ایران و محور مقاومت؛ نیازمند استراتژی جدید
خاورمیانه که زمانی به عنوان مهد تمدن و فرهنگ شناخته میشد، این روزها به مهد تحولات عجیب و عبرت آموز سیاسی و اجتماعی تبدیل شده است. در حالیکه تصور میشد مقاومت مردم لبنان، رایزنیهای گسترده سیاسی و فشار نهادهای بین المللی رژیم اسرائیل را تحت فشار قرار داده تا به تجاوزات ضد حقوق بشری خود در منطقه پایان دهد و این ختم جنگ میتوانست مایه تضعیف و بی آبرویی طولانی مدت برای اسرائیل باشد، پروژه بعدی این رژیم برای تداوم بحران در منطقه و تضعیف حلقههای بعدی دشمنان خود با سرعتی باور نکردنی کلید خورد.
۲۴ آذر ۱۴۰۳
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">خاورمیانه که زمانی به عنوان مهد تمدن و فرهنگ شناخته میشد، این روزها به مهد تحولات عجیب و عبرت آموز سیاسی و اجتماعی تبدیل شده است. در حالیکه تصور میشد مقاومت مردم لبنان، رایزنیهای گسترده سیاسی و فشار نهادهای بین المللی رژیم اسرائیل را تحت فشار قرار داده تا به تجاوزات ضد حقوق بشری خود در منطقه پایان دهد و این ختم جنگ میتوانست مایه تضعیف و بی آبرویی طولانی مدت برای اسرائیل باشد، پروژه بعدی این رژیم برای تداوم بحران در منطقه و تضعیف حلقههای بعدی دشمنان خود با سرعتی باور نکردنی کلید خورد.</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">با محکومیت نتانیاهو و وزیر دفاع سابقش در دادگاه کیفری بین المللی و پس از آن در سازمان عفو بین الملل، شرایط بسیار خوبی برای جبران بخشی از جنایات دردناک اسرائیل در نوار غزه و لبنان مهیا شده بود و امید می رفت بتوان از طریق دیپلماسی عمومی و با کمک رسانهها نخست وزیر و مقامات رژیم اسرائیل را محکوم و منزوی کرد و آنها را به دست دادگاهی عادل سپرد. با این حال با برنامه ریزی دقیق مقامات این رژیم و البته همکاری برخی کشورهای اثرگذار منطقه و جهان با آن، سیر حوادث به گونه دیگری پیش رفت؛ تنها ساعاتی بعد از آتش بس در لبنان، بحران به حلقه بعدی محور مقاومت انتقال یافت تا نه تنها توان و فرصتی برای بازیابی و ابتکارعمل نیروهای مقاومت ایجاد نشود، بلکه بحث محکومیت نتانیاهو نیز به حاشیه برود.</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">تحولات سریع و پرسرعت و البته طبق برنامه پیش رفت؛ در کمتر از دو هفته شهرهای مختلف سوریه به اشغال گروههای مخالف بشار اسد درآمد و سپس با اشغال دمشق، حکومت 50 ساله وی نیز خاتمه یافت. برای ناظران و تحلیلگران مسائل خاورمیانه که در یکسال گذشته حوادث و تحولات شگفت انگیز و غیر قابل تصور بسیاری را دیده اند، ناکامی عجیب اسد در حفظ حاکمیت خود بر شهرهای مختلف سوریه و در نهایت فرار او به روسیه و جشن پیروزی مخالفان در پایتخت یک شوک جدید بود. این تحول جدید دو سؤال کلیدی را پیش روی تحلیلگران قرار داد؛ دلایل شکست این چنینی اسد چه بود؟ و پس از این تحول، منطقه به چه سمت و سویی حرکت خواهد کرد؟</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">در رابطه با سؤال نخست هر چند میتوان پاسخ هایی متعدد از زوایای گوناگون داد؛ اما در یک نگرش کلی به نظر می رسد تجمیع دو دسته عوامل داخلی و خارجی سبب سقوط بشار اسد گردید. به این ترتیب که بعد از عملیات هفت اکتبر و ضربه کاری که رژیم اسرائیل(دانسته یا نادانسته) از نیروهای مقاومت خورد،این رژیم توانست مشروعیت و جواز اجرایی کردن استراتژیهای «اختاپوس» و «مرگ با هزاران چاقو» خود را از قدرت های جهانی بگیرد و در نتیجه با شدت و حدت تمام و بدون هیچ ملاحظه و رعایت خطوط قرمز، برنامه خود برای تضعیف و نابودی جبهه مقاومت و سران، تصمیم گیران و حامیان آن را به اجرا گذارد. در چنین فضایی سوریه که یک پل رابط بین نیروهای مقاومت بود، به هدف بعدی این رژیم بعد از غزه و لبنان تبدیل شد و البته با حمایت های مالی و لجستیکی ترکیه، پروژه ساقط کردن اسد کلید خورد و اجرایی شد.</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">البته تهدید و توطئه خارجی در مقاطع مختلف و برای کشورهای گوناگونی وجود داشته، اما همیشه منجر به سقوط و فروپاشی حکومت های آنها نشده است. در مورد سوریه هم میتوانست این اتفاق رخ بدهد؛ اما نداد و دلیل آن هم فقدان محبوبیت و سرمایه اجتماعی حکومت اسد بود. بشار اسد قبل و بعد از انقلاب مردمی سال 2011 فرصت داشت تا به خواستههای جامعه خود توجه کند و با افزایش رضایت مردم از حکومت خود، پایههای نظام سیاسی اش را تقویت کند، اما چنین نکرد. مردم سوریه هر چند طی این سالها از ترس جنگ داخلی و آشوبی دوباره، دیگر دست به اعتراضات مدنی و تجمع و انقلابی دیگر نزدند، اما در بزنگاه تاریخی روزهای اخیر نقش خود را نشان دادند و با قطع کامل حمایت خود از حکومتشان به اسد نشان دادند اگر آنها نباشند، پایههای حکومت تا چه لرزان است.