در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، جهان شاهد عملیات طوفان الاقصی توسط جنبش حماس بود که باعث شعلهور شدن مجدد آتش زیر خاکستر چندین دهه منازعه در خاورمیانه شد. اگرچه ریشههای درگیری اسرائیل و فلسطین عمیق و طولانی است و عوامل متعددی درآن دخیل است اما میتوان گفت که چرخش ناگهانی سیاست خارجی ایالات متحده در زمان دولت ترامپ و شخص وی نقش مهمی در ایجاد وضعیت کنونی دارد.
زمینه تاریخی سیاست خارجی ایالات متحده در باره اعراب و اسراییل
سیاست خارجی ایالات متحده همواره حمایت بی چون و چرا از اسرائیل بوده است. ایالات متحده اولین کشوری بود که اسرائیل را در سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸ به رسمیت شناخت و این امر سابقهای برای حمایت طولانی مدت آن ایجاد کرد. همچنین ایالات متحده حدود 40 بار از حق وتو به نفع اسراییل استفاده کرده، که حدود نیمی از موارد استفاده این کشور از حق وتو است.
با این حال، علیرغم سیاست محوری حمایت از اسراییل، دولتهای قبل از ترامپ در ایالات متحده معمولاً ملاحظات و محدودیتهای خاصی را در رویکرد خود نسبت به این درگیری حفظ کردهاند. این ملاحظات شامل تعهد به روند صلح، حمایت از راهحل دو دولتی، انتقاد از گسترش شهرکها، حفظ دیپلماسی متعادل، تلاش برای ثبات منطقهای و ارائه برخی از کمکهای بشردوستانه محدود به فلسطینیان بود. این رویکرد مصلحت اندیشانه، به ظاهر بیطرفی ایالات متحده را حفظ میکرد، ضمن اینکه وابستگی به نفت اعراب و ارتباطات اقتصادی با آنان نیازمند آن بود که آمریکا حداقل در مقام گفتار موضع نرم تری در این زمینه اتخاذ کند. این سیاست همچنین باعث ایجاد اختلاف بین گروههای مخالف با امریکا و گروههای سازش طلب فلسطینی میشد. بدیهی است این رویکرد نه از باب رعایت حقوق فلسطینیان، بلکه از جهت نگرانی از به خطر افتادن منافع آمریکا و اسراییل بود .
چرخش سیاست آمریکا: از اوباما تا ترامپ
دولت ترامپ با تقویت حمایت یکجانبه از اسرائیل و کنار گذاشتن بسیاری از این ملاحظات، تغییری قابل توجه در این رویکرد ایجاد کرد. سیاست خاورمیانه ترامپ تغییری زلزله وار نسبت به رویکرد خاورمیانه ای دولت اوباما بود. در حالی که اوباما به دنبال توازن بیشتر و دیپلماسی بود، سیاستهای ترامپ با اقدامات جسورانه و یکجانبه مشخص میشد.
نکته دیگر، استراتژی چرخش به سوی آسیای دولت اوباما نیز بود که قصد داشت توجه بیشتری به جنوب شرقی آسیا و مهار چین داشته باشد و تمایل داشت کمتر درگیر منازعات قدیمی خاورمیانه شود. ترامپ علی رغم اینکه سعی داشت همین مسیر را تعقیب کند (مانند مذاکرات خروج آمریکا از افغانستان با طالبان ) اما نگاه سطحی و عجولانه به مسایل خاورمیانه داشت و تصور میکرد میتواند مسایل این منطقه را به سرعت به نفع اسراییل حل و فصل کند.
