تناسب و تدریج(بایسته‌های سیاست خارجی در گام دوم انقلاب)

کتاب تناسب و تدریج (بایسته‌های سیاست خارجی در گام دوم انقلاب اسلامی) نوشته نعمت اله مظفرپور، «الگوهای پایه» سیاست خارجی و دیپلماسی مقتضی اهداف و ارزش های قانون اساسی و بیانیه گام دوم انقلاب را مطالعه می‌کند.
خرداد ۱۴۰۲
مشاهده ۳۳۵۶

کتاب تناسب و تدریج (بایسته‌های سیاست خارجی در گام دوم انقلاب اسلامی) نوشته نعمت اله مظفرپور، «الگوهای پایه» سیاست خارجی و دیپلماسی مقتضی اهداف و ارزش های قانون اساسی و بیانیه گام دوم انقلاب را مطالعه می‌کند. این نوشته فشرده که در 110 صفحه و توسط مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه منتشر شده، بحثی عینی مبتنی بر آمار و ارقام از یک سوی و کنکاشی هستی شناسانه- فلسفی-انتزاعی از سوی دیگر نیست، بلکه نظریه پردازی روش شناختی- منطقی با هدف آسیب شناسی الگوهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است تا بتواند برای نظام ادراکی و «ذهنیت» استراتژیک نظام اسلامی اصلاحاتی پیشنهاد کرده و به برنامه ریزی بهینه استراتژیک کمک کند.

نویسنده معتقد است سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران علیرغم موفقیت ها و دستاوردهای قابل تقدیر که نیازمند توضیح نیست، دچار چهار رویه معیوب عدم تناسب، عدم اجماع، امنیتی کردن و رادیکالیسم (فقدان ذهنیت نظام مند و منطق ارتباطی و تک ساحتی شدن) شده است که مجموع اینها «مقاومت» در مقابل اغیار را کاهش داده، «الهام بخشی و قدرت نرم» را فرسایش و بیانیه گام دوم را عقیم می‌کنند. رویه‌های مذکور هم معلول کاستی‌های سیاست داخلی هستند و هم به نوبه خود ستون‌های سیاست داخلی و رابطه دولت با ملت و روح ملیت ایران را تضعیف می‌کنند. اینها مشکلات «فرا استراتژیک» و بیشتر ذهنیتی، اخلاقی، روحیه ای و منطقی-روشی هستند که پدیداری و اجرای استراتژی‌های عینی صحیح و کنش دیپلماتیک را ممتنع می‌کنند. در حالیکه استراتژی عملی باید در درون ذهنیتی هوشمند و درست تعریف شود. ذهنیتی که «فلسفه تاریخ» را درک کرده و روشهای عقلی پیشروی را در جهان کنونی دانسته و صرفا بر انگیزشهای «ارادی» حرکت در جهان پیچیده  تکیه نکند. نویسنده تاکید دارد جنگ های امروز قبل از اینکه جنگ اراده‌ها و روایت ها باشند، جنگ عقل ها و روش ها هستند و در نهایت کسانی برنده خواهند شد که بتوانند تناسب حداقلی بین اقتصاد، امنیت و حقوق بشر برقرار کنند و در محیط داخلی گفتگو کنند. سیاست خارجی عقلی نیز محصول مناظره اصحاب اقتصاد،، امنیت، حقوق بشر، عقل، دیپلماسی و جامعه مدنی است.

پرسش مظفرپور این است که علیرغم برنامه ریزی همه جانبه دشمن، چگونه می‌توان از دایره خبیثه تحمیلی معیوب، حتی الامکان خارج شده و یا شدت و حدت آن را مدیریت نمود؟ این اثر در ادامه کتاب رویارویی آرمانشهرگرایان (ایران- آمریکا) است. در آن کتاب، براندازی جمهوری اسلامی ایران از سوی آمریکا یک اولویت تاریخی معرفی می‌گردد ولو اینکه به اولیت استراتژیک تبدیل نشود. اما در کتاب حاضر وی سعی می‌کند راه‌های مواجهه هوشمندانه با خصم ذاتی جمهوری اسلامی ایران و فربه شدن کشور را با وجود دشمنان زیاد، پیشنهاد نماید تا در نهایت ایران بتواند استراتژیهای دقیق تری تدوین کند. 

نویسنده طی گفتاری متمایز  بحث می‌کند که اندیشه‌ها، تمدن‌ها و قدرت های بزرگ اسلامی، اروپایی، آمریکایی و آسیایی جهت غلبه بر معضلات فوق الذکر چه کار کرده اند؟ آیا تاریخ می‌تواند در این مسیر به ما درس بدهد؟ نگارنده مدعی است آنها با سه رویکرد تناسب، تکامل و تدریج پیش رفته اند تا نیروهای معارض خود را گام به گام مهار و مدیریت و برای خود فضای تنفس و زمان صیرورت باز کنند. این روش ها، مبانی اولیه عقل و تجربه بشری هستند و به مثابه یک «دکترین نوین اصول گرایانه» قابل دفاع بوده و کفایت افق گشایی دارند.