</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">پایگاه مردمی اسد در سالهای اخیر آنقدر تضعیف شده بود که کوچکترین تجمعی حتی از سوی حامیان وی در اطراف کاخ ریاست جمهوری شکل نگرفت و با ضعف یا تمرد ارتش از مقاومت در برابر نیروهای متجاوز، پایتخت سوریه به راحتی در اختیار آنها قرار گرفت. بنابراین توطئه و برنامه ریزی خارجی و نارضایتی داخلی در سوریه دو عامل کلیدی بودند که سبب سقوط حکومت اسد شدند.</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">اما سؤال دوم این است که در این شرایط آینده منطقه به چه سمتی خواهد رفت؟ و جمهوری اسلامی ایران چه میتواند بکند؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت به نظر می رسد بر اساس استراتژیهای توسعه طلبانه و تهاجمی رژیم اسرائیل و البته موضع گیریهای گستاخانه و شفاف مقامات آن، برنامه سوریه در مورد دیگر شاخههای جبهه مقاومت از جمله در عراق و یمن نیز ادامه خواهد یافت و تهدیدات و حملات خرابکارانه علیه جمهوری اسلامی ایران نیز شدت خواهد گرفت. در چنین شرایطی به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت باید خود را در یک موقعیت تجدید قوا و نیرو قرار دهند. جبهه مقاومت از همان اوان شکل گیری بر پایه اعتقاد و حمایت مردم ایجاد شد و حال نیز باید تمام هم و غم خود را بر تداوم بخشی به حمایت همین پایه اصلی قرار دهد. نیروهای مقاومت در عراق و یمن باید ضمن تقویت جایگاه خود در جامعه، به ائتلاف سازی با احزاب و گروههای مختلف بپردازند و شبکه خود را در بین مردم کشورهایشان گسترش دهند.</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">اما جمهوری اسلامی ایران که پشتیبان گروههای مقاومت است و در نتیجه بیش از همه در معرض تهدید و توطئه قرار دارد نیز باید تدابیر جدی برای تقویت قدرت داخلی خود انجام دهد. هر چند بعد از حملههای وعده صادق 1 و 2 ایران به اسرائیل و نحوه پاسخگویی این رژیم به کشورمان، به نمی رسد اسرائیل قصد حمله مستقیم به ایران و آغاز جنگی گسترده را داشته باشد، اما تحریک و تجهیز نیروهای مخالف نظام، جنگ رسانه ای، ایجاد نارضایتی عمومی در بین مردم، حملات سایبری و هوشمند به مراکز کلیدی و ناکارآمد جلوه دادن نظام حکمرانی در ایران احتمالا در رأس برنامههای این رژیم علیه ایران قرار دارند.</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">در چنین شرایطی گام اول مواجهه شفاف و واقع گرایانه با تهدیدات موجود است؛ تکذیب و انکار و شعارهای بی پشتوانه نه تنها دردی از کشور دوا نمیکند، بلکه ممکن است سبب رخوت و سستی در برنامه ریزی برای مواجهه دقیق و جدی با تهدیدات موجود شود.</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">گام دوم بازگرداندن صاحبان و ولی نعمتان حکومت به جایگاه اصلی خودشان است؛ قاطبه مردم ایران باید احساس کنند حکومت متعلق به خود آنها است و هدفش چیزی جز خدمت و فراهم کردن آسایش و رفاه برای آنها نیست. در نتیجه، در شرایط کنونی لازم است بیشترین سرمایه گذاری روی تقویت رضایت و خشنودی مردم و تقویت سرمایه اجتماعی صورت بگیرد و از ارائه و اجرای هر برنامه ای که بین اقشار مختلف مردم فاصله می اندازد یا آنها را از بهبود شرایط کشور ناامید میکند، پرهیز شود.</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">خاورمیانه امروز در حال تغییر چهره است؛ رژیم اسرائیل با همکاری دولت آمریکا در تلاش است تا رهبر این تغییرات باشد و سیر تحولات را به نفع خود سوق بدهد؛ ترکیه و کشورهای عرب خلیج فارس نیز به دنبال جایابی جدید برای خود در این شرایط نوین هستند؛ روسیه تنها به فکر خروج آبرومندانه و کم ضرر خود از باتلاق اوکراین است و چین جز به حفظ و ارتقای قدرت اقتصادی و تقویت هژمون جهانی خود در این آشفته بازار به چیز دیگری اهمیت نمی دهد. تصمیم گیران و دیپلماتهای ایرانی باید این واقعیتها را ببینند و با صحبت شفاف در مورد آنها نشان دهند که برای این شرایط برنامه ریزی و آمادگی دارند.</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;">محمد مهدی، مظاهری استاد دانشگاه</p>
<p dir="rtl" style="text-align: justify;"><b><i> (مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست) </i></b></p>