جرج بوش در سال ۲۰۰۱ درحالی آغاز عملیات نظامی نیروهای آمریکا در افغانستان را اعلام کرد که تصمیماتش به دلیل حملات 11 سپتامبر به چالش کشیده شده بود و بیش از هر زمان دیگری در یک شک راهبردی به سر می برد. واشنگتن توجیح شک خود را دست داشتن القاعده به رهبری بن لادن در عملیات ۱۱ سپتامبر و هدف آن را نابودی تروریسم القاعده و طالبان در افغانستان بیان کرد. فراموش نشود روندی که منجربه حاکمیت طالبان بر افغانستان شده بود، خود دستاورد چنددهه برنامه ریزی مشترک آمریکا با پاکستان و برخی کشورهای عربی حوزۀ خلیج فارس در تشکیل گروههای مسلح در افغانستان برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی بود. هنگامیکه شوروی از افغانستان خارج شد این نیروها که به عنوان یک معضل و پدیدۀ امنیتی برای افغانستان، کشورهای منطقه و حتی خارج از منطقه تبدیل شدند. پیش از اشغال افغانستان، جرج بوش سعی کرد با تبلیغات گسترده، مردم آمریکا و همچنین بسیاری از کشورهای جهان را مجاب کند که اگر آمریکا در افغانستان حضور نظامی نداشته باشد، راه را برای تروریستها باز خواهد کرد و ناامنی سرتاسر جهان را فرا خواهد گرفت. بنابراین بسیاری از کشورها از انگلستان گرفته تا فدراسیون روسیه و عمدتاً متحدین اروپایی و اعضای ناتو، از حمله نظامی أمریکا به افغانستان حمایت کردند.
در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۱، آمریکا اعلام کرد که اسامه بن لادن در حملات ۱۱ سپتامبر دست داشته و با توجه به اقامت بن لادن در افغانستان پنج خواسته خود را از طالبان مطرح کرد:
- تمام رهبران القاعده به ایالات متحده تحویل داده شوند.
- تمام افراد خارجی زندانی در بند طالبان آزاد و به ایالات متحده تحویل داده شوند.
- تمامیکمپهای تروریستی آنها بسته شوند.
- تمامی تروریستها و حامیان آنها معرفی و به مقامات تحویل داده شوند.
- به ایالات متحده اجازه عام و تام برای دسترسی به کمپهای تروریستی و بررسی آنها داده شود.
طالبان با هیچکدام از این درخواستها موافق نکرد و در ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۱، عربستان و امارات متحده عربی شناسایی طالبان به عنوان دولت قانونی افغانستان را پس گرفتند. پاکستان نیز با هشدار جرج بوش مبنی بر اینکه پاکستان یا با آمریکا است یا علیه آمریکا با تصمیم تاریخی ژنرال مشرف، شناسایی طالبان را پس گرفت. روز یکشنبه هفتم اکتبر سال ۲۰۰۱، نیروهای آمریکایی و انگلیسی با وجود نداشتن اجازه جنگ از سازمان ملل عملیات موسوم به (Operation Enduring Freedom) را با بمباران هوایی مقرهای طالبان و القاعده را در افغانستان شروع کردند. نیروهای طالبان به کوه های تورابورا فرار کردند و جنگ تورابورا که نیروهای آمریکایی و بریتانیایی و برخی از نیروهای اتحاد شمال در آن نقش داشتند برای نابودسازی کامل طالبان و القاعده در افغانستان در دسامبر ۲۰۰۱ آغاز شد. در اوایل مارس ۲۰۰۲، نیروهای ایالات متحده همراه با نیروهای اتحاد شمال عملیات بسیار بزرگی را با نام عملیات آناکوندا ترتیب دادند. در این عملیات تقریباً نیروهای عملیاتی طالبان کشته یا به پاکستان متواری شدند و سازمان آنها از هم فروپاشید. ولی نیروهای آمریکایی و متحدین از افغانستان خارج نشدند و همچنان برای خود مأموریتهای جدیدی تعریف کردند. از ژانویه سال ۲۰۰۶، با عنوان ISAF کارهای جنگی را از عملیات Operation Enduring Freedom گرفت و خود عهدهدار آن در جنوب افغانستان شد. نیروهای ناتو در اول از بریتانیا، کانادا و نیروهای هلندی و نیروهای کوچکی از دانمارک، رومانی و استونی