رشد علم و تکنولوژی و دستاوردهای هوش مصنوعی نوید دهنده زندگی بهتر توامان با آرامش و همزیستی مسالمت آمیز میباشد. ولی در هزاره سوم تحولات بین المللی و منطقه ای در عین سرعت گرفتن با خشونت و جنایت های مضاعفی همراه شده است. به گونه ای که اگر در قرن بیستم به فاصله زمانی یک دهه ای شاهد یک بحران خطرناک بودیم، این روند در قرن بیست یکم به بروز یک بحران در یک سال رسیده است، در این میان نظام بین الملل و عرصه سیاستمداران برجسته جهانی با خلاء و کمبود دستاورد قابل توجه در پیشگیری از بحرانها و خصوصا" حل و فصل منازعات خونین مواجه میباشد.
در همین راستا سازمان ملل به عنوان بزرگترین نهاد بین المللی روند رکودی را در مسائل مهم جهانی طی می نماید و در موضوعات مهم بین المللی به بن بست رسیده است. در حالی که این روزها عرصه بین المللی تحولات متنوع و پیچیده ای را از نسل کشی در فلسظین تا افتراقات در محور یورآتلانتیک و نوعی تقابل مثلث استرالیا؛ آمریکا و انگلیس با شرکای راهبردی اروپایی بویژه فرانسه توامان با بحران اوکراین را تجربه می نماید؛ اما کمتر صحبت از نقش آفرینی سازمان ملل متحد به عنوان بزرگترین نهاد بین المللی در حوزه ایجاد صلح و ثبات میباشد. امری که ظاهرا" به عنوان یک واقعیت و هنجار از سوی دولتمردان و افکار عمومی جهانی پذیرفته شده است. به راستی چرا سازمان ملل متحد از مهمترین رسالت و آرمان خود فاصله گرفته و بیشتر دلمشغول برخی موضوعات دست دومی؛ رسیدگی به امور آوارگان و صدور تعدادی بیانیه میباشد؟
حتی نقش دبیرکل در بحرانهای سال های اخیر نیز به اظهارنظرهای غیرتاثیرگذار محدود شده است. این در حالی است که منصب دبیرکلی، عالی ترین شغل بین المللی و مهم ترین جایگاه مدیریتی سازمان ملل است که هماهنگی فعالیت های سازمان را در کنار ارائه ابتکارات سازنده برای ارتقای صلح و امنیت بین المللی و رشد و توسعه عمومیبر عهده دارد. دبیرکل در فعالیت های خود در کنار ویژگیهای تخصصی، باید استقلال، بی طرفی و جامعیت را حفظ کرده و امکان بروز و ظهور هر گونه بحران و به خطر افتادن صلح و امنیت بین المللی و راهکارهای پیشگیری و خروج در قالب پیش نویس قطعنامه را به اطلاع شورای امنیت و دیگر نهادهای وابسته به سازمان ملل برساند . بیش از هفت دهه از ایجاد سازمان ملل متحد میگذرد و رایج ترین ارزیابی در مورد این سازمان در جملات زیر خلاصه میشود:
سازمان ملل مهم ترین نهاد بین المللی کمتر دقیق و حرفه ای شناخته شده ای است که به عنوان بهترین ابزار برای قدرت های بزرگ به ویژه دارندگان حق وتو عمل کرده و برای دیگر کشورها و دیگر ملل، مرکزی برای مجادلات لفظی تا رسیدن به راه حل مشکلات جهانی است. حق وتو که در ماده 27 منشور آنهم بطور غیر مستقیم به آن پرداخته شده است از عوامل مهم ناکارآمدی سازمان ارزیابی میشود و در دوره فعالیت سازمان به کرات مورد استفاده قرار گرفته که بیشترین موارد استفاده بترتیب متعلق به شوروی سابق با 130 ؛ امریکا با 90 ؛ انگلیس با 40 وتو و کمترین به چین 11 و فرانسه 22 و روسیه در دوره جدید حدود 20 مورد بوده است. البته پس از فروپاشی شوروی سابق بیشترین مورد استفاده از حق وتو متعلق به امریکا بوده است و جالب اینکه امریکا فقط در بیش از 40 مورد قطعنامههای مربوط به محکومیت رژیم صهیونیستی را وتو نموده است .
