کشورها، موقعیت خود را بهبود ببخشد و در نتیجه در مواجهه با آمریکا از موضعی قدرتمندتر برخوردار شود. به ویژه با توجه به اختلافی که نظریه «کوچاندن مردم غزه» بین آمریکا و اسرائیل با عربستان ایجاد کرده، شرایط بسیار مهیا است تا ایران با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس گفت و گوها و رایزنیهای متعددی انجام داده و «طرح مودت» با این کشورها را با جدیت دنبال کند. موفقیت در این مسأله قطعا بر موضع ایران در مذاکرات آتی با غرب تأثیر خواهد داشت و این تصور که ایران در موضع ضعف قرار دارد و بنابراین میتوان مسائل بسیاری را به آن تحمیل کرد، از بین می رود.
هر چند موارد فوق میتواند برای اتخاذ یک سیاست هوشمندانه به تصمیم سازان و دیپلمات های کشور کمک کند، اما در نهایت واقع نگری، درک دقیق شرایط و مقدورات و محذورات داخلی و بین المللی و در نظر گرفتن مصلحت کشور در کنار عزت و اقتدار ایران، اصل اساسی در مواجهه با دولت ترامپ و شرایط پرمخاطره کنونی است.
محمد مهدی مظاهری، استاد دانشگاه
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)