به همراه حمایت هوایی نروژ و حمایت هوایی و توپخانهای آمریکا شکل گرفت. همزمان ایالات متحده عملیاتهای زیادی را به تنهایی و بدون مشورت با ناتو با عنوان Long Term Freedom Operations انجام میداد که بسیاری از عملیات کور که منجربه تلفات غیرنظامیان شد از این دست هستند. در طول عملیات Long Term Freedom Operations در سالهای ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۳، آمریکا توسط بسیاری از کشورها و همپیمانانش حمایت می شد. طوریکه از ۲۰۰۶ بیش از ۴۰ کشور در این جنگ سهیم بودند. در سال ۲۰۱۵ با سپرده شدن تدریجی عملیات به ارتش افغانستان نقش نیروهای خارجی از نیروهای عملیاتی به نیروهای آموزشی و پشتیبانی تغییر یافت و عنوان Resolute Support Mission (مأموریت حمایت قاطع ) به آنها داده شد. درحالیکه دیگر توجیهی برای ادامه حضور نیروهای خارجی در افغانستان وجود نداشت آمریکا و افغانستان معاهده همکاری استراتژیک ( BSA) منعقد کردند و آمریکا حضور بلندمدت خود را در افغانستان تثبیت کرد. اما مدتی پس از موفقیت عملیات نظامی علیه طالبان، فصل جدیدی از شکستهای ایالات متحده در افغانستان رقم خورد و طالبان این بار توانستند تجدید قوا کنند و علیه نیروهای آمریکایی وارد نبرد شوند. نوع عملکرد و رفتار نیروهای آمریکا در افغانستان و غیرواقعی بودن دلایل و توجیهات آنها برای مبارزه با تروریسم در افغانستان باعث شد ۱۹ سال پس از آغاز عملیات آمریکا گذشته است و طالبان روزبه روز بیشتر قدرت گرفت و انزجار مردم افغانستان نسبتبه حضور آمریکا بیشتر شود. سؤالی که مطرح میشود، این است که آیا واقعاً آمریکا از نابودی یک گروه تروریستی ناتوان بوده یا اینکه آمریکا معضل امنیتی افغانستان را حفظ کرد تا حضور این کشور در افغانستان توجیه داشته باشد.
روزنامه نیویورک تایمز در شمارۀ مورخ ۲۹ دسامبر ۲۰۱۹ در مقالهای به بررسی بودجه مصرف شده آمریکا در افغانستان در طی ۱۹ سال حضور آمریکا در افغانستان پرداخته است. براساس این گزارش مبلغ ۲ تریلیون دلار صرف حضور آمریکا در افغانستان شده است. طبق همین گزارش ۲۴۰۰ سرباز آمریکایی و ۳۸۰۰۰ شهروند افغانستان در طی ۱۹ سال جنگ در افغانستان کشته شده اند، اما نتیجه این حضور پرهزینۀ آمریکا در افغانستان، کنترل بیشتر طالبان بر مناطقی از این کشور و فقدان توسعۀ اقتصادی و همچنان افغانستان بزرگترین منبع جمعیت آواره و مهاجر در دنیا است.
اکنون جنگ با طالبان بعد از گذشت قریب به ۱۹ سال از این لشکر کشی آمریکا در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۹۸ با امضای توافقنامه صلح بین آمریکا و طالبان خاتمه یافته اعلام شد. نگاهی به تحولات سالهای و همه تصمیمات و برنامه ریزی برای نحوۀ ورود و استقرار آمریکا به افغانستان حکایت از این دارد که آمریکا برای دورۀ موقت به افغانستان وارد نشده بود. هنوز هم تصور اینکه آمریکا قصد خروج از افغانستان را دارد دشوار است. در بخش اول موافقتنامه آمریکا با طالبان در بندهای الف و ب نحوه و مهلت خروج نیروهای آمریکا از افغانستان و ۵ پایگاه این کشور مشخص شده است که در دو بازه زمانی ۱۳۵ روزه تعداد نیروها به ۸۶۰۰ نفر تقلیل خواهد یافت و بازۀ دوم که نه ونیم ماه است. همه نیروهای آمریکایی و متحدین غربی از افغانستان خارج خواهند شد. مهلت ۱۴ماه برای خروج کامل آمریکا از افغانستان زمانی خاتمه می یابد که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تمام شده است. فرقی ندارد که چه کسی مجدداً رئیس جمهور آمریکا شود تحت شرایط جدید امکان اجرایی نشدن این توافق به دلایل