تحولات سیاسی که در بستر ثبات سیاسی و در بطن روندها ایجاد میشوند، عمومأ قابلیت پیش بینی و برنامه ریزی راهبردی دارند اما پیش بینی و برنامه ریزی تحولاتی که در بستر بی ثباتیها و محیطِ رویدادخیز ایجاد میشوند، بسیار دشوار است. در این شرایط، از منظر نظریه آشوب، (Chaos theory) به جای پیش بینی باید به «آیندههای ممکن» در آینده اندیشید و نقشه راه را نیز باید بر اساس «سناریوهای محتمل ترسیم شده در آینده» برنامه ریزی راهبردی کرد.
بیانیه سه جانبه 10 مارس 2032 میان ایران، عربستان و چین را نیز باید در محیط بی ثباب، پرآشوب و رویدادپذیر غرب آسیا و نظام بین الملل تبیین و تحلیل نمود. بر این اساس به جای پیش بینی و تجویز ضروری است تا در وهله نخست به توصیف و تبیین روابط ایران و عربستان در گذشته و حال پرداخت و سپس با قرار دادن ذهن خود در جغرافیای آینده، به سناریوهای گوناگون اندیشید و در مرحله پایانی به تجویز سناریویی پرداخت.
توصیف و تبیین روابط ایران و عربستان نیازمند پاسخ به سه پرسش؛ چیستی، چرایی و چگونگی است؟
1- روابط ایران و عربستان مبتنی بر چه مولفههایی است؟
2- چرا ایران و عربستان تصمیم گرفتند تا تنش های فیمابین را مدیریت و کنترل کنند؟
3- چگونه میتوان از رویداد کنونی جهت ایجاد روابطی با ثبات و بلندمدت میان ایران و عربستان بهره برداری کرد؟
پاسخ به پرسش اول، نیازمند توصیف تاریخی روابط ایران و عربستان است. نقش عوامل داخلی، عوامل ژئوپلتیک، عوامل ایدئولوژیک و ساختار نظام بین الملل در روابط فیمابین مشخص میکند مولفههای اصلی روابط ایران و عربستان کدامند. بررسی تاریخی نشان می دهد، عوامل ژئوپلتیک و ساختار نظام بین الملل در روابط دو کشور بیش از عوامل داخلی و ایدئولوژیک اثرگذار بوده اند.
پاسخ به سوال دوم، نیازمند تحلیل تاریخی است. طی نیم قرن اخیر همواره میان ایران و عربستان نوعی از تقابل وجود داشته است، تقابلی که گاه فعال و گاه غیرفعال شده است. (Active& none active confrontation) به نظر می رسد همان بستر نظری که غیرفعال کردن تقابل ایران با عربستان در سال های پس از جنگ تحمیلی (1991-2003) و نیز پس از جنگ 33 روزه (2006-2010) را تبیین میکند، اراده امروز رهبران ایران و عربستان را نیز تبیین کند. در سال هایی که اشاره شد، «تغییر توازن قدرت» به سود ایران و پذیرش تفوقِ ایران در معادلات منطقه ای، موجب شد تا عربستان به تنش زدایی با ایران مجاب شود. در مورد توافق امروز نیز باید بحث کرد که توازن قدرت در منطقه به سود کدام یک از طرفین تغییر کرده است. از منظری میتوان گفت توازن قدرت به سود عربستان و از منظری به سود ایران تغییر کرده است. آنچه در وضعیت امروز نسبت به گذشته موضوعی جدید است، مداخله مثبت یک قدرت خارجی است که منافع سه کشور ایران و عربستان و چین را با یکدیگر متقارب کرده است. پس از منظر تحلیلی دو عامل در اراده دو کشور موثر بوده است. اول تغییر توازن قدرت در موضوعات اقتصادی و سیاسی به سود عربستان و تغییر توازن قدرت در موضوعات نظامی و امنیتی به نفع ایران؛ دیگری هم تقارب منافع راهبردی سه کشور در ثبات.
پاسخ به سوال سوم، نیازمند آینده پژوهی است. در این زمینه باید روندها و رویدادهای کلیدی برون یابی شوند تا پیش رانهای آینده ساز در روابط ایران و عربستان طی سال های آتی شناسایی شوند. برای پاسخ به سوال سوم بسیار ضروری است تا بیانیه 10 مارس را «نقطه شروع روابط» ببینیم. آنگاه با تحلیل نقاط ضعف و قوت جمهوری اسلامی ایران و فرصت های و تهدیدهای محیطی، در تقاطع چهارراه ضعف/قوت/تهدید/فرصت بنشینیم و با نگاهی به آینده، سناریوهای پیش رو را ترسیم کنیم و در پایان بر اساس اهداف راهبردی جمهوری اسلامی در منطقه نقشه راه روابط ایران و عربستان را ترسیم نماییم.
سید محمد حسینی، کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی بین المللی
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)