واقعیت این است که در کنار اجماع جهانی در مورد ضرورت تغییر در نظم بین المللی؛ کشورهای مختلف بر این باورند که مجامع بین المللی بویژه سازمان ملل نیز نیازمند تغییرات اساسی و ساز و کارهای روزآمد میباشد تا بتواند در پاسخگویی به شرایط جدید جهانی؛ عملکردی موثر و کارآمد داشته باشد. بسیاری از تحلیلگران حق وتو را مذموم می دانند و معتقدند در فرمول میزان و چگونگی بهره گیری از این حق ابزاری تجدید نظر اساسی لازم میباشد. چرا که این موضوع موجب توسل امریکائیها به یک جانبه گرایی و استفاده ابزاری از اصل مداخله نظامیبرای پیش گیری از جنگ و ناامنی شده است .در سال های اخیر حق وتو مورد اعتراض بسیاری از کشورها قرار گرفته و حداقل کشورهای ژاپن ، آلمان و هند مصرانه خواستار این حق میباشند؛ در عین حال که کشورهای اسلامی نیز در قالب ماده 22 بیانیه اجلاس سران در تهران خواستار چنین حقی شدند.
بعد از موضوع فلسطین از کانونهای بحرانی جهان میتوان به افغانستان ، سوریه ، عراق و اوکراین اشاره کرد؛ در عین حال که در دو دهه اخیر برنامه صلح آمیز هسته ای ایران نیز با تلاش مشکوک قدرت های بزرگ در دستور کار شورای امنیت سازمان ملل بوده است. گرچه قدرت های بزرگ جهانی به ویژه آمریکا در سه کشور اول با روش یک جانبه گرایی و به اصطلاح پیشگیرانه و تحت لوای مبارزه با تروریسم و سلاح های خطرناک، وارد عمل شدند ولی سازمان ملل نیز در ایفای نقش خود نتوانسته کنش و رویکرد فعال و مؤثری نشان دهد .
هم چنین باید اذعان کرد که کارنامه سازمان در یکی دیگر از اهداف بسیار مهم سازمان؛ یعنی مبارزه با فقر و گرسنگی چندان درخشان نیست. چرا که میلیونها آفریقایی همچنان در فقر مطلق به سر میبرند و قحطی و گرسنگی مردم سومالی، مشتی از خروار آن است. جالب اینکه به اعتراف گزارشگران سازمان داشتن یک لیتر آب آشامیدنی و تصفیه شده در روز، همچنان آرزوی بیش از نصف جمعیت جهان است که روزانه با سرانه کمتر از دو دلار تا 5 دلار سپری می نمایند.
در یک جمع بندی کلی با توجه به روند افزایشی بحرانهای منطقه ای و جهانی که موجب نسل کشی و جنایت های گسترده علیه بشریت شده است؛ عملکرد سازمان ملل بویژه در بحران اوکراین و جنگ اخیر در غزه و تداوم قتل و عام هزارن زن و کودک بی گناه توسط رژیم صهیونیستی به هیچ عنوان قابل قبول افکار عمومی جهانی نمیباشد. باید اذعان نمود که از طرفی ساختار عریض و طویل کنونی کارآمدی خود را از دست داده است و بدلیل عدم موفقیت شایان در هزاره سوم؛ نیاز مبرم به دگردیسی اساسی و اصلاح ساختار با رویکردی منشورگرایی و عدالت محور دارد و از طرف دیگر افول نقش و جایگاه این سازمان و دیگر ساختارهای منطقه این و بین المللی نظیر سازمان کنفرانس اسلامی و غیره مورد صحه بسیاری از کشورها و رجال سیاسی و بین المللی قرار گرفته و با توجه به نوع عملکردشان در معادلات دیپلماتیک و حل و فصل بحرانهای زجرآور کنونی ظرف ظرفیتی بالایی را برایش در نظر نمیگیرند.
علی بمان اقبالی زارچ، کارشناس ارشد اوراسیا
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)