متعددی وجود دارد. آنچه که بیشتر محتمل به نظر میرسد این است که دولت آمریکا به رهبری ترامپ بعد از بهره برداری تبلیغاتی در انتخابات پیش رو در آمریکا از صلح بر روی کاغذ با طالبان به بهانه های مختلف از قول خروج کاملاً از افغانستان عدول خواهد کرد و این خروج عملی نخواهد شد. در این ۱۴ ماه در افغانستان چه اتفاقاتی رخ خواهد داد معلوم نیست. طبق آمار اعلام شده آمریکا طی مدت ۱۹ سال بیشاز دو تریلیون دلار در افغانستان هزینه کرده است که عمدۀ این رقم هزینۀ ساخت و تجهیز ۵ پایگاه آمریکا در افغانستان است. در تحولات اخیر در عراق هنگامیکه پارلمان عراق خروج نیروهای آمریکایی از عراق را تصویب کرد، بلافاصله ترامپ و سایر مسئولین آمریکایی به موضوع پرداخت غرامت خروج از عراق و دریافت هزینه ساخت پایگاهها را مطرح کردند، ولی در مورد افغانستان چرا این غرامت مطرح نشده است. آیا آمریکا قرار است پنج پایگاه مجهز خود در افغانستان را در اختیار طالبانی قرار دهد که در موافقتنامه صلح خودش را به عنوان امارات اسلامی افغانستان تحمیل کرده است. اگر این پایگاهها تحویل طالبان شوند و بار دیگر همان مواردی که محل نگرانی آمریکا است؛ یعنی بازگشت مجدد القاعده به افغانستان این بار آمریکا با چه بهانه ای می خواهد مانع تبدیل افغانستان به مرکز ترویسم بین المللی شود. پیش بینی می شود افغانستان روزها و ماههای خونینی در پیش رو داشته باشد که برخی نشانه های آن از هم اکنون ظاهر شده است. عملیات خونین داعش در روز ۱۶ اسفند در کابل و در مراسم بزرگداشت شهید مزاری آینده خوبی را نوید نمی دهد. به نظر میرسد که آمریکا بازی خطرناکی را در افغانستان آغاز کرده است که نتیجۀ آن در کوتاه مدت منجربه جنگ داخلی در افغانستان شده و شرایط بسیار پیچیده تری در افغانستان ایجاد خواهد شد.
اما در سمت مقابل هم شرایط ناپایدار است و هیچ تضمینی وجود ندارد که به فرض که آمریکا، به طورکامل از افغانستان خارج شود طالبان پس از خروج آمریکا به توافقنامه ای که با آمریکا امضا کرده است پایبند بماند. هنوز چندروزی از امضای موافقتنامه نگذشته است که ازسوی طالبان یا حامیان این گروه سخنانی شنیده می شود که حکایت از این طرح دارد که طالبان با جدا کردن حمایت نظامی آمریکا از پشتیبانی نیروهای دولتی افغانستان به دنبال این است تا قدرت را مجدداً با استفاده از خشونت و اقدام نظامی تصاحب و ایده تشکیل امارت اسلامی را بدون نظر سایر بازیگران عملیاتی کند و ملاهبت الله آخوندزاده، رهبر طالبان اعلام کند که هیچکس نباید خوف داشته باشد و ما همه را خواهیم بخشید، بیش از آنکه بیان کننده دیدگاه رهبر طالبان نسبت به مردم افغانستان باشد نشان دهندۀ قصد جدی طالبان برای تشکیل حکومت است در غیر این صورت رهبر طالبان از چه جایگاه و مقامی مردم افغانستان را عفو میکند؟
اگر به جنبه های حقوقی موافقتنامه صلح توجه کنیم نیز این تعارضات وجود دارد. در ماده پنجم از فصل دوم در زمینۀ تعهدات طالبان به موضوع جالبی اشاره شده است که طالبان نباید به هیچ یک از دشمنان آمریکا ویزا، پاسپورت یا برگه عبور بدهد. این امور، ازجمله اختیارات حاکمیتی است که تنها در اختیار یک دولت است، بنابراین آمریکا در این توافق به نوعی پذیرفته است که طالبان در آینده تشکیل دولت خواهد داد حالا نام این دولت را امروز آمریکا به عنوان امارات اسلامی افغانستان نپذیرفته، ولی در شرایطی که طالبان حاکم شوند و دولت خود را با همین عنوان معرفی و اعلام کنند، همه کشورهایی که آن را به رسمیت بشناسند، باید با این دولت با همین عنوان کار کنند.