در ادامه برخی از سیاست های تاثیرگذار ترامپ در بحران کنونی خاورمیانه ذکر میشود:
- تصمیمی یکجانبه : شناسایی بیتالمقدس به عنوان پایتخت اسراییل
وضعیت بیتالمقدس مدتهاست که یکی از حساسترین مسائل در درگیری اسرائیل و فلسطین است. هم اسرائیلیها و هم فلسطینیها این شهر را پایتخت خود میدانند، و دولتهای قبلی ایالات متحده به دقت از جانبداری در این مسئله خودداری کرده بودند. البته اوباما در سال 2008 در کمپین انتخاباتی خود در اجلاس آیپک (لابی صهیونیستی) به این موضوع اشاره کرده بود، اما پس از آن در سالهای 2009 و 2011 این مساله را پیچیده و نیازمند ملاحظات بیشتری دانست و آن را موکول به صلح بین فلسطینیان و اسراییل نمود. تا آنجا که علی رغم مخالفت و وتوی قبلی، اوباما در اواخر دولت خود از موافقت خود با به رسمیت شناختن بیت المقدس شرقی به عنوان پایتخت دولت فلسطینی سخن گفت. رئیس جمهور ترامپ این سیاست دیرینه را با به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت اسرائیل در دسامبر ۲۰۱۷ و انتقال سفارت ایالات متحده از تلآویو به بیتالمقدس در مه ۲۰۱۸ در هم شکست. این تصمیم توسط بسیاری از اسرائیلیها جشن گرفته شد، اما با خشم و ناامیدی در میان فلسطینیها و بخش زیادی از جامعه بینالمللی روبرو شد. ترامپ حتی بیت المقدس شرقی را جزیی از پایتخت اسراییل دانست.
- شهرکهای اسرائیلی: از مخالفت تا تأیید
یکی از مهمترین تغییرات سیاسی مربوط به شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری بود. دولت اوباما به طور مداوم با گسترش شهرکها مخالفت میکرد و آن را مانعی مهم برای صلح میدانست. در یک اقدام نمادین نهایی و نادر، اوباما اجازه داد قطعنامه 2334 شورای امنیت سازمان ملل در دسامبر ۲۰۱۶ تصویب شود که اعلام میکرد شهرکهای اسرائیلی "هیچ اعتبار قانونی" ندارند و "نقض آشکار" قوانین بینالمللی هستند. (البته نباید از نظر دور داشت تنها وتوی دولت اوباما در شورای امنیت، مربوط به وتوی قطعنامه ای مشابه در سال 2011 است ).
در مقابل، دولت ترامپ دههها سیاست ایالات متحده در مورد شهرکها را نادیده گرفت. شخص ترامپ این مساله را مساله داخلی اسرائیل دانست که مانعی برای صلح نیست. نیکی هیلی نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد در سال 2018 ، قطعنامه پیشنهادی اعراب در محکومیت شهرک سازی را وتو کرد و در مقابل به سرزنش حماس پرداخت. در همان زمان نیکولای ملادنوف، فرستاده ویژه سازمان ملل در امور خاورمیانه، به شورای امنیت هشدار داد که نوار غزه پس از تشدید شدید تنشها بین اسرائیل و گروههای فلسطینی ، " در آستانه جنگ" قرار دارد . در نوامبر ۲۰۱۹، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، اعلام کرد که ایالات متحده دیگر شهرکهای اسرائیلی را مغایر با قوانین بینالمللی نمیداند. این تغییر چشمگیر عملاً چراغ سبزی به اسرائیل برای گسترش شهرکها در کرانه باختری نشان داد، که چشمانداز راهحل دو دولتی را پیچیدهتر کرد و خشم و نا امیدی فلسطینیها را افزایش داد.
تأثیر این تغییر سیاست عمیق بود. این امر جناحهای تندرو اسرائیلی را تشویق کرد تا برای ساخت بیشتر شهرکها و حتی الحاق بخشهایی از کرانه باختری فشار بیاورند. برای فلسطینیها، این ضربه دیگری به آرمان دولتسازی آنها بود. همچنین این تصمیم باعث بروز اعتراضات در سراسر سرزمینهای فلسطینی و خاورمیانه شد. مهمتر از همه، این امر به شدت اعتماد فلسطینیهای امیدوار به ایالات متحده به عنوان میانجی در مذاکرات صلح را تخریب کرد و تلاشهای دیپلماتیک آینده را دشوارتر ساخت.