در گفتارهای بعد، نویسنده نشان می دهد که چگونه دیپلماسی همسایگی و چندجانبه با تناسب و تدریج می‌توانند موفقیت های بیشتری رقم بزنند. سپس ساحت های مختلف تناسب از جمله تناسب سه گانه عناصر اقتصاد، حقوق بشر و امنیت و نیز تناسب ایدئولوژی-تمدن را تشریح کرده و آنرا لازمه مقاومت و قوام دینی و دوام ملی می داند و در این میان اشاره می‌کند که ما فاقد «نظریه مقاومت و تحریم» هستیم و هنوز هم تحریم را امری اقتصادی می دانیم! زیرا الگوهای روشی غیر دقیقی داریم که بسیاری از ابعاد آن نیز از اردوگاه چپ بر ما حادث شده است. در حالیکه در سیره نبوی و علوی، متدلوژی، درختی شکوفا و درخشان در کنار مکتب و ایدئولوژی است که راه را برای دیپلمات و دیپلماسی باز می‌کنند. اگر ایدئولوژی به متدلوژی کمتر توجه کرده و رابطه خود را بدون رعایت «میزان و دوز» متناسب؛ با اخلاق، عقل، نان و سایر مولفه‌های دین از قبیل عدالت تعریف کند، دورنمای خطیری رقم خواهد خورد.

 تناسب نیز منوط به «تکامل» و «تدریج» است. عمده ترین فلسفه تکامل و تدریج این است که اولا به شکل گیری و حفظ تناسب کمک کند و دوم اینکه میزان امنیتی شدن محیط بیرونی و داخلی ایران را ولو به میزان کمی‌کاهش دهد. زیرا سه گانه امنیتی کردن، تحریم و تورم؛ نظام ارزش های شیعی، اخلاق اجتماعی، موازین ناظر بر عدالت، قانون اساسی، بیانیه گام دوم انقلاب و عهدنامه مالک اشتر، افزایش جمعیت، مکارم اخلاق، امر به معروف و نهی از منکر، عدالت اجتماعی، وحدت ملی، جنبش نرم افزاری و تولید دانش و نیز فصل سوم قانون اساسی و خصوصی سازی اقتصاد، حاکمیت قانون و شفافیت را به صورت بنیادین تخریب می‌کند و مدنیت شیعی را به زوال کشانده و به سرنوشت اهل سنت دچار می‌کند. در چهار دهه اخیر تقریبا هیچ کار علمی قابل توجهی در این زمینه صورت نگرفته است. نویسنده سر انجام پیشنهاد می‌کند که دستور کار دینی، استراتژی ملی و کنش سیاسی با این جهان بینی تعریف و اجرایی گردد در غیر اینصورت قرین موفقیت نخواهد بود.

نویسنده مدعی است نه فقط منافع و امنیت ملی بلکه مصالح عالیه اسلامی و صیانت از خون شهیدان شریف بدون روابط خارجی مستحکم و با ثبات و بالنسبه پیش بینی پذیر، محقق نمی‌شود. از اینرو او می‌کوشد با جدیت تمام از جایگاه دیپلماسی و دیپلمات دفاع کند. نیز با پردازش های فوق، می‌کوشد« ادبیات» گفتگو با نظام اسلامی و نهادهای مذهب و امنیت برای وزارت امور خارجه فراهم آورد. زیرا دیپلمات ها بدلیل فقر ادبیات، بر شیوه‌های گفتگو و دفاع از عقاید خود تسلط ندارند و بسیاری مواقع به ناصواب به کم اعتقادی متهم می‌شوند.

مظفرپور همچنین سیاست همسایگی جمهوری اسلامی ایران را با الهام از روش شناسی شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و سید منیر حسینی، نیازمند تدوین دو دیسیپلین «فلسفه تاریخ انقلاب اسلامی» و «جامعه شناسی آسیای غربی» می داند و مدعی است که سیاست خارجی ایران از فقر نظری و ادبیات نوین رنج می‌برد. در اینجا نه ذات فلسفه تاریخ بلکه ارتباط آن با تحول سیاست خارجی و دیپلماسی مد نظر است. یعنی باید بدانیم روند حرکت بشری و آسیای غربی چگونه است و چه آذوقه سیاسی از ایران طلب می‌کند. ماهیت سیاست جهانی چگونه خواهد بود؟ آیا تمدنی است؟ آیا اساسا تمدن بدون دین ممکن است؟ چین به عنوان قدرت نوظهور مساله اش با دین و حقوق بشر چگونه حل خواهد کرد؟ در آنصورت فرصت ها و چالش های روابط ما با چین چگونه خواهد بود. هرگونه سیاستگذاری باید بر این نوع پرسش ها و آگاهی‌ها ابتنا یابد. کاستی‌های ما بیش از اینکه ناشی از کم عملی باشند، در کم نظری ریشه دارند.

با سلسله استدلال های فوق، نویسنده که کارگزار سیاست خارجی و تحصیلکرده اندیشه سیاسی است، تصریح می‌کند که اندیشه سیاسی، مادر سیاست خارجی‌های بزرگ است. در عین حال اعتراف دارد که بنا نیست این اثر پاسخگوی همه پرسش ها باشد، بلکه صرفا برشی ویژه و رویکرد منحصر به فرد معنوی- معنایی به برخی ابعاد مفقود مانده سیاست خارجی ایران است.

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است