ضعف های حقوقی دیگری نیز در این موافقتنامه موجود است که این سؤال جدی را مطرح میکند که آمریکا با آن همه ادعای برتری و سرآمد بودن در همه زمینه ها چگونه قراردادی با این همه اشکال حقوقی را امضا کرده است. در بخش دوم موافقتنامه که تعهدات طالبان ذکر شده است هر تعهدی که طالبان سپرده است، از ظرفیت یک دولت مسئول و مقتدر تعهد داده است، در بندی طالبان متعهد میشود که مانع از تبدیل شدن افغانستان به محلی برای تهدید امنیت آمریکا شود. آیا این تعهدی ازجانب یک گروه معارض است که نیروهای تحت امرش نه یونیفورم مشخصی دارند و نه جایگاه و پایگاه ثابتی دارند؟ از این نظر نه تنها آمریکا فاقد چنین صلاحیتی نیست که با یک گروه چنین قراردادی منعقد کند، بلکه با ورود چنین بحثی با یک گروه مخالف دولت افغانستان در امور داخلی افغانستان دخالت کرده و گروهی را طرف تعهد خود قرار داده است که از هیچ جایگاه سیاسی، امنیتی و نظامی در این کشور برخوردار نیست. آیا مسئولین و کارشناسان آمریکایی به این موضوع توجه نداشتند که تنظیم چنین موافقتنامه ای با یک گروه معارض توهین به دولت افغانستان و نادیده گرفتن دستاوردهای ۱۹ ساله آمریکا و جهان غرب در افغانستان است که مرتباً به استقرار نهادهای قانونی در این کشور افتخار می کنند، به نظر میرسد برای ترامپ نه آیندۀ سیاسی افغانستان اهمیتی دارد و نه خاتمه دادن به دو دهه جنگ بیثمر در این کشور و قربانی شدن هزاران انسان بیگناه آنچه که امروز برای ترامپ اهمیت دارد، استفاده ابزاری از مسئلۀ افغانستان به عنوان برگ برنده تبلیغاتی است. درواقع رئیس جمهوری آمریکا آینده تحولات سیاسی افغانستان را قربانی مطامع انتخاباتی خود کرده تا در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری 2020 برای جلب آرای رأی دهندگان آمریکایی بتواند ادعا کند که به یکی از وعده های انتخاباتی خود عمل کرده و سربازان آمریکایی را به خانه هایشان بازگردانده و خزانۀ آمریکا را از زیر بار هزینۀ سنگین حضور در افغانستان خلاص کرده است.
نگاهی به پنج شرطی که آمریکا برای طالبان در سال ۲۰۰۱ تعیین کرده بود و تطبیق آن با موافقتنامۀ صلح ۲۰۲۰ این نکته را به ما یادآوری میکند که آمریکا بعد از این همه هزینه و تلفات انسانی همچنان به دنبال اجرای آن پنج شرطی است که سال ۲۰۰۱ از طالبان خواست و آنها به آن عمل نکردند. آنچه در این شرایط کنونی پیش بینی می شود این است که طالبان ممکن است با سوءاستفاده از اوضاع کنونی افغانستان که دولت به رهبری اشرف غنی به علت غیرشفاف بودن نتیجۀ انتخابات و شائبه بروز تقلب در انتخابات شکاف عمیقی بین نیروهای دولتی ایجاد کرده است با کاهش نیروهای آمریکا به مرز ۸۶۰۰ نفر که فقط قابلیت حفاظت از پایگاههای آمریکا خواهند داشت و امکان عملیات نظامی نخواهند داشت. طالبان به تدریج از مناطقی که نیروهای آمریکایی خارج میشوند، نیروهای امنیتی دولت را وادار به خروج کند و یک نظام چندقطبی در افغانستان مسلط شود که در آن امارت اسلامیبه سرعت میتواند منطقه تحت کنترل خود را گسترش داده و به صورت غیررسمی نقش یک دولت را به عهده بگیرد. همچنین ممکن است طالبان فعلا خویشتن داری نشان داده و تا پایان خروج آمریکا منتظر بماند و پس از آن اقدامات خود را برای قبضۀ قدرت آغاز کند. البته برای طالبان و حامیان این گروه که ۱۹ سال صبر پیشه کردند انتظار ۱۴ ماه زمانی طولانی نخواهد بود.
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)