- توافق هستهای ایران: از دیپلماسی تا "فشار حداکثری"
رویکرد امریکا در دو دوره نسبت به ایران و برنامه هستهای آن نیز نشانه دیگری از تفاوت آشکار بین نگاه دولتهای اوباما و ترامپ در قبال وضعیت فلسطین بود، که پیامدهای مهمیبرای معادلات منطقهای ببار آورد.
رئیس جمهور اوباما توافق هستهای ایران، رسماً معروف به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، را محور سیاست خاورمیانهای خود قرار داد. این توافق که در سال ۲۰۱۵ امضا شد، هدفش محدود کردن برنامه هستهای ایران در ازای لغو تحریمها بود. دولت اوباما این توافق را یک پیروزی دیپلماتیک میدانست که از توسعه سلاحهای هستهای توسط ایران جلوگیری میکرد و در عین حال تنشهای منطقهای را کاهش میداد.
در مقابل، رئیس جمهور ترامپ منتقد سرسخت این توافق بود. در ماه می ۲۰۱۸، او ایالات متحده را از برجام خارج کرد و تحریمهای شدیدی را مجدداً علیه ایران اعمال کرد و کمپین "فشار حداکثری" را راهاندازی کرد که هدفش وادار کردن تهران به مذاکره برای یک توافق جامعتر بود. این رویکرد منجر به افزایش تنشهای منطقهای میشد، از طرفی این پیام را به همه دنیا مخابره میکرد که آمریکا حتی به عنوان طرف قرارداد قابل اعتماد نیست، چه رسد به میانجی مذاکرات صلح.
- پیمان ابراهیم (Abraham Accords)
میتوان گفت توافق نامههای ابراهیم یکی از مهم ترین عوامل تاثیر گذار بر وضعیت فلسطینیان بود . دولت ترامپ توافقنامههای ابراهیم را میانجیگری کرد که روابط بین اسرائیل و چندین کشور عربی را عادیسازی میکرد در حالی که اساسا مسئله فلسطین را نادیده میگرفت. این اقدام نوعی سیاست عجولانه و بدون در نظر گرفتن واقعیات منطقه بود. اگرچه توافقنامههای ابراهیم دستاورد دیپلماتیک مهمیبرای اسرائیل بود، اما فلسطینیها را در احساس انزوا و حاشیهنشینی فزایندهای رها کرد.
این تغییر باعث تشدید تنشها در منطقه شد، چرا که مسائل اصلی نزاع اسرائیل و فلسطین همچنان بدون حل باقی می ماند. هیچ اشاره ای به شهرک نشینی و مسایل مهم دیگر فلسطینیان نشده بود. این وضعیت محرک گروههای فلسطینی به ویژه حماس بود که این توافقها را بهعنوان خیانت از سوی همپیمانان عرب خود میدیدند. در نتیجه، توافقنامههای ابراهیم، هرچند که ظاهرا سعی در کاهش تنشها بین اسرائیل و همسایگان عرب داشت، در حل مشکلات بنیادینی که همچنان عامل اصلی درگیریهای خاورمیانه هستند، موفق نبود و عملا این پیمانها حقوق فلسطینیان بین اسراییل، عربستان و امارات متحده و هر کسی بجز خودشان معامله میشد.
- روابط آمریکا و فلسطین: از تعامل تا انزوا
رویکرد دولت ترامپ به روابط با فلسطینیها نشاندهنده انحراف قابل توجهی از دولتهای قبلی بود. در حالی که اوباما تلاش میکرد مذاکرات صلح را میانجیگری کند، به راه حل دو دولتی اشاره میکرد و سعی داشت حمایت مالی از تشکیلات خودگردان فلسطین و آنروا (UNRWA ) را حفظ کند، ترامپ موضعی سختگیرانهتر اتخاذ کرد. ترامپ به طور قابل توجهی کمک به فلسطینیها و آنروا را کاهش داد، دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در واشنگتن را تعطیل کرد. همچنین دولت ترامپ ورود ساکنان غزه را به آمریکا ممنوع کرد و دستور اخراج افراد طرفدار حماس تحت عنوان یهودی ستیز را از ایالات متحده صادر نمود.
ترامپ برخلاف دولت های قبلی آمریکا، هیچگاه از راه حل دودولتی برای مناقشه اعراب و اسراییل حمایت نکرد، بلکه حتی آن را فاجعه نامید و غیر عملی دانست.
مسیر منتهی به ۷ اکتبر
مجموع اقدامات سیاسی دولت ترامپ به مثابه یک بشکه باروت در منطقه در نهایت به وقایع ۷ اکتبر ۲۰۲۳ انجامید.
نباید از نظر دور داشت که حتی بدون تاثیر گذاری دولت ترامپ عملا وضعیت فلسطینیان بخصوص در نوار غزه فاجعه بار بود. نوار غزه بزرگترین زندان صحرایی جهان با انواع مشکلات اقتصادی و اجتماعی دست به گریبان بود. به طوریکه نقض حقوق بشر فلسطینیان مکررا موضوع گزارشات و هشدارهای موسسات حقوق بشری و شخصیت های بین المللی بوده است .
با این حال سیاست ترامپ بجای مدیریت بحران، افزایش تنش بود. در عین حال که گروههای فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی اساسا فرآیند سازش و امید بستن به آمریکا و جامعه جهانی را بیهوده می دانستند رویکرد دولت ترامپ موجب انزوا و خشم عموم فلسطینیها، و کاهش شدید اعتماد به آمریکا به عنوان میانجی و ناامیدی از فرآیند صلح شد. سیاست های ترامپ همچنین باعث تقویت تندروها در اسرائیل و همچنین تقویت ایده به کارگیری راه حل نظامی در طرف دیگر منازعه شد. جناحهای راست اسرائیلی برای گسترش شهرکها و الحاق سرزمینهای فلسطینیان تشویق شدند، همزمان این موفقیت ها، باعث قدرت بیشتر آنها در داخل نظام سیاسی و پارلمان رژیم صهیونیستی و طبیعتا تضییع بیشتر حقوق فلسطینیان میشد. بنابراین فلسطینیان، با مشاهده بنبست دیپلماتیک، از مقاومت حمایت کردند. ضمن اینکه شرایط وخیم اقتصادی خشم را تغذیه کرد و محیطی مساعد برای افزایش حمایت بیشتر از گروههایی مانند حماس ایجاد کرد.
سخن پایانی
هرچند در شکل گیری واقعه طوفان الاقصی و وقایع بعد از 7 اکتبر 2023 عوامل زیادی دخیل هستند و میتوان به مولفههای ژئوپولتیکی، تغییرات در موازنه قوا بین ابرقدرت ها و قدرت های منطقه ای، جنگ اوکراین، مسایل داخلی فلسطین و اسراییل و ... اشاره کرد.
در این میان، سیاستهای دولت ترامپ نقش قابل توجهی در شکلگیری شرایط کنونی داشته است. رویکرد کاسبکارانه و شتاب زده ترامپ در سیاست خارجی بدون در نظر گرفتن پیچیدگیهای تاریخی و اجتماعی منطقه، همراه با حمایت بیچون و چرا از جریانهای تندرو اسرائیلی و لابیهای قدرتمند، زمینهساز تشدید تنشها و فاجعه انسانی در منطقه شد.
امروز، جامعه جهانی و دولت بایدن با میراث پیچیدهای از سیاستهای پوپولیستی دولت گذشته آمریکا روبرو هستند. این نوشتار، محکومیت سیاست های غیرانسانی و ضد حقوق بشری دولت بایدن در حمایت از جنایت های اسراییل را از نظر دور نمی دارد، اما تاکید دارد بازگشت به مسیر دیپلماسی و حل و فصل مسالمتآمیز مناقشات، نیازمند درک عمیقتر از واقعیتهای منطقه و تلاش برای ایجاد توازن در روابط با همه طرفهای درگیر و احترام به حقوق فلسطینیان است.
الهه سادات موسوی نژاد، کارشناس دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)